رویای آمریکا امریکای بهشت برین و عدالت آمریکایی
سهیلای عزیز امروز میخواهم که نامه تورا جواب بدهم .. میدانم که همه ما دل پر از دردی داریم ولی چاره نیست جز ساختن. آنهایی که از میهن بیرون آمدند و شاید هم چاره ای دیگر نداشتند دیدند که به سرنوشتی مشگل دچار شده اند.
البته کسانی هم هستند که در این آمریکا ی مثلا سرزمین امکانات به آسایش و یا کمالاتی هم رسیده اند و آمریکا با همه مشگلات خود دربهای بازی هم دارد مثلا داشتن دانشگاه های بسیار و داشتن رشته های آموزشی رنگارنگ و تخصص های سطح بالا. و یا گرفتن وام های سنگین که در اول بهره جزیی دارند و بمراتب بهره های سنگین پیدا میکنند. اعطای کارت های اعتباری با مقادیر سنگین و آسانی استفاده آنها که در شروع بهره های پایین دارند و بمراتب بالا و بالا تر میروند. و اگر از عهده پرداخت برنیایی به بهره های بسیار سنگین تبدیل میشوند.
متاسفانه برخی از ما بسبب نداشتن اطلاعات کافی از سیستم آمریکایی براحتی در دام شیادان و غارتگران و دزدان آمریکایی میافتیم و بعضی هم شانسی و یا بعلت داشتن تجربه از بدام افتادن این حقه بازان فرار میکنند و دم به تله آنان نمیدهند. برای کسی که از ایران آمده و با تورم اسکناس آشنا است فکر میکند که خرید مثلا خانه محل امنی برای سرمایه چندین و چند ساله پس انداز تمامی عمرش است. دیگر نمیداند که دامی که برنامه ریزان ریخته اند که تمامی سرمایه طبقه متوسط را غارت کنند و تمامی پیش قسط های داده شده برای خرید خانه را صفر کنند. و یا ما فکر میکنیم که اگر مثلا دولت بما اجازه شروع کاری را بدهد و حتی بگوید که ما را کمک و حمایت میکند این دولت سر حرفش میایستد. در حالیکه چند سال بعد حرف را عوض میکند.
برای شما مثالی میزنم شاید موضوع روشن شود. من حدود ده سالی در دبیرستانهای آمریکا و کالج های این سرزمین به تدریس پرداختم. یک روز اورانژ کانتی گفت که شما میتوانید یک مدرسه خصوصی شبانه روزی داشته باشید اگر مدرسه شما بزرگ باشد و در محدوده نزدیک بشهر و در کانتی ما قرار داشته باشد ما بشما اجازه باز کردن این مدرسه شبانه روزی را میدهیم. من گفتم میخواهم که در شبانه روزی من دانشجویان علاوه بر درس خواندن و زندگی کردن امکان کار کردن هم داشته باشند. گفتند از این بهتر چه کاری میتواند باشد و شما میتوانید به دانشجویان کمک کنید و آنان را از حتی اعتیاد رها سازید زیرا اگر آنان جای خوبی داشته باشند بمراتب دانشجویان خوبی خواهند شد و اوقات خود را بهدر نمیدهند شما هم که معلمی با سابقه هستید براحتی از عهده اینکار بر میایید.
به بانک مراجعه کردم آنان هم پس از شنیدن حرفهای من و مراجعه به سابقه کاری و پرداختی من دیدند که من همیشه بدهی های خود را سر وقت پرداخته ام و هیچ مشگلی نداشته ام این بود که براحتی با بهره ای بسیار پایین بمن میلیونها دلار وام آسان دادند. من هم دو خانه بزرگ سه هکتاری و پنج هکتاری خریدم سال بعد قیمت خانه ها حدود سی در صد بالا رفت و بانک مرتب تلفن میکرد و بیا بیشتر وام بگیر و مدرسه ات بهتر بساز و خرج بیشتری کن تا در آمد بهتری هم داشته باشی. خلاصه با گرفتن وام های جدید متاسفانه قرض خود را سنگین تر کردم ولی چه باک که بانک همیشه میگفت که هرقدر احتیاج داشته باشم بمن وام میدهد. با گذاشتن چراغ در هشت هکتار زمین و سیستم آبیاری اتوماتیک و نرده کشی و برق کشی حدود هشصد هزار دلار مخارج اینکار های ظاهرا مفید شد. بعد هم با ساختن قفس های دیگر و نیز خریدن و کاشتن هزاران درخت میوه و گل و گیاه مدرسه شکل یک باغ زیبا را بخود گرفت و باخرید حیوانات مختلف برای مدرسه و مرغداری و پرورش ماهی و سایر حیوانان کار مدرسه بهتر شده بود.
تا اینجا مشگلی پیش نیآمده بود. جز اینکه امید میرفت که وضع مدرسه روز به روز بهتر شود. داشتن زمین های بازی استخر شنا وسایل ماهی گیری در آبگیر یک هکتاری مدرسه و زمین والیبال و بسکتبال مدرسه ایران و… را داشت به یک مدرسه نمونه و بزرگ تبدیل میکرد. دانشجویان چینی و ژاپنی و اروپایی پر کار مدرسه را به یک مکان زیبا و خوب تبدیل کرده بود. که هم خوب درس میخواندند و هم بمدرسه میرسیدند.
بعد از حدود یکسال و نیم اورانژ کانتی مالیات مدرسه را دو برابر کرد. وبعد از یکسال دیگر عنوان مدرسه را هم لغو نمود و تمامی مخارجی که من پرداخته بودم که حق امتیاز و حق باز کردن مدرسه از خرج های آن بود بی ثمر کرد. و حتی اجازه کتبی و باصطلاح تمبر خورده و رسمی خودشان را هم تمدید نکردند.
گفتند که میتوانی مدرسه و شبانه روزی داشته باشی ولی حق بالا بردن تابلو نداری و باید حتی اسم مدرسه را هم از روی درب مدرسه پاک کنی. ولی ما مخالف شبانه روزی نیستیم ولی اسم مدرسه بایست حذف شود. خوب اگر من تبلیغ مدرسه را نکنم چگونه میتوانم افرادی برای زندگی و یا درس خواندن پیدا کنم گفتند میتوانی ساختمان ها را به خانواده ها حتی اجاره بدهی که درآمدی داشته باشی. بعبارت ساده تر میگفتند اگر تاکنون قانونی کار کرده ای از اکنون به بعد میتوانی یواشکی کار کنی.
بعد هم بانک نرخ بهر ه ها را بالا برد و مدرسه و حالا شبانه روزی داشت زیان نشان میداد. بعد هم قیمت ساختمان در آمریکا سی تا چهل درصد افت کرد و تمامی سرمایه من از بین رفت. بانک ها و شرکت های اعتباری هم به بهانه اینکه سرمایه افت کرده و ساختمانها ارزان شده اند تمامی
حسابهای اعتباری مرا مسدود کرده یا بقول خودشان یخ زدند. کارت های اعتباری هم حسابهای مرا بستند و من که تا آنروز آنهمه کارت اعتباری داشتم ناگهان همه پریدند. پرداختهای ماهیانه من یکبار دوبرابر شده بود . و دیگر هم اجازه بالا بردن تابلو و اعلان و آگهی را هم برای مدرسه بمن نمیدادند.
به کانتی مراجعه کردم و گفتم شما این چه کاری بود که با من کردید بمن کمک که نکردید هیچ بلکه همه سرمایه مادی و معنوی مرا هم از بین بردید اگر شما بمن اجازه باز کردن این مدرسه شبانه روزی را بمن نمیدادید که من اینهمه ساختمان و زمین نمیخریدم. گفتند که اشتباهی شده گفتم که این اشتباه شما به من خسارت زیادی زده است. گفت میتوانید به دادگاه بروید و شکایت کنید مادر دادگاه جوابگوی شما خواهیم بود. مسلم است که دادگاه هم که بدون وکیل کاری نمیکنند و حتی وکیل بایست خبره و وارد به امور مخصوص باشد. مثل وکیلی که میتواند از دولت شکایت کند. و هر وکیلی اینکار را قبول نمیکند. آن وکیلی هم که قبول میکند هزینه سنگینی را پیش میخواهد. اگر در ایران راحت میشود نزد قاضی رفت و در روی یک کاغذ شکایت نوشت اینجا باید صد ها صفحه فرمهای مخصوص پر کنی که از عهده حتی یک آمریکایی وارد بر نمیآید چه برسد به یک خارجی.
بالاخره قسمتی از ساختمانها را به خانواده های آمریکایی اجاره دادم آنان هم اجاره را ندادند. باز در ایران میشود ودیعه سنگینی گرفت ولی در اینجا در نهایت میشود یکماه یا دو ماه جلو گرفت که بعد از یک ماه و دو ماه اگر اجاره ندادند میتوانی به دادگاه مراجعه کنی و دادگاه هم دو ماهی طول دارد تا مستاجر را بیرون کنند و آنان دو ماه مجانی در خانه باقی خواهند ماند. و بایست پول برق و آب و سایر هزینه ها را بدهی تا دادگاه دستور تخلیه بدهد. بعد از یکماه که کرایه را ندادند من مجبور شدم به دادگاه مراجعه کنم. آنان هم عصبانی شدند و شروع به تخریب خانه کردند به پلیس مراجعه کردم که دارند منزل من را تخریب میکنند گفتند که ما هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم تا دادگاه دستور تخلیه بدهد.
بعد از دوماه دادگاه دستور تخلیه را داد و آنان قبل از آمدن پلیس برای تخلیه خانه را مخروبه و غارت کرده و درب ها را قفل کرده و رفته بودند. از آب گرم کن گرفته تا ماشین لباسشویی و خشک کن را دزدیده بودند و هرچه که نمیتوانستند بدزدند شکسته بودند پنجره ها و درب ها و دیوار هار ا خراب کرده و رنگ پاشی کرده بودند و خلاصه صد ها هزار دلار بمدرسه ای که میرفت مدرسه نمونه شود خسارات وارد کرده بودند. به شرکت بیمه لیبرتی موچال که یک عکس مجسمه آزادی هم سمبل آنست تلفن کردم مستاجر وارد لوله های آب را در موقع رفتن شکسته بود و آب تمامی کف های چوبی ساختمان را خراب کرده بود.
نماینده بیمه که یک دزد حرفه ای تمامی خسارات مرا نادیده گرفت و گفت که اینها نم و نشد آب بوده است و به بیمه مربوط نمیشود. من تا آنموقع چندین هزار دلار به شرکت دزد بیمه پول داده بود م و حالا آنها حاضر نبودند که کمک کنند. من که فکر میکردم حق دارم به ادارات دولتی از بیمه شکایت کردم ولی آنان هم یک سری ادارات زاید هستند که مثل پلیس بدرد نمیخورند و فقط به بیهودگی میمانند که بود و نبودشان یکسان است پلیسی که برای جریمه رانندگی پشت بوته با لیزر پنهان میشود و یا اگر کم در پشت تابلوی ایست بایستی فورا مثل اجل معلق پیدایش میشود هنگامیکه به او نیازی داری غیبش میزند و بقول خودشان محل نمیگذارند تا طرف خسته شود و ول کند.
بله این است داستان واقعی سرزمین امکانات که چطور دارد طبقه متوسط را پایمال میکند. زیرا که طبقه ثروتمند با داشتن دستهای پر پول وکلای خبره میگیرند و مالیات واقعی را نمیدهند و فقرا هم که چیزی ندارند که مالیات بدهند. تنها این طبقه متوسط است که بار گران مالیاتها را بایست بدوش بکشد و بقول آمریکایی ها یا بایست جلاد باشد و خود را به طبقه بالا بکشاند و یا به پایین نزول اجلال کند و فقیر و بی خانمان شود تا برای انجام بی چون و چرای غارتگران آماده بشود.
میبینید که در آمریکا هم عدالتی وجود ندارد و با پنبه سر میبرند. پلیس و دادگاه ها سازمانهای بی خیر برکتی هستند که تنها آلت دست سرمایه داران و ثروتمندان هستند. و اگر پول نداشته باشی عملا حق هم نداری.
دزدی های کلان قانونی و فساد و بی انصافی در این کشور آزاد آزاد است. تمامی این ادارات و دستگاه های اداری و عدالتی بی خاصیت و بمن چه بمن چه گویان هستند و هیچ کسی حاضر نیست کاری انجام دهد مگر اینکه مجبور باشد.
شرکتهای بیمه آمریکایی دزدان سر گردنه هستند که سالها از شما پول میگیرند و وقتی به آنان احتیاج داری با یک بهانه خود را خلاص میکنند و دیناری نمیپردازند. و برای پول گرفتن از این دزدان با چراغ باز بایست به وکلای خبره گران قیمت مراجعه کنی.
شرکتهایی هم که مثلا بعنوان کمک بعنوان گرفتن وام ارزان و یا کمک بلا عوض دولت تبلیغ میکنند تنها بعد از گرفتن مقادیری وجه نقد از جلو کنار میروند. این است که در آمریکا حتی به شهرداری و دولت هم نمیشود اعتماد کرد که فردا حرف خود را عوض میکنند و میگویند برو به دادگاه شکایت کن. با بالا و پایین آوردن بهره مردم طبقه متوسط را میچاپند. بفرمایید این هم مهد تمدن آمریکا که اگر مواظب نباشی بزودی بی خانمان خواهی شد. کشوری پراز دزدان و شیادان حرفه ای که از راه اینترنت و دستگاههای تبلیغاتی تمامی توان و سرمایه مردم طبقه متوسط را میربایند.
در آمریکا به هیچکس اعتماد نکن که دادگاه بسیار تزیینی و گران هستند تازه اگر هم رای بدستت بدهند که تو برنده هستی هیچ مرجعی نیست که کاغذ حکم برله ترا تبدیل به پول کند. اسباب خانه مرا دزدیدند پلیس هیچ کاری نکرد جز نوشتن و خانه مرا ویرانه ای کردند و شرکت بیمه که میلیارد ها میلیارد حق بیمه میگیرد هیچ کاری نکرد جز نوشتن صدها صفحه بیهوده.
اسناد داده شده از طرف کانتی هم با مهر و امضا و خرید مثلا تمبر به آنها هیچ اثری ندارند جز یک کاغذ زیبای رنگین که هر سال رنگش عوض میشود. باز هم میگویم همین آمریکا هم برای کسانی منبع درآمد های کلان بوده است. همانطوریکه عده ای از دین استفاده میکنند مثل کشیش های ثروتمند و گروهی هم همه چیز خود را بنام دین از دست میدهند. اگر حضرت مسیح مقدس به چهار میخ کشیده شد و آنهمه زجر را تحمل میبایست کرد که کشیش ها مثلا سلاطین در ناز ونعمت زندگی میکنند و با تلفنهای طلا صحبت میکنند. اگر حضرت مسیح مقدس خانه ای نداشت و در زیر آسمان میخوابید که کسانی که خود را به او وصل میکنند در کاخ های سلطنتی میخوابند. و مومنین میلیارد ها میلیارد دلار به حسابهای آنان سرازیر میکنند. این هم عدالت است؟
یک تحصیکرده بیکار باقی میماند و یک شارلاتان ثرونمند و فرمانده. نمیدانم شاید من اشتباه میکنم و عدالت و داد بایست همین باشد. لابد کسانی هم هستند که این بی عدالتی را عدالت مینامند و از آن دفاع خواهند کرد.
آی ثروتمندان فقرا هم بندگان خدا هستند آنان هم انسان هستند و بایست به لحاظ داشتن مقام انسانی از حداقل یک زندگی انسانی بهره مند گردند. نه اینکه کسی میلیارد ها میلیارد ثروت داشته باشد و کسی دیگر حد اقل زندگی هم از وی چون لقمه نانی دزدیده شود. کجاست سعدی شیراز که بگوید تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی. متاسفانه سیستم کنونی انسانها را مجبور میکند که یا بی تفاوت باقی بمانند و یا ظالم باشند.
اگر آدمی به شکل است دهان لب دندان پس چه فرقی است بین آدمی و نقش دیوار. اگر خدا پرست هستید بیایید به این دزدیها و غارتگریها پایان دهید و اگر بت پرست هستید و یا بی دین بیایید به حرمت بت و یا به حرمت انسانیت مردم را آزار ندهید و آنان را چون بردگان نکنید. دربهای علم و دانش و کار و کوشش را برای همه باز کنید. از غارت های علمی و دزدیهای برنامه ریزی شده دست بردارید و بخاطر انسانیت زندگانی را بمردم حرام وتلخ نسازید. آی بی خبران و ستم دیدگان و بینوایان اگر به کاخ های ثروت و مکنت و قدرت خزیدید یاران و دوستان گذشته را فراموش نکیند. نه اینکه خود ستمکار و بد طینت شوید و به دزد وغارت بپردازید. این همه ظلم و فساد برای این زندگی کوتاه ارزش ندارد. دوستی و محبت وهمکاری و همیاری را پیشه کنید. کشورهای توانمند بایست دست از فتنه گری بردارند و به کشورهای کوچک و کم زور کمک کنند تا به پیشرفت و ترقی برسند. نه آنکه با توانایی های تبلیغاتی خود جنگ و فتنه را در کشورهای دنیای سوم افروخته نگه دارند.
شاید انسانهایی که به خودکشی و دگر کشی دست میزنند دیگر هیچ راهی را جلوی پای خود نمیبینند. برای آنان راهگشا باشید. نگذارید که فرزندان آدم و حوا گرسنه بخوابند. اگر دوستی و عشق از میان برود این شتر در خانه شما هم ای ثروتمندان روزی خواهد خوابید. برای دوستی و وحدت تمامی مردم جهان کار کنید نه پر کردن با مربوط و غیر منصفانه حسابهای بانکی خودتان.
با آرزوی اینکه نسیم عشق و محبت و انسانیت بر همه ستمگران و تفرقه بیاندازان حکومت کن بوزد. و آنان از خواب غفلت و نادانی بیدار شوند و برای اعتلای انسان و بزرگی انسان بکوشند که آدمی بجایی رسد که جز خدا نبیند. ای دوست بر جنازه دشمن چو میگذری شادی مکن که بر تو هم این ماجری رود. آیا از خود پرسیده اید که چرا دخت زیبای شاه ایران زمین در نهایت جوانی درگذشت.
ایکاش که همه ما با هم مهربان و خوب بودیم. و ایکاش که دوستی و عشق جای ظلم و ستم نفرت و دشمنی را میگرفت.