ای که از من با منی نزدیکتر
سینه ام بشکاف و این دل را ببر
حالت تشویش ما آرام بخش
و به سامان آور این دیوانه سر
خاک من در آتش عشقی بسوز
تا که جاری گردد از آن جوی زر
ذره ها رو جانب جانان روند
خانه ی دلبر بود قصد سفر
هر دم از مهری دلی میرد به تن
جای آن قلبی بروید تازه تر
زاری هر کس ز هشیاری اوست
چشم خشکیده نگردد هیچ تر
عالم دل داده گی هشیاری است
هر که او دلداده تر هشیار تر
سوم اردیبهشت 1388
اتاوا