دوباره وقت طوفان
میرسم به آخر داستان
میروم به دشت هیاهو
بدنبال سکوت چشم آهو
دوباره اماده برای حدیثی دیگر
هنوز در خاطرم راه آن گذر
نمیشود با رفت زمان جنگید
هیچکسی عشق را به گریه نخرید
همه گفتند که اینروز خواهد رسید
که دل از پیری درد خواهد کشید
ولی من چرا مست از غرورم
نبرد و سفر و مرگ از دل میپذیرم
بر سینه خزیدن راه ما نیست
آخر این راه های و هوئ بیش نیست
اورنگ
Juillet 2009