از ماست که بر ماست.
در جهان پیل مست بسیار است دست بالای دست بسیار است.
متاسفانه صفات زشت انسانی مثل غرور های بیجا و خود بینی بیش از حد و حرص و آز و شهوت پرستی و خود خواهی و خواستن قدرت مطلق بی شریک و یک دست کردن و انحصار طلبی از صفات زشت انسان میباشد. بحق خود قانع نبودن و میل به بردگی انسانهای دیگر داشتن و فکر خود را به دیگران زور چپان کردن و دیگران را آدم ندانستن و افکار آنان رامحترم نشمردن و خود و ایده های خود را راست و بی نظیر پنداشتن باعث اینهمه درد سر شده است.
دو رویی و تظاهر کردن و به دروغ و حقه اموال مردم و ناموس مردم را ربودن و طمع به دست رنج دیگران داشتن متاسفانه بر جامعه های دنیا دارد مسلط میشود. اگر درست نگاه کنیم دین برای این بوجود آمده است که مردم را به راه راست هدایت نماید از دزدی و شرارت و مستی و آدم کشی و هیزی و غارت و دشمنی انسان را رها سازد و به او درس محبت گذشت مهربانی و خوبی و همکاری و دنبال کسب دانش رفتن را بدهد.
ولی متاسفانه همین دین هم حربه شده است در دست نابکاران و از خدا بیخبران که تظاهر به دین داری میکنند ولی عملا از دین مثل یک حربه برای غارت و کشتار سواستفاده میکنند. مثلا ابو سفیان و یا معاویه و یزید که خلیفه مسلمین بودند و ادعای دین داری و اسلام پرستی هم میکردند آیا براستی حتی خدا را هم قبول داشتند.
مسلم است که آنان به جز زنان زیبا و جواهرات گرانبها و خانه های مجلل و شام ها ی رنگین و بزمهای آن چنانی و خور و خوراک بسیار و عیش و نوش بی شمار به هیچ چیز دیگری معتقد نبودند آنان با گرفتن مالیاتهای سنگین و غارت اموال و ناموس مردم به نام دین و اسلام برای خود حرمسرا های متعدد میساختند و به عیش و نوش میپرداختند و خلیفه مومنین بودند و در خفا به ریش همه میخندیدند.
بسیاری از دزدان وفاسدان ودغلکاران در لباس اسلام به جان مردم میافتند و به کشت و کشتار میپردازند. اکثر خلفای بنی امیه و شاید هم دیگر خلفا از این قماش بودند. آنان با زیرکی بین مردم و سرداران تفرقه میانداختند و به آنان حکمرانی میکردند. سرادران را علیه هم تحریک میکردند و آن سرداری که لیاقت داشت و مردم دوست بود سر میبریدند. حتی به وزیران خوب و متعهد و با تدبیر خود هم رحم نیمکردند و به اندک بهانه ای سر آنان را زیر آب میکردند. البته در اثر همین غارتگری و خود خواهی ها و کشتار های بیرحمانه آنان بالاخره هم بساط حکومت ملعونی آنان برچیده شد.
آیا ندیده اید که شخصی نماز میخواند و نمازش هم قضا نمیشود سجده میکند و خود را انسانی با کمالات مذهبی نشان میدهد ولی همین شخص براحتی دروغ میگوید. دزدی میکند زنا انجام میدهد مال مردم را میرباید و از قتل هم روی گردان نمیباشد. این اشخاص از دین و مذهب بعنوان یک حربه برای انجام کارهای شیطانی و شهوانی خود سو استفاده میکنند.
متاسفانه ما انسانها منصف نیستیم و تحمل افکار دیگران را نداریم همیشه خود را محق میدانیم و میخواهیم دیگران را سرکوب کنیم. ما همه میخواهیم خود را برتر از دیگران نشان دهیم و در دوستی های خود محکم و پا بر جا نیستیم و تا مادامیکه به کسی احتیاج داریم خاضع و فروتن وخاشع هستیم و وقتی احتیاجمان تمام شد سر کمک کننده را به سنگ میکوبیم.
متاسفانه سیستم دنیا هم بر همین پایه ریخته شده است. بی تفاوت بودن و قسی بودن ظالم بودن و غارتگر بودن ویا بمن چه بمن چه گویان بودن. و چون سیستم حاکم غارتگر تمام وسایل و ماشین آلات را در اختیار دارد لاجرم با تبلیغ بمردم خط میدهد دزدان و آدمکشان و آدم خواران را استخدام میکند و آنان را برای ترور و وحشت و قتل وغارت به خدمت میگیرد.
متاسفانه در این میانه انسانهای خوب و جدا از هم زیر دست و پا از بین میروند. آنان آدمک های ابله خود را بکارهای بزرگ مینشانند و مردم را برده آنان میکنند. هر وقت هم آدمک بحرف آنان گوش نداد توسط آدمک دیگری سرنگون میشود.
برای رهایی از این سیستم جهنمی چه بایست کرد؟ بایست بهم مهربان بود به عقاید هم احترام گذاشت خود را عقل کل تصور نکرد. دین خود را به دیگران تحمیل نکرد. افکار خود را به دیگران زور چپان نکرد. یادم میآید که خانمی که یک مسلمان دو آتشه بود در اثر مسایلی یک مسیحی شده بود. و حالا همان آدم با همان تعصب بی منطق به جان دیگران افتاده بود و خود را محق تصور میکرد. وی که یک مسلمان سطحی بدون تحقیق در باره اسلام بود حالا هم یک مسیحی سطحی شده بود بدون دانستن معلومات مسیحیت. ولی همین خانم دیگران را جهنمی میخواند و خودش را بهشتی. در حقیقت نه او در اسلام معلوماتی و دانشی داشت و نه در مسحیت منتهی اسم عوض کرده بود. تا دیروز بعنوان یک مسلمان میخواست به بهشت برود و خود را محق و لایق بهشت میدانست و دیگران را جهنمی میپنداشت و از جمله مسحیان را کافر میخواند و امروز با مسیحی شدن دیگران و غیر مسیحیان را جهنمی میدانست و خود را سزاوار بهشت برین.
متاسفانه آنان که مذهب و دین را وسیله کسب در آمد کرده اند و دکانداران دینی هستند تمامی احکام خوب و پویای دین را کنار گذاشته و به فروعات چسبیده اند و از همین راه هم مردم را بجان هم میاندازند و خود بهره ها را جمع میکنند. دین یعنی دوستی راستی محبت وعشق به مردم و به همنوع رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند. پس ببین که تا کجاست مکان آدمیت.
آن تاجران دینی که دین را وسیله کسب ثروت ومکنت و غارت کرده اند امیدوارم که روزی بخود آیند و ببینند که آدمکشی بنام دین و بخاک سیاه نشاندن مردم بنام دین کاری بسیار نکوهیده است.
آنانکه بدون داشتن هیچ اعتقادی به خدا و پیامبران هم چون خلفای بنی امیه از راه دین بمردم ظلم و ستم میکنند و از عشق آنان به دین سو استفاده مینمایند و اموال و ناموس آنان را غارت میکنند بایست بدانند که بالاخره روزی پته شان روی آب خواهد افتاد. نمیدانم در روزنامه ها خواندید که کشیشان مسیحی به جوانان مومنان سو استفاده جنسی میکرده اند. این طفیلی ها و این مال مردم خوران بنام دین بجان و مال و ناموس مردم افتاده اند.
آن روحانیونی که به خدا و پیامبران وی هیچ اعتقادی ندارند و فقط برای لذت بردن و مال مفت خوردن به اینکار تن در داده اند امیدوارم که متوجه شوند که کارشان انسانی نیست. متاسفانه دین هم مثل نژاد و ملیت برای سرکوبی مردم و غارت مردم مورد استفاده قرار میگیرد. و به این نام مردم را برده و بره خود میکنند.
در حالیکه ملت های پیشرفته برای اتحاد و اتفاق آماده میشوند و روز به روز به وحدت خود میافزایند و ادتحادیه اروپا درست میکنند ما هنوز درگیر در گیرهای قومی هستیم و اختلاف بین مذاهب خود را هنوز حل نکرده ایم. آنان کشور های مارا کوچک میکنند و با اندک بهانه ای یک دیوانه مثل صدام را بکار میگمارند و باعث قتل میلیونها نفر انسان بیگناه میشوند. بعد هم با رییس جمهوری که خودشان به ملت تحمیل کرده اند قرار داد های بین المللی میبندند.