مژده ای یاران که آن یار پریسا می رسد
روشنای کهکشان با سحرعیسی می رسد
آن که آوازش خمش سازد دم عیسی دمان
لب ببندد پیش بانگ او نکیسا می رسد
آن که در پیمان او جان می سپارند عاشقان
از مسلمان و یهود و گبر و ترسا می رسد
از حریم کعبه می خواند صفات ذوالجلال
گرچه گاهی گفته بودندم از احسا می رسد
بوالعجب، بانگی که می خواند ترا با هر زبان
هم ز مسجد هم ز دیر و هم کلیسا می رسد
چشم عالم در ره داد جهانگیر تو ماند
گرچه هر دم بر بشر ظلمی توانسا می رسد
آسمان افروز چهری؛ بر شب تارم بتاب
بی توام یک ظلمت اهریمن آسا می رسد
شانزدهم امردادماه 1388
اتاوا