آه اي زادگاه بيمار
من در تو ذره ذره ذوب خواهم شد
مثل نقاشي در نقش هايش
شاعري در واژه ها
مثل بيماري در آتش تب
ميشوم ذوب تو ميدانم من
و دل کوچک من ميسوزد
براي همه آدمکهاي اسير
براي تو
براي خودم
براي پدرم که در دل خاک تو خوابيده
دارم ذوب ميشوم آرام و صبور..
.