چطور دوستان صمیمی تبدیل به دشمنان بی انصاف میشوند؟ وقتی که تجربه ها و داستانها ی دیگران را میخوانم میبینم که بسیاری از مردم عقیده دارند که نباید به دوست و دیگران خدمت کنیم بلکه با آنان یا بی تفاوت باشیم و یا اینکه نابودشان کنیم و مثل اینکه از دوستی ومحبت وعشق خبری نیست. آقایی یا خانمی نوشته بود که حضرت مستطاب خمینی عظیم الشان و امام محبوب آیت الله دستور داد که تمامی کسانی که قبلا دوست او بودند و در رسیدن به قدرت به او فداکاری وکمک کرده بودند همه را اعدام کنند زیرا میترسید که عاقبت وی نظیر عاقبت شاه شود و مجبور شود به مصر برود؟ آیا واقعا جواب دوستی ومهر ورزی و خدمت دشمنی و کینه ورزی است؟ معمولا بایست جواب نیکی نیکی و جواب کمک همراهی و یا لااقل تشکر باشد. ولی متاسفانه اینطور نیست .
من به کمک بهترین دوستم به نام آقای مرتضی موسوی تیر آبادی و فرزندش محمد رفتم وهر چه توانستم برای آنان از دیگر دوستانم قرض کردم و به آنان دادم تا مشگل آنان را رفع کنم. ولی مرتضی بجای تشکر و حمایت از من برای نابودی من نقشه کشید. از من شکایت های واهی نمود و کلانتریها و بازپرس های خبره را بجان من انداخت. هر روز مرا به یک کلانتری میکشید و آزار میداد. یک لشگر بازپرس و قاضی را بر علیه من شورانیده بود. به دانشگاه اظهار نامه فرستاد که من بهایی هستم و باعث اخراج من شد. در نهایت هم ادعای طلبکاری کرد و ماشین مرا توقیف نمود. گرچه مثلا پس از گذشت هفت سال دادگستری به نفع من رای داد ولی خودتان میدانید که با آن تورم بی امان عملا او برنده طولانی شدن رسیدگی ها بود و با وجود اینکه ضرر و زیان که بهره نام دارد در اسلام حرام است در حقیقت او برنده بود و نه من تازه من کینه دیگر دوستانم را بایست تحمل کنم که چرا بما کمک نکردی و به مرتضی کمک نمودی. نتیجه کمک و دلسوزی من به مرتضی غارت اموالم بود و اخراج و مجبور به ترک ایران شدن و از دست دادن دیگر دوستان وبعضی از اعضای خانواده ام. متاسفانه جو بی تفاوتی به این مشگلها دامن میزند. و این است که انسان ناچار میشود که یا بی تفاوت بشود و یا ظالم.
و فکر کنم این درست همان چیزی است که حاکمان واقعی دنیا میخواهند. یعنی ایلو منادیها. آنان که ثروت و مکنت دنیا را در دست دارند وهرکه را بخواهند میخرند و استخدام میکنند وهرکه را بخواهند لجن مال میکنند. آنان که بر وسایل ارتباط جمعی تسلط دارند میتوانند براحتی یک دیوانه را بصورت یک نابغه به مردم به باور کردن زور چپان کنند و یک ابله را بصورت یک دانشمند نمایان سازند ویک شخص خادم را به چهره یک دیو ترسیم کنند. آنان همچنین با بالا و پایین بردن کالا و یا خانه ها نیز ثروتهای مردم را میچاپند و با تورم هم سرمایه های مردم را نابود میکنند. البته سرمایه کوچک و مردم متوسط در زیر تیغ آنان قرار دارند. دیکتاتور را برمسند قدرت مینشانند تا مردم را آزار بدهند و تا مردم فرصت رشد نداشته باشند. و در ضمن مخالفان دیکتاتور ها را هم در آب ونمک نگه میدارند تا بموقع بتوانند از آنان سو استفاده و یا استفاده کنند. راستی در فیلم دیکتاتور چارلی چاپلین نیز در سخنرانی یک دختر بچه دوازده ساله تمامی این مطالب تکرار شده است که در سایت سوری خانم قابل استفاده میباشد.