میدونی؟
این روزا باز هم مثل 30 سال پیش تا حالا توی مملکت داره مرگ میباره وعزا داری هم مثل خیلی وقت پیش تا حالا عادی رواج پیدا کرده , ولی این دفعه فرقش اینه که پول روضه خونی سر قبرستون توی جیب علمای دینی نمیره , چون با پیدا شدن چهل و چندتا قبر مشکوک دیگه مردم خیلی معمولی جرّی تر شدن و فاتحشون رو سر قبر حقوق بشری میخونن که جدیداً بدست مقر ثارالله تو مملکت ما داره چال میشه , تا شاید با این کار چندتا شهید معتاد یا رانندهً مست هم که گمنام با گلوله و شکنجه از شر حکومت اسلامی خلاص شدن و توی قطعهً 302 بهشت زهرا پنهونی خاک شدن از عزا داری بی نصیب نمونن.
خوب باید یادمون نره که این همون نظامیه که سینه خیز کنان خجالت نکشیده تا با معرفی یه ژنرال به عنوان وزیر کشور طرح یه نوع حکومت نظامی رو به مجلس بده تا قدرت تهاجمی یا تدافعی رو واسه حفظ حکومت الهی تقویت کرده باشه .
حالا بگذریم که العان با تدابیر حضرات در دادگاه معنی کلمهً اعتماد ملی هم مثل روزنامش و به صورت یکی از عادات معمولی توی سطح مملکت دیگه وجود واقعی نداره , یا اینکه حذب مشارکت هم به جرم مشارکت غیر مشروع و به وسیلهً استعفای بندهً خدا حجاریان کله پا میشهiتا با کنار گذاشتن مغز تیر خوردهً اصلاحات در عدم لال بازی کامل در محضر دادگاه انقلاب یه فرصتی حرکتی هم به گوریلهای شطرنج باز مملکت داده شده باشه تا فقط یه احقاق حقی از ولایت فقیه بشه.
ولی میدونی؟
جالب اینه که نظام اقتدار اسلامی توی علمشنگهً محکوم کردن همهً دنیا هفت هشت تا دانشمند و فیلسوف مرده یا زنده رو که قصد داشتن به مردم ایران واسه یه انقلاب ترقه ائی کمک کنن مجرم شناخت , تا طرح اعزای داری جهانی رو مثل زمان گالیله به منظرهً عمومی گذاشته باشه , چون لابد آقایون آنارشیست اسلامی رو به هر نو تفکر دیگه ترجیه دادن و بقیهً مُغذیات فکری بشریت رو مثل گوشت خوک واسه جامعهً ایمانی نجس میدونن.
ولی با پیدایش محیرالوقوع و یک بارگیهً این همه تعارض در سطح جهان بر علیه اسلام ناب محمدی که شامل تعارضات فرهنگی, ادبی , فلسفی ,دینی و یا حتی آخریش سیاسی میشه و هم چنین به محاکه کشیده شدن هر کسی که گیر نظامه همیشه انقلابی افتاده , باید خدارو شکر کنیم که دادستان قبلی تهران تا حالا شمس و مولانا رو به جرم ارتباط نا معلوم توی فرهنگ کشورمون مجرم نشناخته ؛ یا تصورش رو بکن اگه بنهً خدا خیام العان گیر افتاده بود حتماً واسه توبهً از می و مطرب باید به دستورِ دادستان تهران درعبادات سلول انفرادی به خدای منزجر از همه چیز متوسل میشد ؛ دادستانی که شاید این روزا با ادعای جرمش از طرف یه نماینده مجلس باید به این فکر این باشه که خودش هم یه جوری از خوف خدای قاسم الجبارین در امان بمونه.
ولی راس راسی چرا از چند وقت پیش تا حالا هر کی خواسه یه التماسی کرده باشه باید به خدای مغضوب علیهم پناه ببره؟
یا خودمونیم همون چندتا غزل بابا طاهر از نی و بند ُتمبونه خدا بس نبود که حالا ارتباط روحانیمون بدون ولایت فقیه غیر ممکن شده؟
ولی شاید فقط باید یادمون باشه که همونی که حرف از گفته گوی تمدونها میزد هنوز تو هرم قدرت جائی نداره ولی مثل اینکه قدرت ما کم و زیاد میشده , یا شاید به خاطر آزادیه کسائی که هنوز هم توی یه سوراخی دارن شکنجه میشن باید یه یادی هم از خدای رحمان و رحیم هم کرده باشیم .
اصلاً مثل اینکه دیگه معلوم نیست که یا چی چی و یا کدوم خدا ولی یا خود خدا