دوش ايرج به خوابم آمده بود
اينچنينم به طنز ميفرمود:
جان هادی ز غصه بيمارم
که ز کف رفته است بولوارم!
بولوارم که بود در مشهد
شد نصيب جلال آلاحمد
حيف شد حيف که چنان کردند
چه رقمها که خرج آن کردند
من در اين چيزها سوادم هست
از زمان قديم يادم هست
توی اين شهر يک زمانهائی
بودهام پيشکار دارائی
من ز بولوار خود خبر دارم
به همه جانبش نظر دارم
يک قران خرج اگر در آن ميشد
صدتومن سهم اين و آن ميشد
هرچه دلال اين حوالی بود
شادمان از لحاظ مالی بود
هرچه آخوند بود اين اطراف
سود آن برد بابت اوقاف!
روی بولوار من همه خوردند
سود آسفالت من همه بردند
دزدی اصل در مصالح بود
هرکه نه گفت زير پا له بود
زيرسازی و قيرريزی شد
روی ميزی و زيرميزی شد
سنگريزه به نرخ مرواريد
آهک و گچ نگو، طلای سفيد
بابت قيمت شن و ماسه
کاسهها رفت زير نيمکاسه … >>>