داستان شهر بلخ تلخ نمیدانم که آیا شما نام آقای پرویز خطیبی را شنیده اید یا نه او یک سری داستانهای فکاهی سیاسی مینوشت بنام شهر بلخ. وی مثلا آژدان شهر بلخ را به تصویر میکشید. که مردی سیبیلو بد اخم و احتمالا شیره ای و دست به دهان و منتظر گرفتن پول از دست مردم و تیغ زدن مردم میباشد. حالا مثلا اگر اکنون میبود در باره رییس جمهور شهر بلخو مینوشت. مردی که هیچی حالیش نیست بو گند میدهد بلد نیست که انگلیسی حرف بزند. دست بوس و پابوس و چاکر و غلام بالا دستی هاست . همه چیز شهر بلخو را خراب کرده است. همه مردم بیکار و گدا شده اند. درآمد شهر بلخ را با تریلی از شهر خارج میکنند. با دست بوسی هایش اجازه میگیرد که اجناس خارج از رده و مسموم را برای مردم وارد شهر بلخو کند. مردمان شهر اکثرا شیره ای و متعاد هستند ویا کار ندارند و بیکاره شده اند. در مدرسه ها فقط شکل اشیا را میکشند و نوشتن را یاد نمیدهند. مردم را خرافه پرست کرده است. هرکس بلند حرف بزند داروغه شهر یک گلوله به قلبش نشانه میرود . زنان و دختران مردم را به بهانه های پوچ میگیرند و یا آنها را میکشند و یا بی آبرو میکنند و به آنها تجاوز میکنند. همسایگان شهر بلخو بسیار راضی هستند و هر قرارداد ی را که دیکته کنند رییس جمهور بو گندو امضا میکند. مال پدرش نیست که دلش بسوزد و میگوید جهنم بمن چه. ضنایع شهر بلخو را داغون میکند و با وارد کردن اجناس بنجول همه صنایع شهر بلخو را به ورشکستگی میکشاند و مردم مجبور میشوند که در کارخانه را تخته کنند.
کک آقای رییس جمهور هم نمیکزد. او حتی زنان و پسران شهر بلخو را برای درآمد بیشتر به ثروتمندان بادیه نشین میفروشد تا آنان کنیزبرای شهوت رانی و غلام دست بسینه داشته باشند. به یک سری از جوانان شهر بلخو پول و عده بهشت با حوریان بکارت دار میدهد و به آنان قمه و تفنگ میدهد تا برادران خود را که اعتراض میکنند بکشند و کتک بزنند. آقای رییس جمهور نماز هم میخواند و سواد خوبی برای ترجمه ندارد. او نمیتواند حتی عربی که زبان مادریش هست را خوب حرف بزند. به گفته خودش مادرش حوری بهشتی بوده است و برای همین دور سرش یک حلقه نور همیشه وجود دارد. منتهی کسانی که به حضرت آقا ایمان ندارند نمیتوانند این حلقه نور را ببینند. تنها مومن ها میتوانند حلقه نور را ببینند. در خراب کردن کشور استادی بی همتا است. هیچ کس را قبول ندارد و میخواهد به تنهایی تمامی شهر را ویرانه ای کند. مردم از ترس جرات لب گشودن را ندارند. هر که انتقادی کند فورا کشته میشود. جوانان شهر که استخدام در نیروهای ویژه نشده اند برای گدایی به شهر های دیگر میروند. همه مردم را آواره کرده است. براحتی دروغ میگوید و براحتی زیر حرفش میزند. میگویند نمازش هیچوقت قضا نمیشود. ولی در تقیه کردن خیلی استاد است. میگویند قبلا رفتگر بوده است و سپوری میکرده است که ناگهان باز شاهی بر سرش مینشیند. مردم خیلی خوشحال بودند که آنقدر آنان ترقی کرده اند که یک رفتگر رییس جمهور میشود. ولی خیلی زود فهمیدند که خوبی و بدی انسان ها به فقیر بودن و یا نبودن آنان بستگی ندارد. شاید آن کسی که باز شاهی را چیز خور کرده است که روی سر رفتگر بنشیند برنامه ای داشته است. آن برنامه ویران کردن شهر بلخو بوده است. بیشتر مردمش فقیر شده اند. صنایع شهر از کار افتاده . ثروت شهر با تریلی ها ی غول پیکر از شهر خارج میشوند مکتب ها را بسته اند و یا فقط دروس چاپلوسی در آنجا تدریس میشود. بیشتر طبقه فقیر جوانان از بیچارگی متعاد شده اند. تعدادی از جوانان آواره شهر های دیگر شده اند و در آنجا به کارگری ساده مشغول شده اند. فحشا را رونق داده اند و از آنان مالیاتهای سنگین میگیرند تا سنگسارانشان نکنند. جوانان را طبقه بندی کرده اند و آنان را بجان هم میاندازند. کشور شهر بلخورا حراج کرده اند تا هر کسی که میخواهد دزدی و فساد کند آزاد باشد. بشرطی که حق داروغه ها را بدهد. در شهر بلخو دروغ گفتن و غدعه کردن و بیشرمی و بی حرمتی و ظلم هیچ عیب نیست بشرط آنکه در راه دین باشد و نماز آن کار خوانده شده باشد. مثلا میشود لواط کرد بشرط اینکه نماز لواط خوانده شده بشود. کارخانه ها بسته شده کارگران بیکار شده اند و به اعتیاد پناه میبرند. مکتب ها را بسته و یا خراب کرده اند و یا اجازه ورود به کسی را نمیدهند مبادا مردم بتوانند آ را از ب شناسایی کنند. جوانان که نه کار دارند و نه مکتب به دزدی و بدکاریها پرداخته اند و یا کشته شده و یا از شهر فرار کرده و یا متعاد شده اند. آن تعدادی هم که خواستند خوب و با انسانیت باشند به زندانها فرستاده میشوند. و یا به آنان تجاوز جنسی میکنند تا از رو بروند. دین مردم شهر شیاطین پرستی است. شیطان های ظلم کشتار و شیطان بد جنسی و دزدی و تقیه و آزار رسانی و کشتن بی گناهان و شیطان پول پرستی و شهوت پرستی و حیوان پرستی از بت های ارجمند آنان است. آنان میخواهند که همه دنیا شیطان پرست بشوند. ولی استاد های آنان نظری دیگر دارند آنان میخواهند سرمایه مردم کشور را به غارت ببرند و خودشان را برده کنند و صنایع شهر بلخو را داغون کنند تا همیشه مردم شهر به آنان محتاج باشند.
و چون این چنین رییس جمهوری مورد تایید آنهاست به او فحش میدهند بد میگویند ولی باز با او سر میز مذاکره مینشینند و او را بعنوان ریاست معظم محترم مستطاب شهر بلخو قبول دارند. زیرا هرچه که باو دیکته کنند او مینویسد و قبول میکند و امضا مینماید. به مردم میخواهند بقبولانند که عکس رییس جمهور در ماه است و او نظر کرده میباشد. قدرت شیطانی دارد. همه بایست از او بهراسند. به او چپ هم نگاه نکنند. مردم بایست سر اینکه چهره او را در ماه دیدند و یا ندیده اند با هم جنگ کنند. تمامی دانشمندان شهر بلخو جمع شده و روزها مباحثه علمی کرده اند که چهره او را در قرص ناقص ماه دیده اند. بعضی از دانشمندان شهر بلخ فتوی داده اند که چهره او را در ماه ندیده اند و برخی اصرار دارند که چهره او را در ماه تابان دیده اند. هم در قرص کامل و هم در قرص ناقص. علمای اعظم شهر بلخ روزها وهفته ها در سر این موضوع بحث و جدل کرده و کتابها مرقوم فرموده اند و هر کدامشان هم مقلدان بسیاری دارند. این علم عظیم آنان است که بتوانند و یا نتوانند ثابت کنند که چهره رییس جمهور در کره ماه قابل رویت هست و یا نیست. به نظر این فقها و دانشمندان این موضوع از رفتن به کره ماه هم مهم تر است که آیا چهره وی در ماه دیده شده است و یا دیده نشده است. قرار است یک دانشگاه بزرگ هم برای ادامه اینکار تاسیس کنند و بودجه خروار دلاری برایش در نظر گرفته اند و قرار است بهترین استادان این رشته که رویت ماه در حالت ناقص و کامل و قرص و بریده ماه است را با حقوق های گران استخدام کنند تا این علوم را به دانشجویان تدریس کنند. علمای شهر بلخو قسم خورده اند که اگر واجب شود فتوی به کشته شدن آن دانشمندانی را میدهند که بگویند چهره رییس را در ماه ندیده اند. استادانی که دلقک و بزمجه خود را در اثر تبلیغات سر سام آوری به ریاست ابدی جمهوری و موروثی نشانده اند از خوشحالی در پوست خود نمیگنجند که دست آموز آنان دارد کل شهر بلخو را ویرانه میکند و آشفتگی را بسر حد جنون میرساند. آنان ظاهرا با دست آموز خود جنگ زرگری میکنند ولی او را بعنوان رییس مردم میشناسند و همه پولها را در اختیار او میگذارند تا همه را به باد دهد. آنان میخواهند که شهر بلخو را به ماتم کده تبدیل کنند. آنچه مورد نظر استادان دلقک بوده است همانا تفرقه بیانداز وحکومت بکن است که آقای رییس با همه بی خردی این قسمت را خیلی خوب اجرا کرده است و رضایت استادان را بخود متوجه کرده است. و فکر میکند تا دنیا دنیا است وی رییس شهر بلخو باقی خواهد ماند. آمین.