شعر بسیار بجا. امیدوارم به کسی بر نخوره
Source http://sannaaria.blogfa.com
*****
“اس اس لام” عزیز!
یک مشت گدای عرب از راه رسیدند
در میهن پر رونق ما خانه گزیدند
با روضه و با روزه در این باغ پر از گل
چاون گاو دویدند و چریدند و خزیدند
با چوب و چماق و قمه و دشنه و چاقو
سرها بشکستند و شکمها بدریدند
گفتند که این منطق “اسلام عزیز” است
اینان که سیاه کار تر از شمر و یزیدند
بستند زه نفرت در دانشکدهها را
استاد و مبارز همه در بند کشیدند
آنگاه به صحنه چمن دانش و فرهنگ
هر جمعه چون گلهٔ بزغاله چریدند
با چرک و شپش لشگر جرّار گدایان
از سامره و کوفه و بیروت رسیدند
روزی که جوانان وطن در صف پیکار
لبخند زنان مزهٔ مرگ چشیدند
امروز سر افراشته در این وقاحت
این مرده خوران مدعی خون شهیدند
اینک همه با غارت این مردم بد بخت
گویی شرف گمشده را باز خریدند
با زور و ریا کاری و دزدی و تقلب
بر قامت دین جامه تزویر بریدند
موسیقیشان شیون مرگ است و گدایی
این کور دلان دشمن شادی و امیدند
کوته نظران قاصد دوران توحش
بر سقف جهان تار خرافات تنیدند
جز مفت خوری، مرد خوری، نوحه سرایی
مردم هنر دیگری از شیخ ندیدند
اکنون که سفیهان همه در مسند جاهند
اکنون که فقی هان همه چرمنگ و پلیدند
در میهن ما “منطق اسلام” چماق است
دزدان همگی پیرو این دین مبین اند
هر چند که هرگز فقها تخم ابلجهل
زین شعبدها خیر نبینند و ندیدند