آری رفیق راه
این ننگ ریشه دار
با رنگ وبا لعاب
پنهان نمی شود.
ایران ایزدی
با خندۀ دغا
در پای دشمنان
قربان نمی شود.
مزدور باختر
نان عدو چو خورد
بازوی مردم
ایران نمی شود.
ای جان من ببین
فرمان پادشه
بی تکیه برعدو
فرمان نمی شود.
سوگند و کیش او
پیمان و عهد او
پیمان گرگهاست
پیمان نمی شود.
میراث مدعی
با سوت و طمطراق
هرگزهویزه و
بستان نمی شود.
این داستان پوچ
از شاه پارسا
با کید نخ نم
برهان نمی شود.
آن شور بهمن و
مرداد و شهرور
با ساز یک دروج
نسیان نمی شود.
هیهای راه دور
لافی به غربت است
آورد فکه و
مهران نمی شود.
یک شیر رزمجو
در روی دشمنان
چون بید جویبار
لرزان نمی شود.
در روز حادثه
تمساح گونه سی
برگی خزان زده
گریان نمی شود.
هر کو نبرده شد
سهراب اگر نگشت،
باری چو رستم
دستان نمی شود.
هر خاک لاله گون
از خون پاک ما
چزابه گونه باز
تابان نمی شود.
چهری غمت مباد
کاین ملک پر گهر
از وای شوم بوم
ویران نمی شود.
سیزدهم مهر 1388
اتاوا