A Poem by M. Sahar
جمعه ۱۰ مهر ۱۳۸۸ – ۰۲ اکتبر ۲۰۰۹
م. سحر
در اخبار بود که : « یکصد و ده اصله از درختان چند صد سالهء باغ فین کاشان خشگ شدند!»
شعر زیر متأثر از این خبر است
دل را نصیبِ پیر و جوان غیر داغ نیست
شب غالب است و اهل جهان را چراغ نیست
گِرد زمین غریوِ دغا تار می تند
جز در فضا سیاهی ِ فوج کلاغ نیست
بر خواهش ِ گیاه ، زمین را غم زمان
وزخاک ، بردمیدن گـُل را فراغ نیست
خاکسترست و سایهء ابلیس و خون خشک
جز فرش راه ِ سوخته ی دشت و راغ نیست
فصلی به کام ِ دوزخ و دین، کارساز ِ مرگ
اینجا کسی به فکر درختان باغ نیست