بهمه مادران وپدران داغدار که فرزندان آنان برای ایران و مشگلات آن کشته و یا شهید شدند.

ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در کشوری نگنجند.    آیا از خود پرسیده اید که چگونه ده درویش میتوانند در گلیمی بخوابند و دو شهریار نمیتوانند در کشوری  با هم در صلح و صفا زندگی کنند و باهم همکاری نمایند.  شاید دلیل این باشد که ده درویش تمامیت خواه نیستند و زیادت طلب نبوده اند ولی دو پادشاه هرکدامشان  تمامیت خواه میباشند و هیچ کدام دیگری را قبول ندارد. 

 هرکدامشان خود را بهتر و برتر از دیگری میپندارد و هیچ کس دیگری را لیاقت هم برابری با خود نمیداند.  پادشاه قاعدتا بایست که وکیل رعایایش باشد و از حق آنان دفاع کند و نه اینکه مردم تنها برای خاطر او زیست کنند.  و خدمتگذاران او باشند.  و تمامیت خواه نباشد او در واقع برای دفاع از مردم به این سمت انتخاب شده است.   یکی از کلمات و گفته های قصار آقای خمینی این بود که بمن اگر خدمتگذار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید.  شاید وی هم از تملق ها و چاپلوسی های نفرت انگیز خسته شده بود. 

 شنیده بودم که آقای حجازی که در حسینه ارشاد سخنرانی میفرمودند  یک روز از وی چنان تعریف کردند  و چنان او را بمرحله بالایی بردند که باعث خشم آقای خمینی شده بود.  البته اکنون انتقاد کردن خیلی آسان است و همه میگویند اگر شاه به مذهبیون اجازه فعالیت بیشتری میداد و میگذاشت که آنان هم همراه با دیگران مثل چپی ها و مصدقی ها در اداره امور کشور دخالت کنند و تمامیت خواهی نمیکرد  شاید این همه کشت و کشتار پیش نمیامد و شاید ایران اکنون یک کشور بسیار پیشرفته بود.  ولی متاسفانه تمامیت خواهی شاید اطرافیان شاه که مرتب به او میگفتند و مورد مشاوره وی بودند  او را از این کار باز داشته بود.  

 اگر دو پادشاه تمامیت خواه و خود خواه نباشند و بخواهند مثل خدمتگذاری صدیق برای کشور کار کنند مسلم است که با هم میتوانند در یک کشور زندگی کنند.  البته مثلا یکی میشود رهبر و دیگری پادشاه و سومی مثلا نخست وزیر.  شاه در زمانی جوانی با آیت الله بروجردی مراوده داشت.  میتوانست همین مراوده را با آیت الله های بعدی هم داشته باشد.  شاه با مصدق همکاری کرد و اورا نخست وزیر کرد.  آیا مصدق تمامیت خواه بود و میخواست شاه را کنار بزند.  مگر همه این ها په مصدقی ها و چه شاهی ها و چه آیت الله ها برای ایران و ملت نمیخواستند کار کنند  پس چرا با هم کنار نیامدند.  ایا فکر نمیکنید نوعی تمامیت طلبی و دیکتاتوری وجود داشت که نمیتوانستند رقیب را تحمل کنند. 

 اگر همه این رهبران و شاهان واقعا نظر اصلی آنان خدمت به ملت بود میبایست منافع ملت را در نظر بگیرند و نه احترام و منافع و تمامیت طلبی شخصی را.   مثلا در آمریکا که یک حزب پیروز میشود جزب دیگر با او در نمیافتد بلکه با او همکاری هم میکند. پس چرا ما در ایران بایست با هم همکاری نکنیم و مگر همه مردم میتوانند یک نوع فکر کنند.  این دیگر داستان نیست  خودتان دیدید که متاسفانه در زمان شاه با دانشجویان و جوانان با چماق و اسلحه برخورد میشد در صورتیکه میتوانستند که با آنان صحبت کنند و درد هایشان را درمان کنند نه اینکه آنان را کتک بزنند.  خود شهبانو مگر دانشجو نبود؟   نمیشد به دانشجویان بیشتر رسیدگی میشد و آنان را راضی میکردند.  همین دانشجویان بعد که خود مصدر کار میشدند دوباره  دانشجویان بعدی را فراموش میکردند. 

 ترانه میگفت که دایی او خیلی شبیه شاه است و نیز همسن شاه بوده است.  ترانه میگفت تمامی دانشجویانی که با او همدرس بودند و خیلی شلوغ میکردند و یاصطلاح سیاسی بودند هرکدامشان به مقامهای مهم رسیده بودند ولی باز همان دانشجویان و خواسته هایشان را به فراموشی میسپردند و حالا که دستان آنها به دم گاوی بند بود  همه دوستان و فرزندان ایران را کنار گذاشته بودند.   فکر نمیکند که اگر همه ما منصف باشیم تمام مشگلات حل شدنی است ؟  پس بیشتر مشگلات به تمامیت خواهی و خود خواهی ها ما وابسته است.  هرکسی که به مقامی میرسد عوض خدمت شروع به دزدی هیزی و بد جنسی میکند.  و کاملا خود ش را فراموش میکند.  فکر میکند که تا دنیا دنیا است او مصدر کار باقی و برقرار خواهد ماند.  پس این خود ما هستیم که دیکتاتور میشویم.

  ما از دیگران انتقاد میکنیم که چرا به فکر مردم نیستند ولی اگر خودمان هم بهمان قدرت و شوکت برسیم زود همه چیز را فراموش و یک دیکتاتور جدید میشویم که سیر مانی نداریم.   بایست که این خودخواهی ها و ظلم ها را در وجود خودمان ریشه کن کنیم.  و برای رضای خدا و خلق کار کنیم.   بعضی شاگردان من میگفتند که ایکاش آنان هم دختر شاه بودند.  گفتم چرا میگفتند ثروت دارند  شهرت دارند احترام دارند  میتوانند هرکاری که بخواهند بکنند و هرکجا که بخواهند بروند.  هر که را که بخواهند میتوانند با او دوست شوند و یا ازدواج کنند.  ولی دیدید که همان دخت شاه لیلا پهلوی مثل یک گل پرپر شده بود  ؟  چرا؟   در تلویزیون میدیدم که دختری که فلج بود میگفت که ایکاش میتوانست راه برود.  متاسفانه ما آنچه را داریم قدر نمیدانیم و زیادت طلب هستیم. 

 همه میخواهند دختر شاه و پسر شاه باشند.  ولی لیلا پهلوی دختر شاه و دختر شهبانو ایران مثل یک گل در سن نوجوانی و یا جوانی پرپر شد.  و آن دخت زیبا رفت.   در داستانهای آقای خطیبی میشود پیدا کرد که یک گدا شاه میشود. بوسیله نشستن باز شاهی برسرش.  وی از شاه قبلی که یک دیکتاتور بسیار ملایم بوده است بمراتب وحشی تر خشن تر و درنده تر میشود.  پادشاه سابق حتی دست بوسی را هم نمی پسندید ولی گدا    که شاه شده بود میخواست مردم پاهایش و دست هایش را ببوسند و هر که اینکار را نمیکرد به دلیل مخالف با خدا او را میکشت.  شاید این بلای تمامیت خواهی از سر مردم ما و از سر دنیای سوم رها شود.  در آمریکا سرخ و زرد و سفید  و سیاه  در کنار هم مسالمت آمیز زندگی میکنند. و لااقل همدیگر را نمیکشند.  در آمریکا مسلمان  مسیحی یهودی  بی دین  شیطان پرست  و مادی گرا و معنوی گرا به نوعی همدگر را تحمل میکنند.

  ولی در کشور های ما که دارای فرهنگ مشترک هستیم و دین مشترک داریم  و تاریخ مشترک داشته ایم  هیچکدام ما حاضر نیست گروه دیگر را قبول کند.  حتی کمونیست شوروی و یا متاثر از سیاست آن کشور  کمونیست چینی را قبول نداشت.  آیا فکر نمیکنید که مشگل اصلی ما همان خود خواهی و تمامیت خواهی و خود برتر بینی است. ما خودمان را بهتر و گفتار و کلام خود را والا تر و دین و باور های خیالی خود بهتر از دیگران میبینیم.  حالا که شاه و خمینی و مصدق نتوانستند با هم همکاری کنند و همه به نفع ملت ایران با هم کنار بیایند که جوانان ایران در راه یکی از آنان جان را از دست ندهند. 

 و مریدان خود را به مسالمت فرا نخواندند.  حالا چرا ما همه با هم متحد نمیشویم و برای رفاه همه و یا لااقل اکثریت مردم کار نمیکنیم.  همه زور و ضرت ما این است که دیگران را از میدان بدر کنیم و خودمان یکه تاز باشیم.   ما تحمل رقیب را نداریم و میخواهیم رقیب ما سر به نیست شود.  در صورتیکه دنیا برای همه ساخته شده است نه برای ما.  همه ما چند روزی مهمان هستیم و بایست برویم.  پس بیایید با دوستی و احترام بهمه مسایل و مشگلات  را حل کنیم.  نه با خدعه و تزویر دو رویی و دروغ تمامیت خواهی و شهوت پرستی و خود خواهی و بی انصافی. ای برادر صورت زیبای ظاهر هیچ نیست  تا توانی سیرت زیبا بیار. 

  اینهمه جنگ و جد ل حاصل کوته نظری است   چون درون پاک کنی حرم و دیر یکی کعبه و بت خانه یکی است.   بت پرستی میگفت که ما بوسیله بت با خدا مرتبط میشویم و شما بوسیله هوا.   یک اروپایی میگفت که شما بعد از توالت خود را با دستمال پاک نمیکنید و خود را با دست برهنه میشویید و کثیف هستید.  ما از دستمال استفاده میکنیم.  و تمیز هستیم.   ویک مسلمان میگفت که اروپایی ها کثیف هستند چون خود را با آب بعد از قضای حاجت نمیشویند بلکه با دستمال مقعدشان را پاک می کنند و چرکین و کثیف هستند  این آب است که خوب پاک میکند.  شاید همین موضوع باعث شده که فرانسویان بیده را اختراع کنند که اول خود را با دستمال پاک میکنند بعد هم مقعد نازنین را خوب میشویند تا پاک و طاهر شود. و خوب غسل داده شده باشد. 

 به امید روزی که دوستی و محبت و گذشت و مهربانی جای این نفرت ها و کینه های پوشالی را بگیرد و این طمع و دزدیها و غارت ها کنار گذاشته شود.  بیایید با هم برای خود و فرزندمان دنیای بهتری بسازیم که سرشار از دوستی علم و دانش و زیبایی و رفاه همگانی باشد و از حسادت و دورغ و نفرت کناره گیری کنیم.  ژاکلین یک دختر بسیار زیبا و بسیار با هوش و بسیار ثروتمند بود.  پدر و مادرش یهودی بسیار با هوش و ثروتمندی بودند  یک روز دیدم که وی گریه میکند  گفتم چرا گریه میکنی  گفت میترسم پیر که شدم بیچاره و گدا بشوم.  گفتم که تو که پدر مادر ثروتمند داری  چرا این چنین واهمه ای داری  زیبا هستی شوهر خوبی خواهی کرد و درس خوان هستی شغلهای خوبی خواهی گرفت.  خنده تلخی کرد و گفت با گریه  ثروت ممکن است که از دست برود   هوش من هم ممکن است نابود شود   زیبایی من هم از بین خواهد رفت و من یک زن زشت و گدا و بی شعور خواهم  شد.  

 گفتم وحشت از آیته نداشته باش که هیچ چیز معلوم نیست. او هشت ساله بود نمیدانم این حرفهای خودش بود یا والدین وی که بوی گفته بودند تا بخود و ثروت و زیبایی خویش غره نشود و بداند که همه آنها را میتواند بسرعت از دست بدهد. 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!