تخریب دیکتاتوری یا تخریب دین؟

تخریب دیکتاتوری و یا تخریب دین؟  در دوره ای که تمدن عظیم اسلامی در شرق بود در اروپا زندگی بسیار سختی را مردم تحمل میکردند. میگویند لندن آنقدر کثیف بود که پادشاه فرمان داد آن را آتش بزنند.  و در اروپای شمالی هم که اکنون مهد فرهنگ صنعتی است بسیار عقب مانده تر از کشورهای اسلامی آن زمان بود.  ولی چطور شد که حالا کار بر عکس شده است و این کشورهای اسلامی هستند که در پس معرکه قرار گرفته اند؟ 

 بسیار روشن است که دین اسلام از مسیحیت جوانتر مدرن تر و پوپا تر بود. و قرار بود که مطابق علم و  صنعت روز جلو برود ولی نشد  چرا؟  با ترجمه کتاب مقدس انجیل و در درسترس قرار گرفتن آن بوسیله مردم عادی دیگران دین فروشان نمیتوانستند که از قول انجیل و به بهانه آن مردم را اغفال کنند. مردم بیدار  و هشیار شده بودند. کم کم کشیش ها هم مجبور شدند که انسانی تر شوند تا مردم طردشان نکنند به دانش پزشکی و سایر علوم روی آوردند و برای خدمت به مردم آماده شدند.  زیرا اکنون مردم زیرک شده و دروغ های من در آوردی آنان را به بهانه اینکه در کتاب مقدس است قبول نداشتند زیرا خودشان میتوانستند که انجیل را بخوانند و ترجمه خوبی از آن در دسترس مردم بود.

  مفت خوریهای کشیش ها پایان پذیرفته بود و آنان هم بایست مثل اشخاص دیگر خود را محبوب کنند.  این است که کلسیا و مذهب مدرن شد. کسانیکه در کلسیا گالیله را محکوم کردند بعد از این کار اظهار ندامت نمودند. و دیگر بجز تعداد معدودی از علم بد نگفتند.  و به علم و دانش مجبور شدند که ارج نهنند.  بدین ترتیب کلسیا و دین مسیحیت از اسلام در هم زمینه ای پیشی گرفت.  مردم به آرامش و رفاه بهتری رسیدند.   در صوریتکه در اسلام هنوز همان خرافه ها و تعلیم های من در آوردی به مردم زورچپان میشد.  خرافات دزدی و بد جنسی و دو رویی و ظلم ریشه دار تر شد و غارت مردم و آزار آنان شروع شد.  روحانیان با علم و دانش و مدرن شدن مثل قرون وسطی مخالفت میکردند و فکر میکردند که حماقت و ابلهی مردم برای آنان بهتر تر زیرا در ناز و نعمت و شهوت و قدرت زندگی میکنند. 

 پادشاهان وابسته به روحانیون هم در زیر همین سقف زندگی میکردند. مثلا تا همین اواخر مرحوم ناصرالدین شاه قاجار هشتاد زن داشت ودرحالیکه یک نفر انسان معمولی از داشتن حتی یک زن هم محروم بود.  منصفانه به موضوع نگاه کنید که اگر رهبر مذهبی و یا نیمه مذهبی هشتاد زن داشته باشد آیا برایش وقتی باقی میماند که حتی بتواند فکر کند؟   دیکتاتوری وابسته به مذهب برای یک تعداد همه چیز فراهم میکرد و دیگران بایست در آتش نادانی و فقر بسوزند و بسازند.  نه مدرسه ای بود و نه دانشگاهی و نه حسابی و نه کتابی  بیچاره امیر کیبر هم که خواست مدرسه ای ایجاد کند به مرگ محکوم بود و جلاد شاهی رگهای دستانش را برید تا شاهد مرگ تدریجی خودش باشد.  قوه قضاییه در زیر نظر دیکتاتور بود و وی هرکس را که دلش میخواست میکشت و یا سر به نیست میکرد.

  همه قدرتها در دست دیکتاتور هشتاد زنه بود که به کمک یک مشت ملیجک های درباری و غلامان حلقه بگوش و یا متملقان و آدمکشهای حرفه ای بی شعور اجرا میشد.   آقایان علمای و روحانیان آن زمان عوض فکر پییشرفت و تکامل به دزدی و فساد و دورغگویی و دورویی میپرداختند و تنها فکری که نداشتند فکر ملت و پیشرفت ایشان بود.  این بود که بوسیله دین باز سازی شده و الهام از حدیث های جعلی مردم را برده خود کرده بودند و به نام قرآن و اسلام هر کار ناشایستی را میکردند.  چه بسا که خود آنان هم نه به اسلام و نه به قرآن ایمان واقعی نداشتند.  زیرا کتاب ترجمه نشده و در دسترس مردم نبودکه بخوانند و رو خوانی آن بدون دریافت متحوی و ارزش کلمات هم فایده ای نداشت جز تکرار یک مشت لغت عربی که از فهم آن هم مردم عادی عاجز بودند. 

 تنها یک نوع علم سینه به سینه بین مردم بود و بس.  اگر تنها به دو جمله توجه میشد  که بارها من در شعار های مردم هم دیده ام  شاید وضع همه ما بهتر از این بود که هست.  اطلب العلم ولو به سین و  اطلب علم علی کل واجبه مسلمه و مسلم .  برای طلب دانش حتی اگر لازم است به چین هم بروید و طلب علم بر هر زن و مرد مسلمان واجب است و یا کل علم فی الصغر  کل نقش فی الحجر.  که علم آموزی در کودکی مثل نقش است برسنگ که هیچوقت پاک نمیشود.  دستور خوب و پیشرفته داده شده بود ولی متاسفانه گوش نشده بود. ببینید که اگر کودکان یک کشور خوب درس بخوانند  چون ذهن باز و روشن و مغز جوان و پاک و نیرومندی دارند به احتمال بسیار زیاد در بزرگی از میان آن دانشمندان برجسته ای ظهور خواهند کرد.

 و اگر تمامی مردم چه زن و چه مرد با سواد و پیشرفته باشند مسلم است که اجتماع بجلو خواهد رفت.  و اگر مثلا روحانیان دیدند که در چین علم بهتر و پیشرفته تری است بایست با هزینه خودشان که از مردم براحتی دریافت میکنند جوانان کشور را برای تحصیل علم به چین بفرستند ولی در عمل دیدیم که اینکار ها نشد که نشد و برعکس برخراقه پرستی و گفتن داستانهای دروغ مردم را بعقب کشیدند تا بهتر بتوانند اموالشان را غارت و همراه با دستگاه فاسد و دیکتاتور مورد سو استفاده قرار بدهند.   بدین ترتیب اسلام از مسیحیت عقب افتاد و آنان جلو زدند.  روحانیان در عرض این هزار چهارسد سال هیچ کاری برای بهتر کردن محیط زندگی مردم و دانش نکردند والا ما میبایست که از کشورهای کفر بقول خودشان بسیار جلو تر باشیم. و متاسفانه اکنون هم طوری شده که مردم دارند از دین منزجر میشوند. اسلام برای میلیونها جوان بیکار و میلیونها جوان معتاد و میلیونها جوانان آواره چه کار کرده است.

  این لشگر روحانیان چرا از مردم دفاع نمیکنند و چرا به فکر دنیا و آخرت آنان نیستند؟  متاسفانه مردم و جوانان را بیزار میکنند و بجای کشوری پیشرفته یک کشور پراز تفرقه و دشمنی داریم.  یک عده میلیارد ها دلار مردم را میربایند و در خارج برای آخرت خود ذخیره میکنند و به مردم هم خرافات تعلیم میدهندو مسلم است که همه ما بازیچه ابر قدرت های تیزدندان قرار خواهیم گرفت.   روحانیون مردم و بخصوص جوانان را از مسجد فراری میدهند در صورتیکه کلسیا ها مردم را بخود جلب میکنند.  روزهای یکشنبه تمامی جوانان و یا لااقل حداکثر آنان به کلسیا میروند. زیرا کلیسا برای آنان برنامه های جالب فراهم دیده از موسیقی و ورزش تا خواندن کتابهای ادبی فیلم و داستانهای فرهنگی ومذهبی.  کلسیاها بقول بچه ها پاتوق جوانان است و با این همه آزادی براحتی جلوی فسادهای اخلاقی را تا اندازه ای سد میکند.  در صورتیکه در شرق همیشه به زن ظلم میشود که بایست عفاف و حجاب داشته باشد و خودش را بپوشاند و آنچه خدا بوی داده بایست مرتب پنهای و قایم کند زیرا چشمان مردان حجاب و عفاف ندارد  آنان هم چنان دزدان ناموس در صدند که با دیدن گوشه ای از بدن خلق شده بوسیله خدا شهوتی شوند و به زن حمله کنند.   زنان و دختران ما از آزادیهای معمولی هم کنار زده میشوند و نمیتوانند آزاد ورزش کنند و زندگی نمایند و بایست مرتب در زیر حجاب باشند  زیرا مردان ما قدرت کنترل ندارند و نمیتوانند به یک زن به چشم خواهر و یا مادر و یا دختر خود نگاه کنند مردان ما برده شهوت هستند و بایست همه تن زنان پوشیده باشد.  آنهم با لباسهای تیره و سیاه که در تابستان تمامی گرمای خورشید را جذب مینماید.  نمیدانم پس تمدن ما کجا رفته است که حتی نمیتوانیم از دیدن یک زن بدون حجاب به حمله جنسی دست نزنیم.  مسجدهای ما هنوز مثل هزار چهار سد سال پیش است. زنان از مردان جدا و همه روی زمین مینشینند.  ما از دین مسیحیت عقب بوده تر هم واپسگرا تر شده ایم.   زنان ما و دختران ما بایست در ورزش و تفریحات سالم به دور باشند زیرا مردان مارا تحریک میکنند.  در حالیکه میلیارد ها دلاری که بایست خرج مردم و ورزش و سلامت و یادگیری آنان شود از کشور خارج و به جیب کافر ها ریخته میشود. زنان و دختران ما را رفتن به المپیک های جهانی محروم هستند.   آیا این عین نجابت است که مردی هشتاد زن در اختیار داشته باشد و مرد دیگری حتی یک نگاه ساده هم نتواند به یک زن بکند؟  آیا سرکوب زیبا پرستی و عشق و معاشرت های عادی ثمری در اخلاق عمومی خواهد داشت؟  آیا یک زن با حجاب نمیتواند بدکاره بشود؟ 

  بجای تعلیم و تربیت انسانها را در زندان ها نگاه داشتن که آنان را بهتر نمیکند.  روحانیان ما بایست در علم و دانش و پیشرفت و بهتر زیستن مردم پیشقدم باشند نه واپسگرا.  چرا مسجدها نبایست محل تعلیم و تفریحات سالم ورزشی باشد و برای آوردن جوانان به آن اقدامی کنند.  اگر همه دینها از طرف خدا است پس چرا یکی بایست مثل مسیحیت مدرن بشود و دیگری واپس گرا گردد.   با بهتر کردن مسجد ها و استفاده از وسایل مدرن بایست آنها با کلسیاها بتوانند رقابت کنند و یا حتی پیشی بگیرند.  چرا مساجد نبایست جوانان معتار را به خود پناه دهند و آنان را بهتر سازند؟  استفاده از تمیزی و صندلی و آوردن خانواده ها همراه کودکان و جوانان و بهتر کردن گفتار ها و استفاده از دانش جدید  مردم بسوی مسجد ها خواهند آمد.  آیا این دو رویی نیست که مردم ما همه جا که میروند روی صندلی بنشینند و همراه با خانواده خود باشند ولی در خانه خدا بایست از خانواده هایشان جدا بشوند و روی زمین بنشینند؟

  در مهمانی ها وعروسی ها زن و مرد باهم باشند ولی در خانه خدا بین آنان فاصله باشد؟   آقایان روحانیان بجای تدریس خرافات و مسایل جنسی تکراری بایست به علم و دانش و بینش جوانان بپردازند و مسایل جنسی را هم در لباس پاکی و اخلاق ارایه دهند نه فرار و دورویی.  عشق محبت و صفا و دانش بیاموزند  و اینکه بایست همدیگر را چون برادر دوست داشته باشیم نه بهم کینه و نفرت داشته باشیم و حسود و زیاده طلب و دزد و دغل باشیم.  با حجاب اجباری و با تدریس خرافه پرستی  و دو رویی راهی غلط رفته اید و این باعث میشود که مردم از دین و مسجد فراری شوند.  به جوانان بیاموزید که چگونه بایست به فرشته های زمینی احترام بگذارند و وعده حوریان بهشتی را کنار بگذارید  زیرا مورد پسند نیست.  بیایید برای خاطر خدا هم شده این امانت های الهی و بند ه گان او مثل عصر جدید راهنمایی کنید.  به مردان و پسران هم عفاف بیاموزید و به آنان هم درس خوبی و پاکی بدهید.  بخاطر به عفتی آنان نبایست دختران و زنان را به زیر حجاب اجباری بکشید که هیچ مشگلی را درمان نخواهد کرد.  بیایید همه باهم  یک دنیای بهتری پراز صلح دوستی و اخلاق و محبت بسازیم  نه دروغ و تظاهر و دورویی.  امانت های حضرت یزدان را محافظت کیند نه به پرتگاه هدایت کنید.  جوانان را دریابید.  معلولان  معتاد ان و بیکاران و بی مدرسه ها را کمک کنید.  از تخریب اسلام جلوگیری کنید.     شاید اگر امروز در نیابید شاید فردا های  دیگری . دیگر دینی در کار نباشد و مردم بهمه دین ها بد بین شده باشند.    

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!