عشق شوم و راه رهایی؟
نظر من از نوشتن این داستانهای واقعی یک برداشت درست است که ما مشگلات را بدانیم وبرای رفع آنها بکوشیم. یک مشگل اساسی انسان همانا خود بینی وخود بزرگ بینی و غرور های بیهوده و زیادت طلبی و خودمحوری و تمامیت خواهی است که به آنها اگر فساد پول پرستی و شهوت پرستی و دزدی وقتل وغارت را هم اضافه کنیم شاید بتوانیم یک لیست از بدیها داشته باشیم. بشر دارای دو فطرت است که خاکی و حیوانی یکی از آنهاست و دیگری معنوی و ملکوتی است که میشود آنرا به عشق و دوستی و انسان دوستی و محبت وکمک و خدمت به هم نوع و گذشت و بزرگواری و علم و دانش همراه با عطوفت و مهربانی است. پیامبران و فلاسفه همه کوشش کرده اند که معنویت و انسان دوستی انسان را به مرحله تکامل برسانند و دزدی و دغلی و شیادی را به حاشیه برانند. اگر به گفتارهای پیامبران و فلاسفه گوش فرا دهیم همه آنان از خوبی یادکرده اند و از بدی فاصله گرفته اند.
اشو زردشت گفتار نیک رفتار نیک پندار نیک. حضرت عیسی همدیگر را دوست بدارید همانطوریکه من شما را دوست داشتم. خوبی و نیکی را فراموش نکنید به فقرا و دوستان خود کمک و مساعدت کنید و اگر کسی یک سیلی به گونه شما نواخت برای تنیبه و خجالت او گونه دیگر خود را هم در اختیار او بگذارید که بشما یک سیلی دیگر هم بزند. یعنی بایست تا این حد خود دار و مهربان باشید.
حضرت محمد با برادران خود دوستانه رفتار کنید و آنان را بخود ترجیج دهید. کما اینکه در جنگ یک مسلمان از خوردن آب که کمیاب بود خود داری کرد و گفت به برادر دیگر من آب برسانید او بسیار تشنه تر از من است. وقتی به برادر رسیدند او از تشنگی هلاک شده بود و چون بازگشتند دیگری نیز از بی آبی تلف گردیده بود. و این محبت و عشق را میرساند.
فلاسفه ای برادرصورت زیبای ظاهر هیچ نیست تا توانی سیرت زیبا بیاور. از شیخ میگشت دور شهر با چراغ که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست.
رسد آدمی بجایی که بجز خدای نبیند. بنگر که تا کجاست مقام آدمیت. می بخور منبر بسوزان مردم آزاری نکن. این همه جنگ و جدل حاصل کو ته نظری است ( کمی دانش و کمی مهر و محبت و کمی انسان دوستی و زیادی غرور وخود خواهی) چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه و بت خانه یکی است.
مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی بیفتی به پایش چو مور. دل شکستن هنر نمیباشد تا توانی دلی بدست آور.
آی اهل گیتی شما همه چون گلهای رنگارنگ یک گلستان و شکوفه های زیبای یک بوستان هستید. با مهر ودوستی زندگی کنید و عمر کوتاه را به غفلت و نادانی و غرور سپری نکنید. بهم عشق بورزید و زندگی را برای هم آسان تر نمایید.
حضرت بهاالله. ای اهل عالم شما همه برگهای یک درخت و بار های یک دارهستید. به چشم بیگانگی به هم نگاه نکنید. سراپرده وحدت عالم انسانی بلند شد. شرق و غرب بهم متصل شده شده اند. راهها نزدیک و انسان ها بهم وابسته شده اند. برای کمال و دانش و عزت و پیشرفت همگان آماده باشید.
ولی متاسفانه در کردار ما به خشونت بی انصافی و ظلم ودزدی و تمامیت خواهی و کشتار و قتل و غارت روبرو هستیم. هر چندگاهی کسی قیام میکند دیگران را به زیر میکشد و دوستان و غلامان خود را بکار میگمارد و روز از نو و روزی از نو و وی تمامی گذشته را فراموش میکند و خودش یک شقی دیگری میشود بطوریکه مردم بگویند رحمت به کفن دزد قبلی. زیرا دزد قبلی کفن مردگان را میدزدید ولی مردگان را آتش نمیزد. مردم کفن دزد را گرفتار و او را زندانی کردند. کفن دزد جدیدی هویدا شد که او هلاوه بر سرقت کفن مردگان آنان را آتش هم میزد.
خودتان دیدید کسانی که در شکنجه گاه و زندانها و تبعید ها بودند با کمک ملت به شهرت مقام و زور و پول رسیدند. زنان زیبا گرفتند و غرق در خوشی و کیف کشتند. در کاخهای طلایی زندگی کردند و زیبا رویان بسیار برای مصاحبت خود انتخاب نمودند. ولی به این هم قناعت نکردند دوستان وهم رزمان خود را به شکنجه ها گسیل کردند و با بیرحمی همه آنان را قتل و عام واعدامهای دسته جمعی بدون دادگاههای منصفانه کردند و زنان و دختران آنان را که دوش به دوش آنان نبرد کرده بودند به زندانها فرستادند و به آنان دسته جمعی تجاوز نمودند. و روی گذشته گان مثلا مستبد را سپید کردند. اگر در گذشته دزدی و رشوه خواری بد بود وخیلی مخفیانه انجام میشد. آنها بطور روشن به دزدی و فساد پرداختند و میلیارد ها دلار مردم مظلوم را با تریلی ها و کامیون ها و بانکها خارج و به حساب شخصی خود واریز کردند در بانکهای خارج و در حسابهای خصوصی.
مردم را به صدقه گرفتن و گدایی و فحشا و اعتیاد سوق دادند تا مردمی رنجور و ضعیف داشته باشند که نتواند سخنی بر علیه آنها بگوید. در روز روشن با قمه و چوب دختران و کودکان را کتک زدند تا مزه درد و رنج را به آنان بچشانند. از نام دین و مذهب بعنوان وسیله ای برای دزد فساد و فحشا سود بردند. و به قتل وغارت ادامه دادند و همه را بحساب دین و روز آخرت نوشتند. خودشان در برجهای عاج به عیش و نوش و کیف و لذت پرداختند و مردم و جوانان را به شهادت طلبی و کشت و کشتار تشویق کردند و بعد آنان را به نسیم بهشت و پیکران حوریان حواله دادند و خودشان در آغوش مه پیکران زمینی خسبیدند.
فحشا دزدی و گدایی و اعتیاد را رونق دادند تا کسی مزاحم آنان نشود. در حالیکه خودشان هشتاد زن در اختیار داشتند دیگران را به سبب فقر مطلق از داشتن حتی یک زن محروم کردند. دزدان میلیارد برای غارت مردم هزار ها بهانه تراشیدند. و طبقه متوسط را در تمامی جهان رو به نیستی هل دادند. ستم و بی دانشی را در کل جهان مسلط کردند. و بی مهری و بی عاطفگی را از دست آورده های خود نمودند. تفرقه و جنگ و نفرت را عمومی میکنند و در برابر آن بی تفاوتی و غارت را پایه گذاری میکنند.
عده ای خشمیگین از این بی انصافی ها به تروریست ها پناه میبرند تا انتقام خود را از این دزدان دین و ناموس بگیرند ولی سیستم طوری طراحی شده بود که باز بیگناهان قربانی شوند و با گرفتن بهانه خشم و کین و نفرت بیشتری را به مردم تزریق نمودند. عصیان آنقدر اوج گرفت که مردمی حاضر بودند با بستن بمب به خود به غارتگران نزدیک شوند و خود و غارتگر را یکجا از بین ببرند. ولی باز این بیشتر بی گناهان بودند که قربانی میشدند.
تسلیم نشدن به این غارتگران مساوی با آوار گی و از دست دادن خانواده بود. و همکاری با این دزدان زندگی خوبی را مهیا میکرد.
پول و ثروت که برای عده ای رفاه و عیش و عشرت همراه آورده بود و آنان برای نگهداری نا مشروع این ثروت و قدرت حاضر به انجام هر کاری بودند.
آمریکا خودش یک مستعمره انگلستان بود. ولی در عین حال مردم آمریکا آفریقاییهای آزاد را به عنوان برده به آمریکا میآوردند و آنان را بکارهای سخت بدون مزد میگماردند. و بالاخره مردم آمریکا با استعمار انگلستان نبرد کردند و خودشان را آزاد فرمودندو سپس خودشان که در گذشته یک مستعمره بودند به استعمار ملل دیگر همت گماشتند. فقر و جنگ و تفرقه بیانداز و حکومت کن را که تا دیروز در دست مستعمره کننده خود آنان بود امروز آنان در جایگاه استعمار کهنه نشسته بودند و درست همان بی عدالتی ها را به مردم دیگر روا میداشتند که در گذشته نزدیک به خود آنان روا میشد. استعمار شونده خودش استعمار کننده شد؟ نظیر این را بسیار دیده ایم. شکنجه شده و زندانی و تبعید شده که خودش شکنجه گر و تبعید کننده گردید؟ واویلا
تنها راه رهایی داشتن علم و دانش در سطح گسترده است تا دستهای غارتگران برای گرفتن کمک از مردم بسته شود و آنان نتوانند که جوانان را شست شوی مغزی دهند و با پرداخت مبلغی آنان را به آدمک ها و ماشین های سرکوب و گردانندگان وحشت و ترور تبدیل کنند. اگر انسانیت و دانش عمومی شود دیگر هیچ کسی راضی نخواهد شد برای دریافت مبلغی به خشونت وکشتار بی گناهان بپردازد. و در نتیجه ضحاکها بدون غلام و کنیز و سرباز هیچ قدرتی نخواهند داشت. آنان دیگر نمیتوانند جوانان یک کشور رابرای کشتار بقیه جوانان همان کشور بسیج کنند. و با دادن وعده بهشت و حوریان مه پیکر آنان را به ستیز دوستان قدیم خود وا دار نمایند. از دین بعنوان یک حربه برای سرکوب و غارت نمیتوانند سو استفاده کنند. مردم باهوش و با درک در برابر آنان سدهای انسانی ایجاد خواهند کرد و فریب خوردگانی دیگر وجود ندارند که بازیچه دست آنان شوند. زنده باد علم و دانش و بینش و انساندوستی و عشق و محبت.