آمریکا سرزمین آزادی. برای اطلاع هم میهنان گرام هم برای شیادان و غارتگران و هم برای دیگران؟ در آمریکا بایست چهار چشمی مواظب باشید تا کلک نخورید. یک شرکت بنام شرکت گراند کنفرانس چندین کتاب و روزنامه و آگهی برایتان ارسال میدارد که در فلان شب ما کنفرانس برایتان تهیه دیده ایم اگر شما به آن کنفرانس بیایید به شما یاد میدهیم که چطور از دولت فدرال پول با بهره کم و یا بدون بهره و یا اصلا هدیه بگیرید. اگر شما خارجی و جز اقلیت ها هستید شانس زیادی دارید. بعد در یک هتل مجلل یک کنفرانس میگذارند و چندین صد نفر هم که برای گرفتن شغل و کاری آمده اند در صندلیهای نشسته اند.
آنها با زیرکی چندین نفر را میآورند و آنان صحبت میکنند که آری توسط این شرکت ما توانسته ایم ملیون دلار بگیریم و اکنون جز ثروتمندان هستیم. بعد از کوشش های بیشمار بالاخره عده ای به ذوق و شوق گرفتن پول بلاعوض و یا با بهره کم به طرف صندوقها هجوم میبرند و مثلا مبلغ هزار دلار میدهند ویک مشت کتاب و کاغذ میگیرند. و یک شماره تلفن. بعد هر چه تلفن میکنند هر موقع یک بهانه میاورند و کاری نمیکنند بعد از مدتی هم میگویند که آن هزار دلار تمام شده است اگر میخواهید از سرویس کاری ما استفاده کیند بایست باز هم پول بدهید. و با شیادی و طراری تمام درزیر توجهات قانون کلاهبرداری میکنند. شرکتی بشما مراجعه میکند و میگوید که مثلا مخارج صاف کردن زمین شما ده هزار دلار میشود. بعد از مدتی که کار کرد کار بهتری پیدا کردند شما را ول میکنند و هرچه تلفن کنید محل نمیگذارند. دو سه ماهی تمامی ماشین آلات آنها در خانه شما است و از آنها خبری نمیشود. بعد از مدتی مثلا چهار ماه بعد بشما مراجعه میکنند که بایست مثلا پنج هزار دلار بیشتر بدهی تا ما کار را تمام کنیم.
حالا اگر شما بخواهید به دادگاه مراجعه کنید بایست یک وکیل بگیرید و وکیل هم اول پنج هزار دلار میخواهد و بایست مخارج دادگاه را هم بدهید. و سالها طول میکشد تا دادگاه ها تشکیل شوند. باز شرکتی بشما مراجعه میکند که برایتان کار دارم و بایست مثلا مبلغ پانصد دلار جنس بخرید و یا برای عضویت بدهید. بعد میبینید که کار واقعی نیست بایست شما جنسی را گرانتر از معمول بفروشید که مسلم است خریدار کمتری دارد. و شما مبلغ داده شده را باخته اید. شهرداری بشما جواز کاری را میدهد بعد از یکسال میگوید که من اشتباه کرده ام و شما میگویید که خوب شما اشتباه کرده اید من چرا بایست خسارت اشتباه شما را بدهم میگویید من در اثر اشتباه شما مثلا یک میلیون دلار ضرر کرده ام خرج کرده ام به امید اینکه شما به من جواز داده بودید. میگویند برو وکیل بگیر و از ما به دادگاه شکایت کن. خانه خود را اجاره میدهید. اینجا مثل ایران نیست که بشود یک ودیعه سنگین گرفت حداکثر یک ماه اول ویک ماه آخر و یک ماه هم برای خسارت میگیرید. پس از یکماه مستاجر کرایه نمیدهد. میگوید برو به دادگاه شکایت کن. برای شکایت به دادگاه باز وکیل لازم است و یا خودتان بایست صدها صفحه تکراری بنویسید و چهار صد دلار هم حق دادگاه را جلو بدهید. معمولا دو ماه طول میکشد تا دادگاه تشکیل شود. خوب مستاجر دو ماه مجانی نشسته است. بعد هم هر چه بتواند از آب گرم کن و کولر گرفته تا شیلنگ و ماشین ظرفشویی و رخت شویی و خشک کن می دزدد و هر چه هم بخواهد تخریب میکند.
بعد که دادگاه تشکیل شد و مثلا در دادگاه هم محکوم شد و حکم تخلیه دادگاه هم توسط پلیس بایست اجرا شود باز شما بایست هزینه پلیس را هم بدهید یعنی هفتاد دلار دیگر. بعد می بینید که مستاجر سه ماه کرایه داده و باندازه شش ماه خرابی کرده و باندازه ده ماه هم دزدیده. خوب شما پلیس خبر میکنید. صورتجلسه میکنند و میروندو. هرچه که بعدا تلفن کنید پلیس جواب سر بالا میدهد. بعبارت دیگر پلیس بی مصرف و بیهوده است. شرکت بیمه که هزارها دلار بابت بیمه گرفته است را خبر میکنید که بیاید و خرابیها را ببینید. شرکت هم یک آدم کلاش و خبره را میفرستد. آدم سعی میکند که یک بهانه گیر بیاورد و دیناری پرداخت نکند. خوب چون دیده که ساختمان در اثر ترکیدن لوله خیس شده و همه پارکت ها وموکت ها خراب و خیس و همه آشپزخانه از بین رفته است به یک شرکت خشک کنی خبر میدهد و آنان میآیند و خانه را خشک میکنند و میروند. حالا شما بایست ده ها برابر اجاره ای که گرفته اید صرف تعمیر و تمیزی ساختمان کنید. نه دادگاه برای خاطر بدهی شما کاری میکند جز دادن یک ورقه دست شما. بعد هم شهرداری میاید ومالیات دزدیها را از شما مطالبه میکند. یک خانه ای میخرید ناگهان شهرداری مالیات خانه را دو برابر و یا سه برابر میکند. از بانک وام گرفته اید اول بهره پایین میدهند بعد مرتب بهره را بالا میبرند. مثلا با چهار در صد وام خانه ای خریده اید بعد از یک مدت میشود پنچ شش و تا به نه در صد میرسد. میروید با بانک صحبت میکنید میگویند مقداری خرج دارد و ما بهره شما را شش در صد ثابت میکنیم.
بعد از پرداختن مثلا سی هزار دلار مخارج بهره شما شش در صد میشود ولی یکسال بعد بهره ها پایین میآید و به سه در صد میرس. و همین طور خانه ارزان میشود و تمامی کارتهای اعتباری شما را مسدود میکنند زیرا میگویند که ارزش خانه پایین آمده است. به شما هر روز بیست شرکت زنگ میزند که میتواند بهره شما را ارزان تر کند. بعد از اینکه مبالغی پرداخت کرده اید میبینید که تنها برای مدتی کوتاه مثال شش ماه بهره شما را پایین آورده اند وبعد مرتب دوباره آنرا بالا میبرند. خوب شما نمی توانید قسط های خانه را که حالا دو تا سه برابر شده است بدهید. میگویند خانه شما را حراج میکنیم. خانه ای که شما مثلا پانصد هزار دلار خریده اید و چهار سال هم قسط آنرا داده اید میخواهند به مبلغ دویست هزار دلار بفروشند. میگویید من در این خانه بیست در صد پیش قسط داده ام. یعنی صد هزار دلار تمامی پس انداز سی ساله ام را داده ام میگویند بایست خانه را یا شورت سل کنی و یا حراج ولی خودت نمی توانی آنرا به مبلغ دویست هزار دلار بخری بایست شخص ثالثی باشد. بدین تریتب صد هزار دلار پیش قسط شما مالیده میشود و خانه را به ارزان ترین قیمت به شیادان دیگری که در کمین بز خری نشسته اند میفروشند. قبل از این هم هر روز بیست شرکت بشما تلفن میکنند که میتوانند خانه شما را به نرخ روز بقول خودشان ادجاست کنند و یا مو دیفای نمایند. ولی بعد از گرفتن پولها از پیش شاید کاری نتوانند بکنند. یک ماشین به شما میزند و شما را مجروح مینماید شما تقصیری هم نداشته اید ولی آن کسی که بشما زده است بیمه ندارد و در میرود و مردم نمره اش را برمیدارند. خوب شما را درگیر وکیل و دادگاه میکنند و شما هر کاری که بخواهید بکنید میگویند پس از اتمام دادگاه مثلا ما شما را استخدام میکنیم.
ولی دادگاه ممکن است که سالها بطول بکشد. خوب میگویند صبر کن. خلاصه دزدی و شیادی کلاهبرداری و دروغگویی و طراری در آمریکا آزاد است و پلیس که مثل اجل معلق سر چهار راه ها کمین میکند و با دستگاه لیزر سرعت ها را کنترل میکند. در زمانی که به او احتیاج دارید هیچ کاری نمیکند. حالا شما به سناتور ها نمایندگان مجلس مراجعه میکنید وبعد از مدتی میگویندکه ما کاری نمیتوانیم بکنیم. خلاصه اگر در ایران طعم بی تفاوتی و بمن چه بمن چه را از کارمندان دولت و یا کارمندان شرکتهای خصوصی و دستگاه باد گستری چشیده اید اینجا هم بهمان طریق عمل میکند. و فرق چندانی با ایران ندارد. تنها فرقی که با ایران دارد این است که اینجا حرفت را میزنی و کسی گوش نمیکند و خوب کسی ترا به زندان و شکنجه گاه هم نمی برند. و یا ترا بخاطر دین و یا بی دینی ات آزار ظاهری نمیدهند. ولی بتوکار خوب نمیدهند و کنارت میگذارند. درست است که ترا بعنوان مثلا بهایی اخراج نمیکنند ولی بخاطر هیچ و پوچ کنارت میگذارند. درست است که در مثلا قانونشان نبایست تبعیض قایل شوند ولی خوب میتوانند در مصاحبه ترا کنار بگذارند. ولی خوب بخاطر بهایی بودن و یا مجاهد بودن ترا اعدام هم نخواهند کرد. فقط اموالت را به طریق آقایانه از دستت در میاورند. اگر در ایران با تورم بی امان مردم را لخت میکنند اینجا جلوی تورم را گرفته اند و مردم را با بهره های سنگین لخت میکنند. خر همان خر است پالانش عوض شده. غارت همان غارت است فرمش عوض شده است. مثلا در ایران هیچوقت قیمت خانه پایین آن چنانی نمیآید. ولی اینجا میآید. و بدین ترتیب تمامی پیش قسط ها را بالا میکشند. خوب به آمریکا خوش آمدید فقط مواظب باشید که اینجا آزادی زیادی به شیادان داد ه اند و آنان راههای قانونی را بخوبی آموخته اند. امیدوارم که این تجربه ها برایتان سودمند باشد.