مخلص ازدوران جوانی در وجود خدا شکها داشتم، به خصوص در عدل و داد او و هر چه بر سن و سال و تجارب و مطالعات افزوده شد بی ایمانی و بی اعتقادی حقیر نیز استوار تر گردید تا بدان جا که نردبان بی دینی را دو پله یکی درنوردیدم و امروز عوام و خواص لا مذهبم خوانند.
چندی پیش با دوستی صحبت از خداوند مثلا متعال و قدیمیترین و جدیدترین شگردهای او در تحمیق بنی بشر و ملعبه و دست اویز نمودن فرزندان آدم در هوسهای بی معنی و لوس خود بود. اشتیاق چندانی به این بحث نداشتم، از این رو که این رفیق قدیمی ما هنوز هم ته اعتقادی به روز قیامت و و فشار قبر و نکیر و منکر و بعد از دو سه گیلاسی به هفتاد حوری کمثل لؤلؤ المکنون و غیره دارد و میدانستم بحثی بی نتیجه خواهد بود.
با این دوست از عوان جوانی همراه و همسفر بودهام و همان خدا میداند که بارها به سرنوشت تلخ خویش گریسته بودم و بر به- اصطلاح خالق خویش دشنامها همی داده بودم که خداوندا پس این دیگر چه حرکتی بود؟ از چه رو و بر اساس چه حکمتی راه من با او یکی نمودی؟ کدامین ریگ به کفشت بود که چنین مقدر داشتی؟ای تبارک و ای تعالی،ای خالق مسیحیان و گالیله تیز و بسیجیان زن ستیز وای آنکه دل رهبر(پیشوا مناسب تر است) به سیاهی عمامه آش آفریدی، هچ دخلی وار؟
از طرف دیگر در طی این سالها رفیق شفیق مخلص سعی میکرد از هر پیش آمد و موضوعی برای به راه آوردن و کاشتن نهال ایمان به خدا در دل لا مذهب مخلص استفاده کند تا از این طریق به خیال خودش هم گمراهی را نجات دهد و هم ثوابی برد و جای خود را در بهشت مسلمتر و محکمتر نماید و در این رهگذر داستان اصرار از او و انکار از من ادامه داشت تا خرداد ماه گذشته و رویدادهای بعد از انتخابات وطن و خط و نشان کشیدنهای رهبر(پیشوا مناسبتر است) و در نتیجه کشت و کشتار و بهره وری جنسی از معترضین به نتایج دست کاری شده آرا.
آش آنقدر شور بود که صدای دوست مومن ما هم بلند شد که در دفاع از اسلام عزیز از خون خود میگذرم ولی نه از کون خود! اینها مسلمان نیستند، پیغمبر اسلام کی و کجا به ماتحت هم کیشان خود نظر داشت وای بر ما که اگر وقایع به همین منوال پیش رود از امّت شهید پرور اسلام به جز مشتی ابنهای کسی باقی نخواهد ماند.
گفتم مومن شلوغش نکن، این اولین بار نیست که به نام خدا و اسلام ماتحت امّت دریده اند، چه فرق است میان تصاحب و برده گیری زن و بچه مغلوبین در جنگ و آنچه که در کهریزک و خدا میداند چند جای دیگر واقع شد؟ تجاوز، تجاوز است و معنایش نادیده گرفتن حقوق انسانهاست، مرد و زن ندارد، دستور آنرا هر که داده باشد چه خاتم الانبیا چه رهبر(پیشوا مناسب تر است).
در چهره آش به خوبی میخواندم که در درونش غوغأیی بود، از طرفی تاریخ اسلام میدانست و قبول داشت که گرفتن غنائم جنگی از انسان گرفته تا حیوان حلال و از حقوق جنگندگان صدر اسلام بود و از طرف دیگر نتیجه اعلام شده انتخابات را حاصل تقلب میدانست و نیز نمیتوانست قبول کند که با کون دریده وارد بهشت شود
بعد از مدتی تفکر و تعمق گفت خدا بگویم چه بر سرت بیاورد که پایههای ایمانم را لرزاندی! گفتمش رفیق شفیق کون درست من، اولا این حسن انتخاب تو را تبریک و تهنیت میگویم و برای نخستین بار از دوستی با تو سرافرازم، من فقط چشمان تو را به حقایق باز کردم که حق تبارک و تعالی از طریق اعوان و انصارش به ماتحتت نظر دارد. هیچ تا به حال فکر کردهای به غیر از کاتولیکها که در مرحلهای برای اسقف شدن دمر میخوابند، کدام دین و آئین دیگری از پیروانش میخواهد حد اقل روزی پنج بار به طرز بسیار مشکوکی دولا شوند و آن را ستون دین خوانند؟ و یا هرگز به نام خاتم الانبیا فکر کرده ای؟ اراجیف رهبر(پیشوا مناسب تر است) را به کناری نه آیا با این وقایع اخیر به نظرت نمیرسد او ختم پیامبران دیگر بوده نه خاتم آنها؟ مواظب باش رفیق من یکی را زینهار دادم ۱۲۳۹۹۹ تای دیگه دنبالت هستند!