آلودگی آسمان ولایت!

 

هزاران لینک و مطلب و یادداشت ثبت شده از سال ها پیش مانده که در این خیال خوش ثبت کرده ام تا مگر روزی بکارم بیاید و جایی از این یادداشت ها از این یا آن کتاب، از این یا آن روزنامه و مجله و غیره، به عنوان سند و مدرک استفاده کنم، یا اصلن مطلبی را که بخاطرم آمده در یکی دو سطر نوشته ام تا روزی آن را گسترش دهم و به عنوان یک یادداشت پر و پخش کنم. این که بگویم چند تای این مطالب بعدن به کار رفته است و بصورت یادداشت درآمده، باعث شرمندگی ست. همین قدر بگویم که این همه مواد خام هم چنان روی دستم مانده و از جایی متوقف شده ام. گفته ام این چه کاری ست که من مثل پیر زن های عهد قدیم، هر چیزی را در پستوی خانه ام نگه می دارم، نکند روزی بکارم بیاید، و نه آن روز می آید و نه آن کار. تنها انبار و صندوق خانه و پستو و زیرزمین من است که از هزاران خرده ریز پر می شود. پس از یک جایی، از این انبارداری دست برداشتم، مگر آن که مطمئن باشم مطلب واقعن روزی بکارم می آید. اما…

درست برخی از همان ها که از حفظ و نگهداری شان چشم پوشیده ام، روزی آهم را در می آورند. کاش دست کم اسم این یارو را جایی ثبت کرده بودم. کاش یک مطلب … داستان این آقای فیزیکدان دانمارکی هم یکی از همین قصه هاست. ده سال پیش، در آستانه ی تغییر هزاره ی میلادی، یک فیزیکدان دانمارکی نوشت، فیلی که به تازگی تحت عنوان “آلودگی آب و هوا و محیط زیست” هوا کرده اند، یک مساله ی سیاسی (Political Issue) است، ابتدا همه خندیدند! آقای فیزیکدان اما از رو نرفت و شروع کرد اینجا و آنجا سخن رانی کردن و مقاله نوشتن و بخصوص هشدار دادن به نسل جوان که فریب سیاست بازان را نخورید. رسانه های گروهی را متهم کرد که در خدمت مطامع سیاسی کارخانه داران و صاحبان صنایع بزرگ اند و از ایجاد وحشت و ترساندن بی دلیل مردم نان می خورند. تا بالاخره یکی از نمایندگان پارلمان اروپا به شدت از آقای فیزیکدان و اظهاراتش انتقاد کرد و گفت ایشان سعی دارد ذهن مردم را از یک مساله ی حیاتی بر روی کره ی زمین منحرف کند. آقای فیزیکدان که انگار سرش برای همین چیزها درد می کرد، به جنگ قلمی با این نماینده ی پارلمان اروپا، تمام قد ایستاد و در یکی از مطالب هم غیر مستقیم طرف را متهم کرد که مزدبگیر کمپانی های بزرگ جهانی ست وگرنه هیچ اطلاعی از گرما و سرمای زمین و الودگی آب و هوا ندارد. کم کم روزنامه ها هم به کند و کاو پرداختند و طبق معمول آنقدر به دنبال نخ ها و سر نخ ها رفتند تا یک روز معلوم شد نماینده ی پارلمان اروپا، یکی از سهامداران کمپانی “استاندارد اویل” در نروژ است. انکار نماینده باعث شد تا کنجکاوی ها به جاهای باریک برسد و سرانجام افشاگری ها، نه تنها به استعفای نماینده ی محترم از پارلمان اروپا کشید، بلکه حزب سوسیال دموکرات هم آقای نماینده ی سابق را محترمانه اخراج کرد.

این امر باعث شد تا مردم شروع کنند به خواندن و شنیدن حرف های آقای فیزیکدان! او هم البته آرام ننشست و طی مقالاتی، با استدلال های حرفه ای که من به هیچ وجه از آنها سر در نمی آوردم، تلاش کرد تا بی بیناد بودن “خطر آلودگی آب و هوا” را ثابت کند. ساده ترین مطلبش که در ذهن آدم پرت و پلایی مثل من مانده است، چون به قول بچه ها “زیر دیپلم” بود و برای من قابل فهم، حول و حوش این مطلب دور می زد که صاحبان صنایع بزرگ (به ویژه صنایع نظامی) سخت نگران مصرف تولیدات خود هستند. آنچه بیشتر به یادم مانده این است که یک بار در مصاحبه ای گفت؛ وحشت آفرینی سبب شده که شهروندان عادی سخت به تکاپو افتاده اند تا در مصرف انرژی صرفه جویی کنند در حالی که مقدار گاز CO ای که تمامی مردم عادی دانمارک، در طول یک سال با در هم ریختن زندگی خانوادگی خود و محرومیت از لذات زندگی، صرفه جویی می کنند (این که صرفه جویی در برق، آب گرم و بنزین باعث می شود تا مردم کمتر به دیدن فیلم های مورد علاقه شان یا تماشای ورزش یا گوش دادن موسیقی بپردازند، یا حمام کردن های کوتاه، سریع و مضطربانه باعث محرومیت از لذت حمام می شود، و یا مصرف کمتر بنزین باعث محرومیت از سفرهای تفریحی آخر هفته با خانواده و غیره و غیره) کمتر یا معادل گاز CO ای ست که در یک مانور محلی نیروهای زمینی، هوایی و دریایی “ناتو” تولید می شود! پس اگر حضرات سیاستمداران به راستی نگران گرما و سرمای زمین و آلودگی آب و هوا هستند، و مهم تر از همه این که اگر طالب “صلح” اند، دست از تولیدات انبوه نظامی بردارند و با این میلیاردها که صرف تسلیحات می شود، به دنبال یک انرژی سالم برای اتومبیل، تولید برق و غیره باشند. که به زعم آقای فیزیکدان کار محالی نیست و تنها باید سیاستمداران را به زور وادار به این کار کرد.

باری، نتیجه ی کلی آقای فیزیکدان این بود که دولت ها مامور اجرای اوامر مردم اند، و نه مامور ایجاد وحشت و بهم ریختن سلامت زندگی مردم. وقتی مساله ای از بالا و از طریق دولت ها و کمپانی ها و مجموعه های صنعتی بزرگ مطرح می شود، بدانید که کاسه ای زیر نیم کاسه است و دموکراسی در خطر است (نه آب و هوا و محیط زیست) چرا که مسایل باید ابتدا از طریق مردم و متخصصین مطرح شود، بعد نمایندگان مردم در پارلمان در باره ی آن بررسی و بحث کنند و سپس به کمک متخصصان راهکارهایی برای حل و رفع مشکل یا پیش گیری از آن بیابند و بصورت قانون به دولت ها دیکته کنند تا اجرا شود. حتی اگر اعضاء دولت هم به فکر تازه ای رسیدند، ابتدا باید مثل بچه ی آدم، و دموکرات، با مردم و نمایندگان مردم در میان بگذارند تا کم کم بررسی و حل و فصل شود. آقای فیزیکدان رسانه های جمعی را هم متهم کرد که عملکرد اصلی شان، یعنی در خدمت مردم بودن را، بکلی فراموش کرده اند و به خدمت دولت ها در آمده اند. با این همه تا این مساله در ذهن مردم جا بیافتد، دولت چپی از کار افتاد و دولت احزاب راست بر سر کار آمد و به قضیه ی “آلودگی آب و هوا” هم چنان تا امروز ادامه داده است و بهر ترتیبی بوده در این مورد اکثریت را در پارلمان حفظ کرده است. این شد که نهضت های مردم(NGO ها) یکی بعد از دیگری جوانه زدند و “سبز” شدند. جوانان در این تشکل ها همه جا پیشقدم بودند و هستند، تا حدی که در سال های اخیر به راستی دست و پای دولت ها را در پوست گردو گذاشته اند.

“دانیل هولست پیترسن”(Daniel Holst Peterson) یکی از فعالان در این زمینه، می گوید یک بار در ماه جولای و بار دوم در ماه سپتامبر، دو افسر پلیس دفتر امنیت و ضد جاسوسی دانمارک(PET معادل FBI آمریکا) برای پرس و جو به خانه ام آمده اند. دانیل 19 ساله که دانش آموز سال آخر “گیمنازیوم” است، در مصاحبه اش با خبرگزاری رسمی بشدت از دست این دو افسر و اداره ی مطبوعشان عصبانی ست. می گوید بار اول گفتم اگر دوباره سر و کله شان این طرف ها پیدا شود، اسم و رسمشان را فاش می کنم. دانیل با ذکر نام یکی از افسران، ادامه می دهد اگر این حرکت برای بار سوم تکرار شود از اداره ی ضد جاسوسی دانمارک شکایت خواهم کرد. این اخطار را به آنها هم داده ام. دانیل اولین بار در تظاهرات گروهی علیه سخن رانی آقای “ال گور” در کپنهاگ، چند ساعت پس از دریافت جایزه ی صلح نوبل، چند ساعتی بازداشت شد. شعارهای اصلی این تظاهرات خطاب به آقای “ال گور” می گفت؛ “مامی و بابی (حزب دموکرات و صنایع بزرگ آمریکا) در خانه منتظرند، زود برگرد!”. “ما نه به ال گور با نوبل، و نه به ال گور بی نوبل نیاز نداریم”، و از این قبیل. دانیل بار دیگر در ماه مه گذشته(2009)، وقتی کنفرانسی با شرکت 700 نفر از مدیران ارشد کمپانی های بزرگ جهان به منظور راهیابی برای مشکل “آلودگی آب و هوا” در “بلا سنتر”(Bella Center) کپنهاگ تشکیل شد، با شعار اصلی “آب و هوای ما – به شما ربطی ندارد” (Our Climate-Not your Business) جزو رهبران تظاهرات اعتراضی یک گروه چند هزار نفری پیش روی “بلاسنتر” دستگیر و 24 ساعت در بازداشت بسر برد. دانیل می گوید کار من اعتراض به دست های آلوده ای ست که مانع آسایش مردم زمین اند. پس نه بمب سازم، نه وحشت آفرین و نه طرفدار خشونت و دعوا و خونریزی. ماموران با آمدن بسراغ من، دارند وقت و مالیات مردم را تلف می کنند. بار دومی که بسراغ من آمدند، داشتم تلفنی با دوست دخترم صحبت می کردم. آنها مزاحم من شدند، وسط مکالمه از من سوال می کردند. مسخره نیست؟ آنها سوال می کنند چند نفریم، برنامه مان برای روز یازدهم دسامبر چیست، و از این سوالات ابلهانه. باورتان می شود؟ من هیچ تعهدی نسپرده ام که به این آقایان بابت مزدی که می گیرند، کمک کنم! بروند بجهنم! اگر بار دیگر مزاحم زندگی ام بشوند، شکایت می کنم، هم از آنها هم از دولت.

دانیل هولست پیترسون 19 ساله گروه بزرگی از جوانان دانمارکی را تحت عنوان “KlimaX” جمع کرده (شعبه ی محلی از گروه بین المللی ClimateX؟؟) که از طریق “اینترنت” با هم در ارتباطند. او از فعالان گروه بین المللی “Climate Justice Action” است که برای اولین بار در ماه مه گذشته پیش روی “بلا سنتر”(جایی که محل برگزاری گردهم آیی جهانی روز یازدهم دسامبر هم هست) تظاهرات جمعی به راه انداختند. و بالاخره عضو فعال جنبش “این دروغ را باور نکنید” (Don’t Buy the Lie) است که در تدارک تظاهرات عظیمی برای روز یازدهم دسامبر است، روزی که قرار است سران کشورهای جهان در کپنهاگ برای بحث در مورد آلودگی آب و هوا، گردهمایی داشته باشند.

این که چند صد مامور “PET” و چند هزار پلیس برای امنیت این کنفرانس تجیهز شده اند، داستان جداگانه ای ست. همین قدر بگویم که شهرداری یکی از شهرهای بزرگ دانمارک، تنها نیمی از نیروی پلیسش را به شهرداری کپنهاگ قرض داد و در جواب گفت، من مردم شهر را در مقابل جنایتکاران و دزدانی که منتظرند با کمبود پلیس در شهر، به فعالیت بپردازند، بی دفاع نخواهم گذاشت. اهمیت امنیت مردم شهر من امروز، از برگزاری یک کنفرانس برای یک مشکل موهوم، با اهمیت تر است! به همسایه ی دانمارکی مان گفتم ای آقا! اینها که چیزی نیست. بسیجی های عزیز ما سال هاست در جامعه ی “مردمسالاری دینی” ما مردم بی اسلحه را وسط خیابان به خاک و خون می کشند تا “خس و خاشاک” باعث “آلودگی آسمان ولایت” نشوند!

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!