نه خیر آقا این دوست مومن ما ول کن معامله نیست و چپ راست یا تلفن میزنه یا پیغام میذاره یا یک جورایی مرتب سر راه من “سبز” میشه و مثل اینکه تصمیم جدی داره مخلص را به راه راست هدایت کنه.دیشب بهش گفتم اینقدر سرّ راه من “سبز” نشو، پس فردا میگیرنت و سرّ و کارت با اسلام ناب محمدی و باتوم و شلاق و داستانهای دیگر میافتد. اون موقع خر گیر آوردنش با من ولی کی وقت یا حوصلهاش رو داره تو این حیر و بیر باقالی بار کنه؟ این همه آدمهای مذهبی و مومن و هم فکر خودت دور و برت هستند، چرا با اونها دمساز نمیشی؟ تو میدانی که کار من از این حرفها گذشته و با یک حساب سرّ انگشتی عاقبتم حد آقل طبقه ششم هفتم جهنمه، چرا برای خودت دستی دستی گرفتاری آخرتی درست میکنی؟ مرد حسابی سالهاست تو دیار غربت با این زحمت و دقت قابل تحسین با آبپاش طهارت گرفتهای یا نمیدونم برای گوشت حلال این همه مرغ و خروس توی وان حمامت ذبح اسلامی کردی، چرا میخواهی اجر و ثواب اینها همه رو از دست بدی؟ چرا من شراب خوار، قمار باز را به حال خودم نمیگذاری؟ ابروهایش را به هم کشید و گفت شرابخوری ات را دیدهام ولی چشمم روشن مگر قمار هم میکنی؟ گفتم صد البته، زندگی قماری بیش نیست، مگر همین چند ماه پیش ندیدی موسوی باخت و مموتی برد؟ گفت از کی تا حالا تقلب شد قمار؟ گفتم مومن واقعا مثل اینکه یک جأیت بد جوری میخاره که بالای حرف رهبر حرف میزنی، مگر همین هفته پیش نبود که گفتند هر که بین دو شک و یا درستی انتخابات شک بکنه خیانت کاره؟ گفت والا در مورد انتخابات یادم هست ولی شک بین دو شک کدام است؟ گفتم رفیق دیر وقت است من هم صبح زود باید بیدار بشم، بیا شب اینجا بمان تا هم من به هنگام انداختن جای خوابت شک بین دو شک را برایت توضیح دهم و هم…. که حرفم را قطع کرد و گفت نه نمیتوانم شب بمانم، جسارت است آبپاشم همراهم نیست. گفتم نگران نباش از همسایه بغلی شلنگ قرض میکنم، گفت صبح به آن زودی؟ گفتم اشکالی ندارد چینی هستند، خودش پریشب نزدیک نیمهٔ شب در میزد که آیا دم گاو دارید؟ که گفتم والا تو این خونه گاو و گوساله زیاد داریم ولی همه دمهاشون را لازم دارند، یک چیزأیی به چینی گفت و رفت. روز بعد خانمش از بچهها پرسیده بود شما تو خونه گاو نگاه میدارید؟ گفت داشتیم راجع به رهبر و بیانات اخیرش حرف میزدیم چه جوری حرف به گاو کشیده شد؟ گفتم خوب حرف، حرف میاره دیگه، در ضمن این تو بودی که میخواستی زرنگی کنی و مخالفتت رو با حرفهای گاو ما ببخشید رهبر ما پرده پوشی کنی، اگر مسلمانی و حرف حالیت میشه اوّل که با زبان خوش گفتند قبول نکردی، تو کیهان نوشتند قبول نکردی، تو صدا و سیما گفتند قبول نکردی حتئ مجبور شدند یک عده رو به عنوان بسیجی بدلی لباس و موتور و چفیه عربی تیرو تفنگ دستشون بدهند و خدا وکیلی فقط جهت فهماندن به افرادی مثل تو تیر اندازی بکنند باز هم نشد، خودت انصاف بده اگر تو بودی دست به باتوم و جاهای دیگه نمیبردی؟ تازه حتئ وقتی کار به اینجا رسید باز هم سرّ خود دخول نکردند و دست به فلان و دست به باتون منتظر فتوا شدند و با صدور فتوا صلوات بلند فرستادند و آورد و برد کنان داد میزدند “یا حسین مظلوم اینو از ما قبول کن” مسلمانی بیش از این!؟ من به عنوان یک لا مذهب همون روز اول متوجه شدم تو چطور با این همه عبادت و انواع غسلهای جنابت و زیارت اماکن مقدسه و زیارت نامه خواندن نمیفهمی؟
پس از مدتی تفکر و تعمق گفت تو لا مذهب حالا لازم نکرده به من اسلام بیاموزی، همانطور که بارها بهت گفتم اینها مسلمان نیستند چون اگر بودند گفته حضرت رسول را به یاد داشتند که گفت “مسلمان انست که دیگران از دست و زبانش در امان باشند” گفتم آفرین به تیز هوشیت ولی دقت کن که ایشان فرمودند دست و زبان نه باتوم و فلان! از نظر بنده لا مذهب همه چیز بر طبق موازین اسلامیست! و دستی بر هم کوبیدم که بلند شو بلند شو دیر وقت است و رختخوابت آماده بیا تا قربتاَ الالله برایت توضیح دهم شک بین دو شک را