بنده خدائي همیشه دعا می کرد که بعد از مرگ با امامان همنشین بشه
وقتی میمیره، به خواب پسرش میاد، پسر میپرسه: جات خوبه پدر؟
میگه: نه بابا پدرم درومد! هر روز صبح که پامیشم، بعد ازنمازصبح، اول باید پانسمان سرعلی روعوض کنم. بعد به امام حسین آب بدم، بعدش پوشک علی اصغر رو عوض کنم،بعدش رقیه رو از مهد کودک بیارم، بعدش برای زین العابدین سوپ درست کنم، بعدش به کفترهای امام رضا دون بدم، بعدش برم زندان ملاقات امام حسن عسکری، آخر شبم خسته و کوفته باید برم دنبال مهدی بگردم…و