در شهر ما سزای پریدن تفنگ نیست

 از اینکه هنرمند ارجمندی را خاک سبز خوشبوی گیلانم به ما هدیه کرد، بسیار خرسندم، و به خودم میبالم که شاهد وجود آزاده خواه نازنین گیلانی، چون پرواز همای هستم. برایش آروزی سلامتی و موفقیتهای بیکران دارم.

سعید جعفرزاده احمد سرگورابی متولد ١٣٥٨ در شهر کوچک «احمد سرگوراب» شفت (درحومه فومن) و در استان سبز و خوشبوی گیلان بدنيا آمد، او دوران کودکی و نوجوانی خود را در آنجا سپری نمود.
بعلت نداشتن علاقه به نام خود، با اجازهء پدرش، نامش را به «پرواز همای» عوض کرد. پرواز همای ديپلم خود را از هنرستان كمال الملك رشت با موفقيت به پایان رساند. به سبب وجود علاقه وافر ، او در رشته شعر ، آواز و آهنگ در دانشگاه آزاد تهران قبول شد و با ساز تخصصی سه تار و پيانو تحصيلات خود را در دانشگاه بپايان رساند. در زمينه «هنر آواز »، شاگرد اساتيدی همچون فريدون پوررضا در رشت ، سيد كمال الدين عباسی ، هنگامه اخوان ، كريم صالح عظيمی  بود و همچنين در زمينه شعر و ادبيات فارسی از استايدی همچون استاد دكتر عليقلی محمودی بختياری، استاد حبيب نبوی ، استاد محمود طياری و دکتر اصغر دادبه، اموزش گرفت.
 
پرواز همای بر این باور است که وظیفه هنرمند رساندان صدای بیصدایان به گوش همگان است. به گفتهء او هنرمند آن چیزی را که دیگران نمی‌بینند، ‏ببیند و با صدای رسا بیانگر موقعیت اجتماع باشد.  و او گفته  «مهدی اخوان ثالث »را که «هنرمند باید بر حکومت باشد نه با حکومت »سرمد کار خود قرار میدهد.
در ایران پرواز همای مجوز اجرای کنسرت تمام کارهایش را ندارد و حتی اجازه انتشار بیشتر کارهایش را به او نمی دهند.آثار گروه مستان را نمی‌توان ‏به صورت قانونی منتشر کرد، انها آثارشان را در خارج از ایران عرضه میکنند. او میگوید:‏فکر می‌کنم کسی نمی‌تواند جلوی یک هنرمند را بگیرد.

می‌توان کاسه‌‌ی آن تار شکست‏
می‌توان نغمه‌‌ی آن ساز گسست
می‌توان گفت هان، ای طبل گران‏
‏ پس از این خاموش بمان‏
‏ به چکاوک اما نتوان گفت مخوان‏

 * * *
پرواز همای با همسر و دو پسرش ( شهریار و مهریار) در تهران زندگی میکند، و از ظلم و ستم روزگار میخواند… و به که چه خوش میخواند.

در شهر ما سزای پریدن تفنگ نیست 

 بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
 باور کنید که پاسخ آیینه سنگ نیست
 سوگند می برم به مرام پرندگان,
 در شهر ما سزای پریدن …تفنگ نیست
 در کارگاه رنگرزان دیار ما,
 رنگی برای پوشش آثار ننگ نیست
 دارد بهار می گذرد با شتاب عمر,
 فکری کنید,
 فر صت پلکی در نگ, نیست
 تنها یک نفر به قله تاریخ می رسد,
  هر مرد پا شکسته که تیمور لنگ نیست

بوی باران تازه

،ای شاه  . ای شاه بی خیال مست…..
ای شاه بی خیال مست
با توام، آیا …با منه مسکین حواست هست؟
روزگاری دامنت میگیرد آه این فقیران تهی دست
تا کنون آیا کنار کودکانت نیمه شب آشفته خفتستی؟
نه، نه، تو؛ بی غم و مستی
تا کنون حتی برای تکه نانی پیش فرزندان خود شرمنده بودستی؟
نه، نه، تو؛ بی غم و مستی
کجا پای تو تا زانو به گل بودست؟
کجا چشمانت از بار گناهانت خجل بودست؟
شبانگه صدای ناله ی دهقان پیری را که می گرید شنیدستی؟
نه، نه، تو؛ بی غم و مستی
ای شاه بی خیال مست
با توام، آیا… با منه مسکین حواست هست؟
روزگاری دامنت میگیرد آه این فقیران تهی دست
ای شاه، ای شاه، ای شاه
. . . این اهنگ را میتوانید در لینک ذیل گوش کنید. http://www.backupflow.com/g.htm?id=34901

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!