جنبش سبز و مسائل خارجی

گفتگوی پیشرو در خلال اقامت کوتاه داریوش سجادی در ایران و با دو موضوع مسائل خارجی و داخلی است. مسائل خارجی با محوریت موضوع هسته ای و چشم انداز روابط ایران و آمریکا و موضوع داخلی پیرامون وقایع بعد از انتخابات و جنبش سبز است. تذکار این نکته را لازم می دانم نظرات مشارالیه پیرامون جنبش سبز و انتقادات وی به جنبش سبز چه در رهبری و چه در بدنه خالی از مناقشه نبوده و جای نقد و بررسی بیشتری دارد. بدلیل محدود بودن زمان مصاحبه و مشغله های طرف مقابل در برخی جاها از مباحثه گذر شد تا به موضوع اصلی پرداخته شود. به عنوان نمونه از بیان این نکته گذر کردم که در دوران انقلاب خسرو گلسرخی که مظهر یک انقلابی با عقاید چپ بود در دادگاه نمایشی دوران شاه حسین بن علی را الگوی مبارزاتی خود قرار می داد که راهش در تاریخ هماره جاودان است و اینکه دلیلی ندارد جناب سجادی «یا حسین» گویان ِ جنبش سبز را به فرض بی خدایی قائل به جدایی از جنبش بداند.جنبش در انحصار عقیده و مرام و مسلک خاصی نیست که بخواهیم بنای تفکیک و تقسیم بر آن بنهیم، اصل بنیادین جنبش همان فراگیر بودن آن ولو با هر عقیده و افکاریست.

سهند شمس اسحاقی

26 /آبان/ 88

*****************************************

موضوع گفتگو جنبش سبز و وقایع بعد از انتخابات.

پرسش: چه شباهتهایی بین حرکت اجتماعی موسوم به جنبش سبز با حرکت مردم در دوره انقلاب می بینید؟

پاسخ: بزرگترین شباهت تحقیر است؛ یکی از انگیزه های بسیار جدی در انقلاب 57 تحقیری بود که ملت از طرف حاکمیت احساس می کرد.

پرسش: خس و خاشاک خطاب کردن را می شود همان تحقیر دانست؟

پاسخ: بله، البته خس و خاشاک که یک چیز کوچک بود بخواهیم نخواهیم بدنه خیلی گسترده ای از جامعه بخاطر سیاستهای آمرانه احساس حقارت می کند، من اگر خیر شما را بخواهم ولی به زور شما را مجبور کنم باعث احساس حقارت می شود. طی سی سال گذشته، حکومت به زنها و دخترها فشار می اورد که باید حجاب داشته باشند، البته من شخصا موافق حجاب هستم ولی شیوه اش برای من مهم است. سی سال است حکومت به جوانها اجبار می اورد که پارسا کیشی کنند نماز سر وقت بخوانند و لباس آستین کوتاه نپوشند و….

پرسش: همان چیزی است که در فیلم مارمولک دیدیم؟

پاسخ: بله کاملا . این جنبش سبز قبل از اینکه دنبال تکثر گرایی باشد قبل از اینکه دنبال اندیشه های سیاسی باشد و قبل از اینکه دنبال هر ایسم دیگری باشد از تحقیر عصبانی است حالا دارد شعار سیاسی می دهد.

پرسش: منظور شما بدنه جوان جنبش است؟

پاسخ: بله، اکثریت جنبش جوانها هستند و از آن تحقیر برائت می کنند منتهی صادقانه نمی توانند یا نمی خواهند بگویند.

رهبرانشان هم که فاقد حداقل های پذیرفته شده برای رهبری یک جنبش هستند.

نه آقای موسوی و نه اقای کروبی که من قلباً قبولشان دارم نتوانسته اند در قواره های یک رهبر مقتدر و حزم اندیش ظاهر شوند.

پرسش: در وبلاگ خود پیش از سیزده ابان گفته بودید که « من با اتکای بر ادله و تحلیل معتقدم جنبش موسوم به جنبش سبز تحقیقاً به انتها رسیده تاریخ انقضای آن را هم در راهپیمائی روز قدس می دانم آن چیزی که در حال حاضر بنام جنبش سبز در ایران موجوده اسمی از جنبش است و ماهیتی متفاوت با آنی دارد که بود» دیده شد در سیزده ابان مردم به خیابانها امدند و 16 اذر هم اعلامیه برای تجمع منتشر شده اما زنده بودن جنبش را که نمی شود منکر شد؟

پاسخ: منظور من جنبش سبزی بود که دغدغه صیانت از قانون اساسی، دغدغه بازگشت انقلاب به مسیر درست را داشت . در راهپیمایی روز قدس بود که برای اولین بار آن شعارهای نامتعارف داده شد که نه کروبی نه موسوی نه خاتمی با آنها همدلی نداشتند. این شعارها وقتی امد جنبش سبز از نظر من تمام شد. حالا یک جنبش دیگر است. جنبش معترض علیه نظام یا هر اسم دیگری ولی دیگر آن جنبش سبز که دغدغه قانون اساسی را داشت و می گفت می خواهیم بر گردیم به قانون اساسی نیست.

در واقع جنبش سبز در فرآیند کوتاه مدت خود دچار استحاله محتوائی شد و جنبشی که دغدغه انتخابات سالم را داشت توسط اغیارهای جک شد و اکنون تمامیت سی سال گذشته را با فرصتی که معتمدین نظام ناخواسته فراهم کردند توسط کسانی که از ابتدا نیز همدلی با اسلام و نظام و انقلاب نداشتند نمامیت این سی سال را زیر سوال برده و می برند هر چند رهبران جنبش در بیان این کجروی دچار شرم حضور شده اند اما واقعیت آن است میان رهبری جنبش و بدنه معترض در کف خیابان یک ناهمدلی و ناسازگاری وجود دارد

آقایان موسوی و کروبی فراتر از اسلام و نظام و انقلاب حرفی نمی زنند اما معترضین در دنیا و فضائی دیگر شعارهای ساختار شکنانه و براندازانه می دهند.

پرسش: شاید نظر شما در مورد بدنه جنبش درست باشد اما سران و رهبران جنبش که بر همان شعارهای بازگشت به قانون اساسی پافشاری می کنند!

پاسخ: ما در مقطع انقلاب خیلی واضح و روشن مشخص کرده بودیم که چه نمی خواهیم و زیر علم کی سینه می زنیم شیطنتی که سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق و حزب توده کردند آن بود که تا قبل از نماز عید فطر قیطریه که اساساً انقلاب را قبول نداشتند و می گفتند این یک حرکت خرده بورژوایی کمپرادور است که به زودی سرکوب می شود، اما وقتی دیدند آن انقلاب واقعاً جدیست از خانه های تیمی خود بیرون امدند اما شیطنت امیز. پلاکاردهای تبلیغاتی شان را جلوی تظاهرات مردم بالا بردند و تمام تظاهرات را به نام خودشان مصادره کردند، این همان شیطنتی بود که سر تحکیم وحدت هم اتفاق افتاد تحکیم وحدتی که یکی از نهادهای انقلاب بود بعد از دوم خرداد 76 گفتند کمونیستها تریبون ندارند، ملی مذهبی ها تریبون ندارند، از نردبان تحکیم وحدت بالا رفتند ماهیت تحکیم وحدت را از بین بردند و خودشان هم در نهایت به هیچ جا نرسیدند همین اتفاق هم دارد در جنبش سبز می افتد. من همه حرفم در مقاله عروس فرنگی که سال گذشته منتشر کردم این بود که اصلا مشکلی ندارم یکسری از جوانها برای عیاشی آبنمای میدان ونک را لبریز از شراب کنند و تا صبح در آن شنا کنند همچنانکه مشکلی ندارم سکولارها با مسئولیت خودشان مطالبات شان را فریاد بزنند و ایضاً دیگر گروههای مخالف یا منتقد با نظام اما نخود نخود هر کس برود زیر علم خودشان. من علم خودم را دارم و شما نیز علم خودتان را این باعث می شود که مرزها مشخص باشد.

پرسش: ولی یک حرکت اجتماعی مخاطب خودش را با تمایز انتخاب نمی کند هر کسی می تواند همراه بشود شما نگاه کنید سی سال پیش در آستانه تحولات در ایران، اقای خمینی در راس بود مارکسیستها همراه شدن ملی ها امدند مذهبی ها امدند خلاصه از همه جور طیفی شرکت کرد بنابراین نمی شود اینجا استثنا قایل شد که چه کسی بیاید چه کسی نیاید؟

پاسخ: بله، اما مارکسیستها، توده ای ها، چریکهای فدایی خلق امدند کیانوری یکی از طرفدارای سر سخت ولایت فقیه شده بود. مکتوب است و صراحتاً این را چاپ می کردند و همه زیر علم آیت الله خمینی سینه می زدند نمی گفتند زیر علم مارکس و لنین حالا یا شیطنت بود یا کاریزمای خمینی بود این تحت الشعاع قرار داده بود که تمام گروههای چپ و راست بپیوندند.

پرسش: مقصود من هم همین است که این اتحاد از همه چیز مهمتر است بخاطر همین می گویم چرا باید تمایز قایل بشویم که چه کسی باید به جنبش بپیوندد و چه کسی نپیوندد؟

پاسخ: من نمی گویم که چه کسی باید بیاید چه کسی نباید بیاید، اشاره من به این تضاد است. بگذارید کمی عقب برگردیم. من اعتقاد دارم جنبش اول از همه چوب دروغ را می خورد من یک سلسله مطالبی را مطرح می کنم و بعد هم سوال می کنم. 22 خرداد یک انتخاباتی برگزار شد که صرفنظر از تقلب بودن یا نبودن در 23 خرداد با توجه به نتیجه اعلام شده در تهران یکسری در گیری و جنگ و گریز در مناطق مختلف شهر تهران ایجاد شد. در 24 خرداد آقای احمدی نژاد در میدان ولی عصر سخنرانی کرد….

پرسش: همان سخنرانی خس و خاشاک؟

پاسخ: خس و خاشاک نگفتند؛ همین جا می خواهم بگویم این اولین دروغ جنبش بود. عین جمله اقای احمدی نژاد این بود: « پیروز انتخابات 40 میلیون شهروندی بودند که در انتخابات شرکت کردند حال یکسری خس و خاشاک این گوشه ها سرو صدا می کنند را نباید خیلی توجه کرد» جنبش سبز بی معرفتانه فردا در امد گفت «آن خس و خاشاک تویی پست تر از خاک تویی» این اولین دروغ جنبش.

من طرفدار اقای احمدی نژاد نیستم ولی دروغ را منتسب نمی کنم وقتی ایشان می گوید که 40 میلیون پیروز هستند، یعنی مجموع آرا موسوی و کروبی و رضایی را هم حساب کرده. وقتی ایشان اعتبار می دهد به شهروندی که رای داده که شما پیروز هستید آنجا دیگر شیطنت است که این خس و خاشاک را به طرفدارای موسوی نسبت بدهیم این اولین دروغ که جنجالهای زیادی بدنبال داشت.

25 و 27 خرداد یک تظاهرات میلیونی برگزار شد که احدی هم نمی تواند در میلیونی بودن ان شک کند واقعا میلیونی بود مسالمت امیز بود و بعضاَ حکومت هم حالا از ترس یا مدنیت با آن برخورد نکرد. 29 خرداد رهبری که با توجه به قانون اساسی بالاترین مقام قانونی کشور است در نماز جمعه گفت که تظاهرات انجام شده ولی شهر مختل شده و با لشکرکشی خیابانی نمی شود مسئله را حل کرد از مسیرهای قانونی دنبال شود و من هم توصیه می کنم پیگیری شود. 30 خرداد ناگهان آن میلیون نفر آب شد! و عددی بین پنج هزار نفر تا سیصد هزار نفر، هر کدام که خودتان مایلید در کف خیابان ها ماندند…. من آنموقع ایران نبودم و دقیق نمی دانم خودتان بسته به انصاف و حقیقت عدد آن را اعلام کنید. سوال اول من این است که چه شد آن اکثریت میلیونی که ناگهان بعد از خطبه های نماز جمعه آقای خامنه ای آب شده و ناپدید شدند؟

پرسش: اگر از من می پرسید باید بگویم که من آن روز در خیابان بودم و مسیرهای بین امام حسین تا انقلاب و به سمت بالا بلوار کشاورز و امیر اباد را پیمودم آن جمعیت اب نشده بود! بلکه بخاطر تعدد نیروهای لباس شخصی و غیر شخصی، گارد، بسیج و غیره بصورت کلونی های پراکنده در امده بود، در بلوار کشاورز و پارک لاله و خیابان امیر اباد و غیره. بر اساس عکس ها هم نمی شود جمعیت را بطور واقعی تخمین زد چون جمعیت کاملا در سطح شهر پراکنده بود.

پاسخ: اما تمام منابع رسمی بین المللی تائید کردند که میلیونی نبوده است. اما شما چه بپذیرید چه نپذیرید میرحسین موسوی درست است که در یک دو قطبی خیر و شر یک شبه آن هم بدون کمترین شناختی از وی در کانون اقبال قشر جوان قرار گرفت. اقبالی که قبل از شناخت از موسوی محصول نفرت کور و تاریخی طبقه شبه مدرن ایران از احمدی نژاد و طبقه اجتماعی وی بود و هست. اما برای نسل من میرحسین نماد دوران طلایی جنگ و انقلاب بود و بخشی از آراء ایشان مربوط به بچه حزب اللهی نظام بود که سالها زیرعلم چپ سینه زدند بنابراین بخشی از آن آرا 14 میلیونی به اینها تعلق داشت من در کمال بی انصافی می گویم عدد این عده یک درصد از 14 میلیون آراء اعلام شده موسوی بود. بنابراین از فردای نماز جمعه آیت الله خامنه ای آب شدن آن حضور میلیونی را می توان به دو دلیل مرتبط کرد.

من همانطور که عرض کردم بی انصافانه می گویم یک درصد از آراء موسوی بدلیل دلبستگی به نظام بعد از تحلیل نهایی بخاطر صحبت های اقای خامنه ای به عنوان بالاترین مرجع قانونی کشور بین موسوی و ولایت فقیه، ولایت فقیه را پذیرفتند و از صرافت اعتراض خیابانی افتادند و ادامه ندادند. اما بلافاصله باید نتیجه گرفت که عده ای زیادی نیز از برخورد حکومت ترسیدند و از حضور در خیابانها انصراف دادند. حالا سوال اینجاست اگر ترس عامل آب شدن آن حضور میلیونی بود چرا این 99 درصد شعار یا حسین میر حسین می دهند؟ کسی که شعار یا حسین می دهد یعنی با صراحت اعلام می کند الگوی مبارزاتیش حسین بن علی و قیام عاشورا و مبارزه تا مرز شهادت است.

اگر ترسیدند چرا شعار « ما همه مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم » سر می دهید؟

خوب بجنگید چرا پس انگل وار سوار بر تجمعات حکومت می شوید؟

اگر مرد جنگید بدون تقید به دادن یا ندادن مجوز حکومت برای راهپیمائی به خیابان بریزید و حکومت را ساقط کنید!.

اگر اهل جنگید پس چرا مدام مظلومانه از سیستم گله می کنند که به ایشان مجوز راه پیمائی قانونی را نمی دهند؟

کسی که اهل جنگ است که خود را معطل مجوز حکومت نمی کند!!

مگر در شب بیست و یک بهمن 57 که شاپور بختیار اعلام حکومت نظامی کرد آیت الله خمینی و مردم معطل مجوز حکومت برای راه پیمائی شدند و دیدید که در 22 بهمن تمامیت رژیم را به چالش کشیدند و حکومت را سرنگون کردند

از طرف دیگر مدام شعار می دهند «احمدی نژاد دروغگو 65 درصدت کو»

من همین سوال را از جنبش سبز می کنم «24 میلیون شما کو؟»

مگر نمی گفتید « اگر تقلب بشه ایران قیامت می شه؟» پس چرا ایران قیامت نشد و اوج اعتراضات صرفاً محدود به تهران و آن هم در بدنه مرکزی و شمالی شهر تهران ماند؟

پرسش: من با شما موافق نیستم که الزاماً همه نود و نه درصد با تکیه بر آرمانهای قیام عاشورا شعار «یا حسین میر حسین» می دهند.

پاسخ: خوب پس این هم یک دروغ دیگر جنبش.

پرسش: وقتی سیستم اینقدر بسته است، جمع برای رسیدن به هدفش شعار در خور شرایط انتخاب می کند، حکومت اجازه بدهد گروههای سکولار و گروههای لیبرال یا اصلا هر گروهی با شعار خودش بیاید وسط آنوقت این مسئله قابل بحث است که البته این هم ناشی از بسته بودن سیستم است اما فعلا تقاضای این نود و نه درصد همان انتخابات و رایی است که از آنها مفقود شده ولو با همان شعار «یا حسین میر حسین». یک حرکت اجتماعی کلان به یک چنین شعارها و نمادهایی که همه را زیر یک پرچم جمع کند نیاز دارد من فکر نمی کنم زمان انقلاب 57 یک همچین تفکیکی مشهود بود؛ درست است؟

پاسخ: بله زمان انقلاب غلو بود دروغ بود همه اینها بود این تناقضات هم بود، من همین بحث را جای دیگری هم داشتم حدوداً هشت سال پیش در لس انجلس با یکی از سلطنت طلبها بحث می کردم که خوشبختانه قصد ارشاد مرا نیز داشت !! ایشان می گفتند« یادتان هست اوایل انقلاب مردم می گفتند عکس امام در ماه بود می دانی داستان چه بود؟»

«می گفت سفیر انگلستان در آن مقطع خودشان به من گفت: 4 نفر از کارمندان سفارت انگلستان را احضار کردم و گفتم بروید در 4 نقطه شهر بر پشت بام بایستید و آسمان را نگاه کنید هر کس گفت چیکار می کنید؟ بگویید عکس امام تو ماه است. همین کار را کردند مردم احمق بودند و عکس امام رفت تو ماه.»

به ایشان گفتم من از شما یک سوال دارم. اقای عمادالدین باقی با سعید حجاریان یک مصاحبه کرد و پرسید محافظه کارا می گویند در دوم خرداد 76 شما جنگ روانی کردید انتخابات را بردید، سعید حجاریان جواب داد راست گفتند. اما من جوابم به محافظه کارا این بود که خوب شما هم جنگ روانی می کردید گفتند: که ماهم می خواستیم بکنیم اما کسی باور نمی کرد. یعنی شیدایی و تنفر در خلا نمی جوشد زمینه و بستر اجتماعی لازم است. می خواستم بگویم که اگر به همین سادگی که 4 نفر در شهر بگویند که عکس امام در ماه بوده یک ملت عکس امام را در ماه دیدند، فرداش اعلی حضرت هم می توانست 400 نفر بفرستد در سطح شهر تا مدعی شوند عکس اعلی حضرت در خورشید است . قضیه حل می شد.

پس اگر ما در انقلاب دروغ گفتیم و گرفت ، زمینه اجتماعیش مهیا بود دروغهای شما نگرفت؟ اقای عطا الله مهاجرانی در بی بی سی می فرمایند که من گله دارم از علمای شیعه که همواره حافظ مردم بودند در برابر ظلم اما اکنون جز ایت الله صانعی و ایت الله منتظری علما دیگری نداریم که حمایت کند از جنبش سبز. بنده از این فرصت شما استفاده می کنم از ایشان می پرسم ایا علما شیعه اینقدر گیج هستند؟

پرسش: چطور؟

پاسخ: این را در بی بی سی هم گفتم وقتی میرزای شیرازی با یک فتوای یک خطی توانست ارکان حکومت ناصر الدین شاه را با فتوای حرمت توتون و تنباکو بلرزه در آورد و قرار داد رژی را در کمتر از یک هفته کن لم یکن کند؛ اما اکنون چه اتفاقی افتاده که ایت الله منتظری فتوای تفسیلی جائریت اقای خامنه ای را صادر می کند اما اب از اب تکون نمی خورد؟ چونکه آن بدنه ی معترض که در کف خیابانهای تهرانند اهل فتوا نیستد که خود را معطل فتوا کرده باشد تا تکلیف خود را با حکومت روشن کند، اینها نه وجوهات داده اند نه نمازخوانده اند بنابراین روحانیت شیعه مگر دیوانه است که نفوذ کلامی که در اقشار مذهبی دارد را بپای کسی هزینه کند که هنوز به قدرت نرسیده می گوید:« استقلال ازادی جمهوری ایرانی» و از الان زیر اب اسلام را زده؟

اقای حنیف مزروعی در بی بی سی امدند گفتند که کشف جنازه کردند و 40 نفر کشته شده توسط حکومت را مزید بر قبلی ها کشف کردند.

سوال من این است که اولاً حکومتی که با کمال صراحت اعلام کرده سی نفر را کشته حالا 40 تا بالاتر خیلی براش مسئله است که نخواهد اعلام کند 70 نفر را کشته است؟

پرسش: به نظر شما بین 20 تا 100 تا هیچ فرقی وجود ندارد؟

پاسخ: این را می خواهم بگویم که چهل تا بالا پایین براش فرقی ندارد. اما از کی تا حالا حکومتی جبار و فاشیستی که ادم می کشد اینقدر مبادی اداب شده که 40 نفر را می کشد و مخفیانه می برد بهشت زهرا غسل میت می دهد، نماز هم براش می خواند، بعد هم یکی یکی خاک میکند. خوب مثل خاوران یک قبر درست می کردند همه را می ریختند توش.

پرسش: فکر نمی کنید این زمان با آن زمان فرق دارد؟ شما شرایط بیست تا سی سال پیش را با الان یکی می دانید؟ این همه نهادهای حقوق بشری و سازمانهای غیر دولتی که در این زمینه فعال هستند هر روز گزارش می دهند را با شرایط ان موقع یکی می دانید؟

پاسخ: اگر شرایط متفاوت است که اونموقع کشتند الان هم کشتند. مهم کشتن است . حالا سر دفنش مشکل دارند؟

پرسش: مهم اعتراف کردن به کشتن و تعداد این کشته ها است !

پاسخ: یک نکته دیگر هم هست که از آرش حجازی شاهد قتل ندا اقا سلطان می پرسم

یا ایشان و یا هر کس دیگری که می خواهد جواب بدهد. ایشان 48 ساعت بعد از حادثه با ویزای آماده در جیب!!! سر از بی بی سی در آوردند و گفتند ما قاتل ندا را گرفتیم کارتش را در اوردیم و بسیجی بود و… بنده سوالم این است اقای ارش و کلیه کسانی که خبر را شنیدید. شما می گویید جنبش سبز یک جنبش نایس ِ ملاطفت طلب است بعد هم توانستید یک بسیجی ادم کش را که یک نفر را در مقابل چشم همه کشته خلع سلاح کنید و کارت شناسائی اش را هم در اورده اید ایشان هم تمام مدت مثل ماست وایساده و شما را نگاه کرده!؟؛ از کی تا حالا جنبش سبز اینقدر دلاور شده که یک قاتل مسلح را خلع سلاح کند بعد هم ولش کند؟ آیا روی پیشانی بنده و امثال بنده نوشته شده ابله!!!

من تقریباً مطمئنم قتل ندا آقا سلطان دسیسه ای حساب شده توسط کشورهائی بود که یکی از نگرانی هایشان تلطیف مناسبات بین ایران و آمریکا بوده و هست گذشته از آنکه تجربه تاریخی موید شیطنت انگلستان در چنین مواردی است

مگر در فردای بازشدن پای کمپانی استاندارد اویل آمریکا در بازار انحصاری نفت ایران که تا قبل از این در قبضه انگلستان بود ناگهان مواجه با آشوب سقاخانه آشیخ هادی نشدیم که نتیجه آن بعد از قتل مشکوک سفیر وقت آمریکا در سقا خانه آشیخ هادی منجر به انصراف کمپانی استاندارد اویل از سرمایه گذاری در ایران شد

پس تاریخ را برای چه می خوانیم

آیا تصادفی بود که کنسول وقت انگلستان ناگهان علاقه مند می شود سفیر آمریکا را که نماینده نشریه نشنال جئوگرافی نیز بود تشویق به حضور در سقا خانه و گرفتن عکس برای نشریه مزبور کند و سفیر بیچاره نیز بی خبر از همه جا وقتی دوربینش را در محل مستقر کرد خود را مواجه با چند نفر مشکوک می بیند که از حاشیه تجمع مردم فریاد ِ «بکشید این اجنبی نجس را» می شنود و نهایتاً توسط مردم مذهبی به خشم آمده کشته می شود.

همین مسئله در کشته شدن ندا آقاسلطان جای تامل دارد که درست فردای آنکه آیت الله خامنه ای در نماز جمعه خبر از آن داد که اوباما طی پیامی محرمانه خواستار بهبود مناسبات بین ایران و آمریکا شده ناگهان ندا آقا سلطان در تهران به آن شکل و با حضور فیلمبرداری حرفه ای کشته می شود و تصادفاً!!! 4 شبکه بی بی سی و سی ان ان و العربیه و فاکس نیوز بنمایندگی از دول انگلستان و عربستان و اسرائیل که جملگی از مخالفان جدی بهبود مناسبات بین ایران و آمریکا هستند افکار بین الملل را بمدت یک هفته در معرض بمباران تصویری کشته شدن ندا آقا سلطان قرار می دهند تا نهایتاً توانستند اوباما را بعد از یک هفته بمباران خبری مجبور به ایراد سخنرانی انتقادی از موضع نقض حقوق بشر علیه ایران کند که متقابلاً آیت الله خامنه ای نیز مجبور به دادن پاسخ تند و مناسب به وی شود و داستان همیشگی تیرگی و فریز ماندن مناسبات دو کشور بر همان پاشنه همیشگی بچرخد. بگذریم که در همان مقطع نیز بنده به سهم خود طی مقاله تغار شکسته تهران در حد بضاعت خود این قتل مشکوک را مورد ارزیابی قرار دادم

دروغ دیگر ادعای راهپیمائی میلیونی روز قدس در تهران بود

آقایان یا معنای میلیون را نمی دانند یا تصور می کنند دیگران از فهم میلیون عاجزند

راه پیمائی میلیونی یعنی راه پیمائی 25 خرداد که احدی در میلیونی بودن آن شک نکرد. حال آقایان با مصادره کردن جمعیتی که به نیت روز قدس آمده اند بنام خود مدعی شدند میلیون ها نفر از سبزها در روز قدس در تهران راه پیمائی کردند و شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» سر دادند

من مایلم بدانم این چگونه تظاهرات میلیونی بود که چهار تا بسیجی توانستند رهبران جنبش سبز را با اعتراض های خود از صحنه خارج کنند

اگر تظاهرات میلیونی بود که آن میلیون ها نفر باید مانند روز 25 خرداد آقایان موسوی و خاتمی را همچون نگینی در حلقه محاصره میلیونی خود می گرفتند تا احدی نتواند معترض ایشان شود چه رسد به آنکه ایشان را از صحنه نیز فراری دهند

جنبش سبز می تواند با آرزوهایش لذت ببرد اما قطعاً نمی تواند با آرزوها و توهمات و تخیلاتش واقعیت را گریم کند

افتضاح یا دروغ بعدی شعارهای محیرالعقولی بود که عمدتاً توسط یک سینماچی خارج از کشور که یک شبه دچار توهم «خود برژنسکی بینی» شده بود و یک ناسازگارا با واقعیت ها در صدای آمریکا بود که متاسفانه در داخل نیز آن شعارها بدون کمترین تاملی فضا گرفت بدون آنکه توجه شود تاریخ این کشور در حال ثبت شدن است و تلخ یا شیرین ترهات آقایان مدعی روشنفکری و سکولار در حال ثبت در حافظه تاریخی است

از جمله شعار « مجتبی بمیری رهبری رو نبینی» یا «کودتای روسی»

این توهین به شعور مخاطب است

جنبش سبز مجتبی را از کدام کیسه پیدا کرد؟ آیا با بیان هر ترهاتی آن هم بدون کمترین سند و مدرکی آقایان مجازند برای تحریک عواطف عمومی و القای مناسبات سلطنتی در جمهوری اسلامی هر خزعبلی را بدون نیاز به مدرک در جامعه پخش کنند؟

کودتای روسی نیز از جمله همین ترهات بود و آقایان بدون کمترین اعتنا به شعور جامعه و اینکه چنین ادعاهائی بنام ایشان در تاریخ ثبت می شود بخشی از تاریخ ایران را به کمدی توام با تراژدی آلوده کردند

پرسش: آیا خشونت گریزی و خواسته های مدنی جنبش را می توان نتیجه گفتمان باز سیاسی اجتماعی هشت ساله دوران محمد خاتمی دانست که در حال حاضر به ثمر نشسته است؟

پاسخ: قطعاً می شود اما بحث این است که آیا واقعاً خشونت گریز هستند؟ جوانی که اتوبوس آتش می زند بعد هم از این صحنه عکس یادگاری می گیرد آیا این خشونت گریزیست؟

پرسش: خوب این رفلکس ناشی از اعمال خشونت نیروهای سرکوبگر است که وقتی با باتوم حمله می کنند به مردم آنها هم به ناچار عکس العمل نشان می دهند.

پاسخ: ببینید شما می گویید این جنبش خشونت گریز و مسالمت آمیز است؛ مسالمت امیز یعنی حرکت گاندیستی که وقتی نیروهای انگلیسی تو سرش می زند هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد، یا زنگی زنگی یا رومی رومی.اگر قرار است مسالمت امیز باشد یعنی هیچ ری اکشنی نباید نشان بدهند؛ نمی شود هم سطل اشغال اتش بزنند هم اتوبوس اتش بزنند هم بسیجی کتک بزنند و بسیجی خلع سلاح کنند!!! یا هر چی….

پرسش: شما که فرمودید این خیلی عجیب است که بشود یک بسیجی مسلح را خلع سلاح کرد؟

پاسخ: فیلمش را خودشان منتشر کردند که قاتل آقا سلطان را گرفتیم خلع سلاح کردیم لختش کردیم و… این تناقضات اینجاست که اگر برخورد کاملا خشنی هم از طرف نیروهای سرکوبگر بروز کند نباید ری اکشنی بروز کند .

دوم این چه جنبش مسالمت امیزیست که در 25 خرداد که با ان تظاهرات مسالمت امیز در میدان ازادی تمام شد، حتما دیدید که چند نفر در حاشیه در آن پایگاه بسیج کشته شدند. آیا بسیج امد در جامعه و مردم را در خیابان به گلوله بست یا برخی از تظاهرات کنندگان بودند که به پایگاه بسیج حمله کردند؟

فیلمی که در روی اینترنت از این واقعه قرار دادید بوضوح نشان میده که بسیجیها بالای پایگاه سنگر گرفته دارند تیر می زنند پس جنبش به یک مقر نظامی حمله کرده و حمله به مقر نظامی در تمام دنیا حکم تیر دارد، در قیام سیاه پوستها در لس انجس 68 نفر بخاطر حمله به مقر پلیس توسط پلیس درآن واحد کشته شدند هیچ احدی هم نتوانست معترض آن باشد یکی از عوامل خشونت آمیز همین حمله به پایگاه بسیج بود.

پرسش: در واقع شما خشونت گریزی جنبش را خیلی قابل اتکا و اعتبار نمی دانید؟

پاسخ: نه چندان غلیظ . البته چرا یک بخشهایی مثل راهپیمایی 25 خرداد مسالمت امیز بود ولی تهش خراب شد با ان حمله ای که به پایگاه مقداد شد فیلمش هم روی اینترنت است بچه های بسیجی بالای پایگاه سنگر گرفتند، پس معلومه سبزها حمله کردن به پایگاه بعد هم می گویند ما خشونت گریزیم.

پرسش: آیا این را میشه ناشی از تکامل جامعه دانست و اینکه سطح آگاهی عمومی مردم بالا رفته و آگاهتر به مسائل نگاه می کنند؟

پاسخ: بگذارید تعارف را بذاریم کنار من این بحث را با اقای ابطحی یکسال پیش داشتم. آقای ابطحی یکبار در سایتش نوشت که جوان امروز با جوان گذشته فرق دارد فرهیخته است با سواد و با مطالعه و با شعور و….

در جواب ایشان نوشتم که با سوادی شاخص دارد وقتی امارها می گویند که ضریب مطالعه در ایران هشت دقیقه در سال است پس کجاست این وفور انتلکتوالیسم و فرهیختگی؟

وقتی انتشار کتاب آن هم توسط معتبرترین ناشرین در ایران تیراژی 1200 رقمی آن هم در کشوری با 70 میلیون نفر می باشد آن هم تیراژ چاپ و نه فروش جائی برای بالیدن به جماعت اهل فهم و تطور و مطالعه می ماند؟

نباید همدیگر را گول زد اینترنتی که گوگل اعلام کرده بالاترین کاربرای اینترنتی از ایران برای سکس و پورنو در آن جستجو می کنند، من ضریب مطالعه را باور کنم یا داستان گوگل را؟

بنده شش سال پیش در مقاله «از عسگر گاریچی تا سعید عسگر» گفتم که دغدغه نظارت استصوابی برای من و امثال من است. جوانی که در بدنه خیابان داد می زند نظارت استصوابی مشکلش نیست بلکه ترجیح می دهد با دوست دخترش در یک کافی شاپ کاپوچینو بخورد و بر سر کتابهای میلان کوندرا گپ بزند.

بخاطر دارم آقای عمادالدین باقی در فردای انتشار آن مقاله به من ایمیل زد و گفت که کاشکی کتاب میلان کوندرا می خواندند . جملگی در … قرار دارند. چرا خودمان را گول بزنیم بنده از امریکا امده ام. جوان امریکایی به وفور هر نوع شادی در خدمتش هست و چون اقتضائاتش ایجاب می کند و محیط هم براش مهیاست در سیاست خرفت ترین است چون سیاست مال جوان نیست سیاست برای من و امثال من است که به میانسالی می رسند این حرفا را می زنیم. جوان به قول ویکتور هوگو از دل مبارزات انقلابی اش کوزت رویائی خود را دنبال می کند حتما دیدید که در فیلم بینوایان چقدر هم قشنگ ترسیم شده که همان ماریوسی که در خیابان مبارزه علیه اشرافیت می کرد در انتها در یک کاخ اشرافی به همراه کوزتش نشسته بود.

پرسش: اینجوری که می فرمایید می شود اکثر شخصیت های سیاسی که از دوران جوانی وارد حوزه سیاست شده اند را با همین ملاک و معیار خودتان سنجید؟

پاسخ: نه اصلاً !

پرسش: خوب پس چه فرقی باید قایل شد؟

پاسخ: من در مقاله «از مجید سوزوکی تا اکبر گنجی» نوشتم که طیفی از جامعه که در انقلاب 57 فعال بودند مثل اکبر گنجی در نتیجه کمپلسکهای سکسی شون بوده، اما تمامیت انقلاب این نبود و رهبری انقلاب به عهده یک لیدر مذهبی بود با دغدغه هایی که حالا درست یا غلط مطرح کرده بود، ولی نمی شود منکر شد بخشی از بدنه انقلاب بخاطر همان سرخوردگیها و کمپلکسها که اقتضا سنی شان بود در صحنه انقلاب حضور داشتند کما اینکه الان هم می گویم سیاستهای امرانه ای حکومت طی سی سال گذشته که می خواهد پارسا کیشی را به جوانها حقنه کند باعث شده که جوان پرخاشگری کند و سیاسی بشود.

پرسش: پس باید اینجوری نتیجه گیری کرد که هر جریان اجتماعی سیاسی هر دو بدنه را در خود دارد چه ان جوانهایی که سرخورده هستند و چه جوانهایی که با آرمانخواهی و ایده الها و دغدغه های فکری وارد صحنه می شوند؟

پاسخ: بله کاملا درسته.

پرسش: مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را زیر فشار مشروطه خواهان امضا کرد فکر می کنید این جنبش اگر حرکتش ادامه پیدا کند ولو با هر شعاری، رهبری نظام در برابر خواستهای سران جنبش عقب نشینی خواهد کرد؟

پاسخ: نه این عقب نشینی انجام نخواهد شد مظفرالدین شاه مرعوب اتحاد و همدلی علما و روشنفکران و تجار شد این اتحاد الان در جنبش نیست.

پرسش: فکر نمی کنید الان اتحاد هست ولی هر کس شعارهای خودش را می دهد؟

پاسخ: نه الان اتحاد یکدست نیست در مشروطه تقریبا همه علمای نجف و قم در مشروطه بودند و روشنفکرا هم بودند تجار و اصناف هم بودند شما الان کدام هماهنگی در جنبش سبز می بینید؟

اکثریت علما از قم و شیراز و نجف ساکت هستند ایت الله سیستانی هم حرفی نزده. جز ایت الله صانعی و ایت الله منتظری. پس این قابل مقایسه با مشروطه نیست.

پرسش: آیا می شود پذیرفت که این جنبش دو نتیجه همراه خود داشت، اول اینکه ترس مردم از حکومت ریخت، برخلاف ان چیزی که در 18 تیر 87 رخ داد دوم اینکه اعتماد مردم به حکومت در مورد انتخابات سلب شد؟

پاسخ: با اندکی تسامح اری.

پرسش: این تسامح چیست؟

پاسخ: یکی از مشکلاتی که من با جنبش دارم این است که بدون کمترین تواضع هر جا حرف می زند می گوید مردم!

پرسش: البته حکومت هم لفظ مردم را به سود خودش بکار می برد!

پاسخ: حکومت هم اشتباه میکند! چرا نمی خواهید بپذیرید اگر از اقای احمدی نژاد متنفر باشیم بالاخره ایشان هم پایگاه توده ای در بین مردم دارد.

پرسش: البته چقدرش مهم است!!

پاسخ: چرا جنبش وقتی مطالبات خودشون را مطرح می کنند می گویند ما مردم ایران این را می خواهیم یا انرا نمی خواهیم، یکمی هم تواضع لازم است که بگویند ما سبزها این را می خواهیم یا نمی خواهیم اگر این مسئله حل بشود من با بخش دومش مشکلی ندارم. مخاطبش محدود بشود.

پرسش: فکر می کنید در انتخابات بعدی با این وضعیت که سران مخالف همچنان ناراضی هستند اقبالی به انتخابات نخواهد بود؟

پاسخ: با این افتضاحی که اقایان اصلاح طلب زدند متاسفانه اصلاح طلبها در هیچ انتخاباتی امکان بازی نخواهند داشت.

پرسش: مقصودم حضور مردم است.

پاسخ: صدرصد افت کرده و جلب کردن اعتماد مردم هزینه زیادی دارد من اقایان و خانم هایی را می شناسم که با خلوص نیت به اقای احمدی نژاد رای دادند اما بعد از کشته شدن اقا سلطان و وقایع بعدی زده شده اند و آن اتفاقات اثرات منفی خودش را گذاشت.

موضوع گفتگو : مسئله هسته ای و چشم انداز روابط ایران و آمریکا

پرسش: پیشنهاد مبادله تدریجی سوخت از طرف ایران به آژانس ارائه شده و مورد توافق کشورهای غربی طرف مذاکره قرار گرفته؛ آیا این یک تناقض یا عقب نشینی در پیشبرد برنامه هسته ای ایران نیست؟ بخصوص اینکه آقای احمدی نژاد چندی پیش بحث در مورد پرونده هسته ای را منتفی دانسته بود و اینکه تا الان بخاطر نپذیرفتن تعلیق 3 قطعنامه تحریمی علیه ایران صادر شده. یک حساب دو دو تا چهار تا ساده می گوید که ما می توانستیم تعلیق را بپذیریم و سه قطعنامه تحریمی دریافت نکنیم تا اینکه هم سه قطعنامه را دریافت کنیم هم سوخت را از کشور خارج کنیم؟

پاسخ: صد در صد تناقض هست من اصلا سیاست های هسته ای اقای احمدی نژاد را تائید نمی کنم کاملا متناقض است.

پرسش: سرمنشا این تناقض در کجاست؟

پاسخ: آقای احمدی نژاد بشدت ادم تکرویی هستند که می خواهد از اقای خامنه ای عبور کند؛ در حوزه سیاست خارجی بشدت مشتاق است به عنوان احمدی نژاد کبیر بنیانگذار مناسبات ایران و امریکا باشد.

پرسش: چرا در دوران دولت خاتمی که درصدد بهبود مناسبات بود و شرایط شاید خیلی هم مساعد بود اما رهبری به انها اجازه نمی داد اما به ایشان اجازه می دهد؟

پاسخ: آیت الله خامنه ای به اصلاح طلبها اعتماد نداشت، خیلی بدیهی بود، زمان سخنرانی خانم البرایت در همان کنفرانس بودم.

پرسش: همان کنفرانس که ایشان عذر خواهی کردند؟

پاسخ: عذر خواهی نکردند ، خیلی ها هم می گویند عذرخواهی کرد، اینطور نبود ایشان فقط ابراز تاسف کرد از قضیه کودتا.

اقای یوسفی مدیر تلویزیون هما در همان کنفرانس اعتراض کرد که اگر شما واقعا حسن نیت دارید در ارسال سیگنال برای بهبود روابط، چرا در دل قانون اساسی تناقض تصریح می کنید؟ منتخبین را از منتصبین تفکیک می کنید و می گویید ما با منتخبین کار می کنیم؟ صراحتا دارید خامنه ای را از بازی می گذارید کنار. ایت الله خامنه ای هم 24 ساعت نشد جواب آلبرایت را داد که اگر قرار است مسائل ایران و امریکا حل بشود باید از کانال من حل بشود و بالاترین مرجع تصمیم گیری سیاست خارجی خصوصا در رابطه ایران و امریکا من هستم. کاری ندارم درست یا غلط ولی سنتاً این تعریف شده که رابطه ایران و امریکا از کانال اقای خامنه ای رد می شود.

پرسش: پس اشکال کار را در این تفکیک مخاطب بین منتخبین و منتصبین در گفته های خانم البرایت بود؟

پاسخ: بله چون این شیطنت است که دارند در صفوف دولتمردان تفرقه می اندازند ایت الله خامنه ای هم جواب ایشان را داد.

ایت الله خامنه ای اگر به اصلاح طلبها میدان نداد بخاطر عدم اعتماد بود و به اقای احمدی نژاد تا انجایی میدان می دهد که احمدی نژاد از وی تبعیت کند و نه اینکه تکروی کند. کما اینکه ایشان مترصد هر نوع تکروی است حتی احمدی نژاد که معتمد ایشان است و در نماز جمعه گفتند که من در سیاست خارجی با نظر ایشان ( احمدی نژاد) موافق هستم ؛ احمدی نژاد نشان داده جاهایی آمادگی دارد که تکروی کند و اقای خامنه ای هم به موقع جلوی ایشان را می گیرد.

پرسش: به فرض به توافق نرسیدن بر سر ارسال سوخت به خارج چه راه حل دیگری در برابر ایران است که قطعنامه دریافت نکند و مواضع خودش را هم حفظ کند یا اصلا راه دیگری وجود دارد ؟

پاسخ: بگذارید یک نکته ای را بگویم حدودا 12 سال پیش از خانم امانپور پرسیدم مشکل امریکا با ایران چیست؟

پاسخ دادند سلاح کشتار جمعی، حمایت از تروریسم و صلح خاورمیانه.

جواب دادم هر سه تاش مشکل اسرائیل است و به امریکا ربطی ندارد. اگر سلاح کشتار جمعی نگرانی امریکاس بخاطر اینکه اسرائیل در منطقه است امریکا در تیر رس ایران نیست. مسئله تروریسم هم مشکل اسرائیل است. مسئله فلسطین هم مسئله اسرائیل است اصلا هیچ کدام این مسائل مشکل امریکا نیست مسئله اصلی امریکا با ایران ورای این مسائل است.

شما چه بپذیرید چه نپذیرید در بهمن 57 یک پیرمرد به نام خمینی با سبقه مذهبی یک انقلاب کرد پایگاه استراتژیک امریکا را پایین کشید به این هم قناعت نکرد یکسال بعد سفارت امریکا اشغال شد و تمام این اتفاقات زمانیست که نظام بین الملل پلورایز است که تعریف شده یا در اردوگاه کاپیتالیست هستید یا سوسیالیست. یک پیرمرد مذهبی در فضایی که سالها کمونیستها می گفتند دین افیون توده هاست و مذهبی ها در تحلیل نهایی در اردوگاه کاپیتالیسم غش می کنند خیلی جلوتر از کمونیستا که خود را در خط اول مبارزه با امپریالیست تعریف کرده بودند از دیوار سفارت بالا رفتند و پرستیژ امریکا را در منطقه شکستند نه تنها به این قناعت نکردند در صدد اپیدمی شدن آنهم هستند.

پرسش: آیا این اپیدمی شدن الان از بین نرفته؟

پاسخ: خیر چطور می شود گفت این اپیدمی شدن از بین رفته الان حزب الله لبنان محصول همان اپیدمی هست

پرسش: حزب الله محصول همان هست اما ایا این روند کند نشده؟

پاسخ: قهرا کند شده است.

امریکا مشکلش با ایران سلاح هسته ای نیست یک کشوری در منطقه پرستیژ و هیمنه امریکا را شکسته و اگر این اپیدمی شود یعنی منافع امریکا در کل جهان بخطر می افتد. یک خاطره دیگر؛

5 یا 6 سال پیش در کنفرانسی در واشنگتن بودم که تام لنتوس سناتور یهودی تبار امریکا در بین صحبتهاش نقل می کرد که زمانیکه گورباچف امریکا امده بود در ملاقات با ریگان در محوطه کاخ سفید قدم می زدند، تصادفاً در خارج از محدوده کاخ تظاهرات ضد امریکایی برپا بود؛ ریگان با اشاره به تظاهرات می گفت که در کشور من انقدر ازادی هست که همین الان تظاهرات ضد امریکایی برپا است. گورباچف هم گفت اتفاقا در کشور من هم همین قدر ازادی هست که روبروی کاخ کرملین مردم جمع شوند و مرگ بر امریکا بگویند.

من بعدا با این سناتور صحبت کردم که درست است که در جلوی کاخ سفید می شود شعار مرگ بر امریکا داد و تصادفاً خیلی هم به شما اعتبار می دهد که از آن فیلم تهیه کنید و به تمام دنیا نشان بدهید که در امریکا چقدر ازادی است اما اگر این شعار مرگ بر امریکا بر سر مرزهای منافع ملی شما داده شود با همه برخورد خواهید کرد و مرزهای منافع ملی شما جلوی کاخ سفید نیست بلکه بر سر چاههای نفت عربستان است آنجاست که با هیچکس شوخی ندارید تا جائی که وقتی حجاج ایرانی همین مرگ بر آمریکا را بجای جلوی کاخ سفید در عربستان سر می دهند دویست تا حاجی ایرانی را در مراسم برائت از مشرکین سالهای 66 به رگبار گلوله توسط حکومت دست نشانده آمریکا می بندند و یک کلمه هم دهان آمریکائی ها در دفاع از حقوق بشر و نقض آن در عربستان باز نشد که عربستان نقض حقوق بشر کرده است وگرنه سلاح کشتار جمعی بهانه ای بیش نیست مهم این است که نظام باید به زانو در اید یا از نوع خوش رقصی قذافی یا بد مستی صدام.

پرسش: این سوال من نبود و سوال اصلی این بود که اگر ایران و غرب بر سر این مسئله به تفاهم نرسند چه راه حل دیگری برای ایران باقی می ماند که کمترین هزینه را داشته باشد ؟

پاسخ: من فکر می کنم ایران دست بالا را دارد بدلیل اینکه امریکا الان در ضعیف ترین موقعیت سیاسی خود است. مسئله افغانستان و عراق مسئله بسیار جدی است. بحران اقتصادی کمر امریکا را شکسته . من از امریکایی امدم که هر روز دویست و پنجاه هزار نفر به جمعیت بیکارها اضافه می شوند.

پرسش: فکر کنم وضع ایران دست کمی از وضع امریکا ندارد.

پاسخ: البته ایران در قد و قواره های امریکا نیست امریکا یک ابر قدرتی است که داعیه دنیا را دارد.

پرسش: البته ایران هم داعیه مقتدرترین کشور مستقل منطقه که دم از صدور انقلاب و اپیدمی شدن تفکر ضد امریکایی در منطقه دارد.

پاسخ: میزان اسیب پذیری ایران به مراتب کمتر از امریکا است البته نمی خواهم بگویم که در ایران اوضاع اقتصادی خوب است اما مسئله این است که دست بالا در این مسئله با ایران است، امریکا در مورد این قضیه جنجال به پا می کند اما اعتباری ندارد.تصادفا ایران هم این قضیه را خوب فهمیده است

پرسش: به فرض برتر بودن موقعیت ایران نتیجه چی هست؟ الان ایران باید به پیشنهاد غرب جواب بدهد کشورهای غربی هم تاکید و تهدید کردند که باید نتیجه را اعلام کنید فکر می کنید ایران در این مسئله تن به توافق می دهد؟

پاسخ: خیر، من تصور نمی کنم ایران قبول کند و همان سیاست کجدار و مریض و خرید زمان را ادامه می دهد

پرسش: در مناقشه هسته ای کره شمالی دیدیم که کره شمالی توافق کرد بخشی از تاسیسات هسته ای خودش را برای اعتماد سازی منهدم کند، برج خنک کننده یکی از راکتورها را بطور نمادین منهدم کرد اما امریکا به تحریمهاش ادامه داد و کره هم از ادامه همکاریها سر باز زد و بعد از آن آزمایش اتمی انجام داد، فکر می کنید فرقی بین ایران و کره شمالی در این مورد وجود دارد که امریکا این بد قولی را بکند؟ یعنی به فرض همکاری ایران طبق پیشنهاد آژانس سوخت را از ایران خارج بکند و امریکا بازهم به تحریمها و اعمال فشار از طریق شورای امنیت ادامه بدهد؟

پاسخ: بزرگترین ویژگی دولت ایالات متحده چه در زمان اوباما چه در زمان بوش و چه در پنجاه سال گذشته بعد از جنگ جهانی دوم بی اعتبار بودنش هست و خیلی راحت گفته هایش را نقض می کند.

پرسش: شما مدت مدیدی در امریکا زندگی کردید افکار عمومی امریکا در مورد مسئله هسته ای ایران چه نظری دارند؟

پاسخ: سوال خوبی است این توهمی است که اکثر ایرانیها از امریکا دارند . اقای خاتمی وقتی رئیس جمهور بود امده بود امریکا منهم انجا بودم ایشان در سخنرانی خودش در هتل پلازا دقیقا این جمله را گفتند « که من کاملاً ایمان دارم در اینده نزدیک ملت امریکا دولت ایالات متحده را بخاطر این سیاه کاری هایش به محاکمه خواهد کشید. » این زمانی بود که امریکا به عراق و افغانستان حمله کرده بود. من یک مقاله نوشتم که فکر کنم در یکی از روزنامه های داخل چاپ شد خلاصه اش این بود که اقای خاتمی خیلی از مسائل نا اگاهید شما در موقعیتی این حرف را می زنید که در امریکایی که من زندگی می کنم بزرگترین دغدغه ملت امریکا در ان مقطع این بود که هفته اینده در مراسم اسکار نیکول کیدمن چه لباسی می پوشد! شما میانگین شعور مردم امریکا را نمی دانید، نه اینکه ملت احمقی هستند که سیستم احمقشون کرده. سیستم اینجا انچنان با رسانه ها ملت را تحمیق کرده که شهروند امریکایی دغدغه اش این است که از سر کار امد، بنشیند جلوی تلویزیون یک لیوان ابجو بگذارد کنارش، کانال عوض کند و پاپ کورن بخورد، اصلا دغدغه های حقوق بشری ندارد.

یک مثال می زنم بزرگترین کردیتی که حتی همین نوام چامسکی دارد بخاطر همان نهضت ضد جنگ ویتنام در امریکا بوده. نهضت ضد جنگ امریکا حرف اصلیش مخالفت با جنگ نبود این بود که نگذارید ما برویم جنگ . نمی گویند با نفس جنگ مشکل داریم چون انموقع سربازی اجباری بود می گفتند هر کاری می خواهید خارج از مرز انجام بدهید ولی با ما کاری نداشته باشید. ملت امریکا اصلا این دغدغه ها را ندارد.

اقای زید ابادی سالها پیش در امد گفت قضیه مذاکره ایران و امریکا را به رفراندوم بگذاریم. هنوز هم اینور اونور شنیده می شود. من گفتم اقای محترم من فضای مملکت را می شناسم احتمالا اگر به رفراندوم گذاشته شود همه موافق خواهند بود آیا تشخیص منافع ملی را به رفراندوم می گذارند؟ فکر می کنید اگر در همین امریکا الان حمله به ایران به رفراندوم گذاشته شود چه اتفاقی می افتد؟ بالای نود درصد موافقت خواهند کرد. تشخیص منافع ملی را که به مردم واگذار نمی کنند باید در محافل کارشناسی بررسی شود.

پرسش: البته من فکر نمی کنم داشتن روابط نفساً مشکلی داشته باشد. چون شوروی سابق هم با امریکا سالها در جنگ سرد و جاسوس گیری و تضاد شدید ایدئولوژیک بود اما روابط دیپلماتیک را هم داشتند فکر نمی کنم مشکل بر سر داشتن روابط دیپلماتیک باشد.

پاسخ: من یکی از پرو پا قرص ترین طرفداران مذاکره و رابطه با امریکا هستم این را قبلا هم نوشتم….

پرسش: پس چه عیبی دارد که مردم در این قضیه نظرشان را داشته باشند و این قضیه از طریق رفراندوم عمومی سنجش شود بعد هم سیاستمداران موافق در کنار مردم قرار بگیرند؟

پاسخ: خیر ببینید برخی مسائل استراتژیک است نمی توانید ببرید در سطح عوام مطرح کنید

پرسش: آمریکا در ایران سفارت داشت عده زیادی هم بعدها اشغال سفارت و کار اشتباهی دانستند

پاسخ: الان محسن میردامادی از داخل زندان حکومت هفته پیش نامه ای نوشته و از اشغال سفارت دفاع کرده بنابراین همه با ان مخالف نیستند از جمله اقای عباس عبدی که در تلویزیون هما به این قضیه اذعان کرده بود. در اشغال سفارت قاطبه ملت ایران حمایت کردند اگر معیار عمل در واقعه است انموقع انجام شد ملت حمایت کردند.

پرسش: همان عوامی که می فرمایید الان نمیشود این مسئله را به رفراندوم براشون گذاشت؟

پاسخ: بله

پرسش: خوب قاطبه ای از اشغال سفارت حمایت می کنند و بعد از سی سال همان قاطبه موافق بازگشایی سفارت هستند خوب این یک تناقض نیست؟ چطور انزمان می شود به آن قاطبه حق داد ولی الان این حق را ندارند؟

پاسخ: اشغال سفارت انجام شد نه اینکه رفراندوم برای اشغال سفارت بگذارند. دانشجو ها و مردم این مسئله را در همه پرسی سوال نکردند. عملی انجام شد اقای خمینی هم حمایت کرد مردم هم به تاسی از ان استقبال کردند.

اگر بخواهم بحث را جمع کنم این است که مشکل امریکا با ایران نه سلاح کشتار جمعی است نه هسته ای نه صلح خاورمیانه نه هیچ یک از این مسائل. بلکه این است که ایران به عنوان یک دولت چموش هیمنه امریکا را شکسته یا باید به زانو در اید یا شکست بخورد.

پرسش: پس در واقع دولت دمکرات اوباما با ان شعارهایی که می دهد را فقط ظاهر سازی می بینید؟

پاسخ: نه این دیگر سیاه و سفید کردن است که هر کسی بیاید هیچ فرقی ندارد قاعدتاً شخصیتها در تاریخ تاثیر گذار هستند ولی بحث سر این است که اوباما چیکار کرده است تا حالا؟ عملا تا این لحظه هیچ کاری نکرده است.

پرسش: البته سکوتی که تا الان داشته و صبری که به خرج داده به عنوان نمونه در مورد قضیه هسته ای تا سپتامبر مهلت داده بود اما الان بازهم صبر کرده .

پاسخ: ایشان با شعار تغییر امده هفته پیش تحریمهای ایران را تمدید کرد این چه تغییری است؟

پرسش: تحریمها از زمان اشغال سفارت شروع شد طبیعی است که وقتی آمریکا از یکسری حقوق بین المللی خود از جمله سفارت محروم بشود همچنان به تحریمهای خودش ادامه بدهد شاید حرف شما را زمانی بشود درست دانست که امریکا در ایران سفارت احداث کند اما همچنان به تحریمها ادامه بدهد!

پاسخ: خوب بله منهم می گویم باید مذاکره کرد اما مذاکره یک پلتفرم دارد هر یک باید مطالباتشان را مطرح کنند و محترمانه حرف بزنند. یکبار اینکارا نکردند. خانم البرایت اونجوری حرف می زند اقای اوباما محترمانه پیغام می دهد از ان طرف شیطنت می کند.

پرسش: در افق روابط ایران و امریکا چه می بینید؟

پاسخ:هیچ اتفاقی نخواهد افتاد اگر بازی دست احمدی نژاد بود و قرار بود پس فردا روابط ترمیم شود همین امروز این اتفاق می افتاد. احمدی نژاد برای ایجاد رابطه خیلی حریص است ولی ایت الله خامنه ای بر خلاف ایشان از گسل بین ایران و امریکا به نحو احسن استفاده کرده برای حفظ و تداوم هیمنه انقلاب اسلامی و رهبری ایران در جهان اسلام.

فتوای سلمان رشدی مثال خوبیست بعد از اینکه آقای خمینی فتوا را صادر کرد روشنفکران داخل و خارج دهن کجی کردند که ابروی ملت رفت؛ من یک سوال کردم که یک سیاستمدار زمین بازی خودش را خودش تعیین می کند، اقای خمینی کی گفته بود که زمین بازی من اروپا و امریکا است که بخواهد در ان زمین یارگیری کند؟ ایشان از همان اول زمین بازی اش را نزد توده های مسلمان محروم گذاشت در قضیه فتوای سلمان رشدی موجی از شیدایی در پاکستان و مراکش غیره راه افتاد اقای خمینی هم انها را می خواست و ایشان اصلا برایش مهم نبود روشنفکر اروپایی خوشش بیاید یا نیاید. اقای خامنه ای هم از گسل بین ایران امریکا به سود همین مناطق مسلمان نشین بهره برداری می کند، اقای احمدی نژاد در چهارچوب دولت به قضیه نگاه می کند که اگر من رابطه را خوب کنم از منافع این رابطه بهره می برم سرمایه گذاری در کشور ایجاد خواهم کرد و اعتبار ان نصیب خودم خواهد شد که این دو فکر است در دو سطح مختلف.

پرسش: فقدان سفارت امریکا در ایران را به سود منافع ملی می دونید یا به ضرر آن؟

پاسخ: من از طرفداران سرسخت ایجاد رابطه بین ایران و امریکا و تاسیس سفارت هستم اما به منظور حفظ، بسط، توسعه، تعمیق و تدوام خصومت بین دو کشور نه بهبود مناسبات.

همان حرفی که در تلویزیون هما هم داشتیم. اگر تلویزیون هما در تهران دفتر داشته باشد گوشت زیر دندان حکومت است و کوچکترین خطایی سر بزند می توانند ما را له کنند. امریکا اگر در تهران سفارت داشته باشد اصلا خصومت نشان بدهد ولی چون تحت ضوابط قانونی است باید جوابگو باشد. اما الان شیطنت می کند هر کاری هم که می کند چون بیرون از کشور است به هیچ کس پاسخگو نیست.

الان رژیم شاه حاکم نیست الحمدلله می گویند مستقل هستیم باج نمی دهیم. اگر سفارت باز بشود هر جا کجروی کردند می شود با آنها برخورد کرد اما اوایل انقلاب مخالف بودم چون ساختار ضعیف بود سفارت امریکا می توانست هزار شیطنت بکند این را هم بدون اغراق می گویم. بچه های سیاسی سپاه تو این سی سال نشان دادند که به مراتب بسیار هوشمندانه عمل کرده اند و خوب توانستند مسئولیتهای سیاسی منطقه را مدیریت و تحلیل و حل کنند . من نمی دانم این حرف چقدر صحت دارد ولی می تواند صحت داشته باشد، خیلی به فکت نزدیک است که حمله امریکا به عراق محصول یکی از حرفه ای ترین و پیچیده ترین عملیات اطلاعاتی امنیتی سپاه پاسداران بود به این معنا که وقتی جورج بوش به بهانه سلاح کشتار جمعی عراق را تهدید می کرد و بعد هم حمله کرد، باز هم نمی گویم صد در صد اما به فکت نزدیک است که برو بچه های سپاه در عراق از تلفنهای نا امن خبر رد می کردند به دروغ که صدام امروز موشکها را از اینجا جابجا کرده برده انجا، از انجا اورده اینجا و چون می دانستند تلفنها شنود می شود امریکا را فریب دادند که به عراق لشکرکشی کند و دشمن سنتی ایران را به بهانه واهی از بین ببرد و دو نیروی قدرتمند خودش را مستهلک کند و ایران هم این وسط بهره اش را برد که الان مجلس اعلا، لقمه شیرین عراق را خورد به نفع ایران و ایران خودش را به قدرت منطقه تبدیل کرد. بنابراین وقتی قابلیتها رفته بالا چه اشکالی دارد که سفارت تاسیس بشود قانونمند هم بالای سرش ایستاد تا دستش باز نباشه برای هر شیطنتی.

با تشکر از تقبل این مصاحبه.

پاسخ: من هم از سعه صدر و تقبل زحمت شما ممنونم گذشته از آنکه همین جا آمادگی خود را جهت پرداختن هر چه بیشتر به مطالب مورد ادعایم را در هر سطحی و با هر مدعی اعلام می کنم و تصور می کنم این بخش از تاریخ ایران جای پرداختن هر چه بیشتر بمنظور ابهام زدائی و شفاف شدن تحولات صورت گرفته در فردای انتخابات اخیر ایران لازم و ضروری است

سهند شمس اسحاقی

26 / آبان/88

تهران

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!