مطلب زیر مقاله ایست به قلم دکتر آرام حسامی. بخوانید و بیاندیشید و نظر دهید…
اختلافات سازنده ، اشتراکات پاینده !
دست آوردهای جنبش سبز، تا به امروز، درتاریخ سی سالۀ پس ازانقلاب بی سابقه بوده است. اما این نهضت مردمی ،هنوز،راهی دشواروموانعی بسیاردرپیش دارد.اختلافاتی که مابین گروههای مختلف اپـوزسیون ، پدیدار گشته ،ازمهمترین عواملی است که مانع ازگسترش این جنبش می شود. بدون شک ، یک جبههٔ متحد و متفق، قادربه برداشتن گامهایی مؤثرتر، دراین مسیردشوارخواهد بود. متأسفانه تاریخ سیاسی جهان مملوازنمونههای بارزی است که تفرقه ، به حکومت دولتها، به تمدن ملتها و به حرکت جنبشها، پایان بخشیده است.
دلیل وجود این اختلافات چیست؟ چگونه میتوان اینگونه اختلافات مخرب را از میان برداشت؟
ارجحیت بررسی این دوپرسش ازهرگونه مقولهٔ دیگری بیشتراست. اول اینکه راز بقا و رمزموفقیت هرجنبشی، درایجاد یک همبستگی است و بدون بررسی این اختلافات، امکان هیچگونه همکاری وهمبستگی وجود ندارد. دوم آنکه، تشکیل هرگونه نظام دموکراتیک، وابسته به عملکرد این گروه ها ونحوه برخوردشان درتقابل وتعامل با یکدیگرمیباشد. بخاطرآزادیهايی که درنظامهای دموکراتیک وجود دارد، هم تعداد این گروهها وهم تنش ما بین آنها، به مراتب زیادتراست. از این رو، چگونگی برخورد این گروهها، اهمیت ویژه ای ، برای ثبات ودوام اینگونه حکومتها، پیدا میکند. اما گریزان بودن ما ازاین اختلافات ووحشت ما از قدرت مخرب این تفرقه ها، اغلب مانع ازاین میشود که پرسش بنیادی دیگری را ، مطرح کنیم . پاسخی که به این پرسش می دهیم، آنقدراساسی وزیربنايی است ، که تمام ساختارهای جامعه را دربرمیگیرد :
” آیا اصولا ً باید خواستار خاتمه دادن به این اختلافات بود یا نه؟”
کاملا ً طبیعی است که در یک جامعه، افراد با ایده ها، باورها، وسلیقه های متفاوت، خواسته های متفاوتی خواهند داشت. دراین میان کسانی که افکارو عقایدشان، آرمانها ومنافع شان، به هم نزدیکتراست، جذب یکدیگرمی شوند وبه این نتیجه می رسند که دنبال نمودن خواسته هایشان به شکل گروهی ،احتمال موفقیتشان رازیادترمیسازد. تشکیل وتأسیس گروههای مختلف، نتیجهٔ منطقی این گرایشها ومحاسبات فردی است. اما با تشکیل وتوسعه گروههای متفاوت، اختلافات ، گسست ها وتنشهای ما بین آنها نیز، روبه افزایش خواهد رفت.همیشه درمقابل لیبرالها، عده ای محافظه کارهم وجود خواهند داشت. دربرابراصولگرایان،عده ای رادیکال،همیشه حاضروآماده ایستاده اند ودرتقابل با مشروطه طلبان، مشروعه خواهانی هم هستند. گروهای سوسیالیستی هم همیشه دربرابرکاپیتا لیستها ، قدعلم می کنند.
این امرمختص مسائل سیاسی و اقتصادی نیست. درتمام زمینههای اجتماعی وپدیده های انسانی، میتوان اینگونه اختلافات وجداییها را به طورمشخص ومحسوسی مشاهده کرد. بعضی ازافراد ازموسی پیروی میکنند، برخی ازعیسی ؛ بعضیها خلافت را قبول ندارند، تعدادی امامت را؛ بعضیها هفت امامی اند، برخی دوازده امامی؛ تعدادی ولایت را رد میکنند، برخی خدا و پیامبرراهم ؛ برخی تئاتر را به سینما ترجیح میدهند وبرخی کمدی را به تراژدی ؛ عدهای موسیقی سنتی را می ستایند وبرخی فقط به موزیک پاپ گوش میکنند. درمقابل تمام عاشقان پرسپولیس وهواداران استقلال، طرفداران تراکتورسازی تبریز، برق شیرازوذوب آهن اصفهان هم برای خود عالمی دارند. پس وجود گروههای متفاوت هم طبیعی است وهم اجتناب ناپذیر.این اختلاف سلیقه ها ونظرها، به بحث وجدل، به تنش و کشمکش، وبه تفرقه وجدایی هم ممکن است منتهی شود. با این وجود آیا باید خواستارازبین رفتن این اختلافات بود یا نه؟ بدون ارزیابی محسنات ومعایب این پدیده، نمیتوان به این پرسش پاسخ داد.
“آیا وجود گروههای مختلف مضرند یا مفـید؟”
اگراین اختلافات، مضرومخربند، باید درازبین بردن آنها کوشش نمود واما اگرمفید وسازنده هستند، باید به تشویق وتوسعه آنها، پرداخت .
معمولا ً واکنش اولیه ما نسبت به این گروهها واختلافاتشان، کاملا ً منفی است. جدایی، کشمکش ودشمنی را، معلول این چند گانگی واختلافات میدانیم. پافشاری گروهها را برسرخواسته هایشان، عاملی مخرب تلقی می کنیم . پس درصدد حل این اختلافات برمی آییم تا جدایی ها راازبین ببریم. حتی خواهان نابودی بعضی ازاین گروهها میشویم. خود را قانع میکنیم که اگراین اختلافات نبود، اگرچند دستگی وحب وبغض، اینگونه گریبان گیرما نبود، آنوقت با اتحاد ویکپارچگی به چه موفقیت هایی نائل می شدیم. اما این طرزفکر، به کلی نقش مفید وسازندهٔ این چند دستگی ها را نادیده میگیرد. درواقع همین اختلاف نظرها ست که ذهن خلاق یک جامعه را، به تکاپووا می دارد. این برخوردعقاید گوناگون است که به تبلورحقـیقت کمک میکند. همین تضادها وتنوع افکاراست که به ارزیابی ارزشـها منجرمی شود.همین تنش ها و کشمکش هاست که پیش فرضهای یک جامعه را، به چالش کشیده ونقاط کورباورهایش را، نمایان میسازد. درهمین آشفتگی وحیرانی بازاراختلافات است که دگراندیشی ونوآوری طلوع میکند. درچنین فضایی توانمندیهای افراد رو به افزایـش می رود. درپرتواین تنوع وتکثرگروه ها، انسانها قدرتمندترازهمیشه وبیش ازپیش، قادربه تعقیب دل خواسته هایشان، خواهند بود. با وجود تمام این محسنات، هنوز،ارزشمندترین مـزیت تعدد گروهها، ناگفته مانده است.
والاترین دست آورد این چند گانگی، جلوگیری از استبداد است.
تا زمانی که تنها یک نظر، یک عقیده، یک آرمان و یک گروه وجود داشته باشد، گفتار، نوشتار، صدا و سیما هم بازتاب افکارهمان تک گروه خواهد بود. نتیجِِۀٔ طبیعی این یگانگی، انحصارقدرت است: یعنی کنترل تمام ارکان و بنیادهای سیاسی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی واجتماعی به دست یک گروه. این خود تعریفی جامع ازتوتالیته واستبداد مطلق میباشد. وجود گروههای متفاوت درعمل ،به انحصارقدرت خاتمه میدهد. درواقع، تنـها مکـانیزم دفـاعی یک مـلت برای جلوگیری ازتأسیس یک قدرت خود کـامهٔ سـرکش،همین چند گـانگی میباشد. نتیجه آنکه باید به توسعه وتعدد گروههای مختلف پرداخت نه تلاش برای ازمیان برداشتن شان.
اگر وسیلهٔ دردست بود که میتوانست معایب و محسنات یک پدیده را ازهم جدا کند، آنوقت جامعه قادربود که ازتمام مزایای چندگانگی بهره جوید، بدون اینکه از مضرات این اختلافها آسیبی ببیند. اما واقعیت این است که مفیدترین داروها هم ،عوارض ناخوشایندی را، دربردارند که به هیچ وجه ازآنها قابل تفکیک نیست. بنابراین موضوعی که باید مطرح باشد این نیست که چگونه میتوان این عوارض رااز بین برد، بلکه پرسش آن است که:
“چگونه میتوان این عوارض را مدیریت کرد؟”
اگرعدم همکاری، بدترین عارضۀ این پدیده چند گانگی است، به جای اینکه بپرسیم دلیل این اختلافات چیست وچگونه میتوان آنها را از میان برداشت، باید پرسید که:
“چگونه میتوان مشارکت و همکاری ایجاد کرد؟”
مخصوصا ً زمانیکه می بینیم، وجود این اختلافات، برای حیات یک جامعه آزاد ضروری میباشد.
بزرگترین چالشی که درتحقّق بخشیدن به همکاری ومشارکت وجود دارد ، تغییر طرزفکرگروهها نسبت به اختلافاتشان وترغیب آنها به عوض کردن روش برخوردشان با یکدیگرمیباشد. اگرگروهها، دیدگاهی منطقی وحساب گرانه اختیارکنند وبه محاسبهٔ ابزاری این همکاریها بپردازند، آنگاه نتیجه ای کاملا ً متفاوت، حاصل خواهد داشت. دراین میان، افراد با نفوذ وفعال هرگروه ، نقشی بسیارکلیدی ایفا می کنند. تعریف وتوصیف نکات بنیادی این دیدگاه جدید ، برای اعضای گروه ازوظائف سنگین این اشخاص با نفوذ میباشد :
۱. تشخیص نقاط ضعف ومحدودیتهای گروه. دربعضی ازمواقع، گروه به تنهایی قادربه دستیابی به اهداف خود نیست.
۲. توضیح اینکه اشتراک وهمکاری با سایرگروهها، هم احتمال وهم سرعت دستیابی به اهداف گروه را افزایش میدهد.
۳. تفسیراین مهم که هیچ پیش شرطی، برای همکاری لازم نیست حتی حل اختلاف.
۴. تشریح اینکه برای همکاری فقط یک نقطهٔ مشترک کافی است. لزومی ندارد که گروه درتمام یا اکثرموارد با گروههای دیگر، وجه اشتراکی داشته باشد.
۵. توصیف اینکه همکاری دریک مورد به معنای توافق درهمهٔ موارد نیست و هویت گروه را زیرسوال نمی برد.
۶. تأکید براین نکته که همکاری با سایر گروهها ، از سر خیرخواهی نیست ، بلکه کاملا ً ابزاری وبرای دستیابی به اهداف گروه میباشد.
۷. تعریف دقیق تمام منافعی که هرهمکاری دربردارد وتوجیه آن برای اعضای گروه.
۸. تکرارمکررمنافعی که هرهمکاری برای گروه دربردارد ویادآوری اهداف نهایی گروه بطور مداوم برای اعضا.
۹. توضیح این که چون این مشارکتها داوطلبانه وموقتی است، گروه باید حداکثر استفاده را از این همکاری، به عمل آورد.
۱۰. تشریح اینکه چون زمان هرمشارکت ممکن است به عللی کوتاه باشد، گروه باید همواره درتلاش برای جلب حمایت گروههای جدید وتوسعۀ همکاریهای قدیم باشد.
این دل بستگی، به اهداف وآرزوی تحقّق بخشیدن به آنهاست که اعضای گروه را به سوی مشارکت وهمکاری با سایرین تشویق میکند.این گونه پرورش اعضای گروه برای ترسیم ومحاسبۀ منافع مشترک، موجب افزایش همکاریهای بین گروهی میشود.
اما بازتاب این دیدگاه جدید برای جنبش ســـبزوگسترش این نهضت مردمی چیست؟
آیا نقطۀ مشترکی ما بین گروههای اپسوزیون وجود دارد که بتواند موجب همکاری ومشارکت آنها بشود؟ اگرمخصوصا ً دونکته ازاصول مذکور را مدّ نظر داشته باشیم، پیدا کردن وجه اشتراک، کار دشواری نیست:
نخست اینکه برای همکاری فقط یک نقطۀ مشترک کافی است.
دوم آنکه هیچ پیش شرطی برای همکاری وجود ندارد.
آیا گروه اپسوزیونی هست که با موارد زیرمخالفتی داشته باشد؟!
۱. غیرقابل تحمل بودن وضع کنونی مملکت.
۲.اعلام مخالفت با رفتارمستبدانه حکومت با مردم.
۳. اذعان به عـدم مشروعیت ویا حقـانیت دولت کنونی .
۴. تأمین امـنیت، آزادی، بـرابری وعـدالت برای تـمام مـردم، بدون تغیراتی اساسی امکان پذیر نیست .
۵. هرگونه تغـییربـاید با تأیید مـردم انجام گیرد.
۶. تـأیید مـردم ، تـنها با رأی مستقیم ویا غیرمستقیم آنها صورت میگیرد.
۷. تمام شهروندان داخل و خارج کشور، امکان مشا رکت دراین رأی گیری را داشته باشند.
۸. تعریف” شهـروند” آنقدر جامع باشد که تمام مردم را، علیرغم باورهایشان ، شامل گردد.
آیا تعقیب خواسته های هرگروه با همکاری سایرگروههای موافق با این اصول آسانتر میشود یا نه؟
آیا هریک ازاین موارد، میتواند آن نقطۀ مشترکی باشد که اساس همکاری را بنیاد کند؟
شکی نیست که بعضی از گروهها لحنی تنـدتر، تغـییراتی بنیـادی تر و نوشـتاری برنـده تررا می پسندند. اما قراربرآن شد که برای همکاری، ازاشتراکات صحبت کنیم نه ازاختلافات.
جنبش سبز به کمک تمام گروههای دیگرمحتاج است، شاید به همان اندازه که سایرگروههای دیگربه جنبش سبز.
آنچه که همهٔ ما را به هم نزدیک ترمیسازد، منافع مشترکمان است :
امنیت، آزادی، برابری وعدالت برای تمام شهروندان .
آرام حسامی
نوامبر 2009