بر سر نعمت، گر گواهی ده، ای شهریار
هر روز گذرد، روز دگر باشد، نه این و نه ان، در مطلب زیستن
گویند، کاین ازادی، در میهن ما
بس خیالات باشد، و وسوسه، نیست امکان، ای برادر
گویمت، پرهیز کن، از خیال بافی، و عشق مردم، در بر گیر
کاین روح مصدق، بزرگی امیر کبیر، در دل ما روشن، و خواسته ماست
گر غرب گوید، کاین ایران، نتواند، بر پای خود، بایستد
بر او گو، تو غار نشین بودی، ای بی خبر، حال ادم گشته ای، برو، و سر بر زمین گذار
قدمت ما، و این فرهنگ بزرگ، ز این تاریخ، در قلب هر ایرانیست
گر جبر تاریخ، با ما نامهربان بوده، اصلاحش کنیم، ز ایران ما، در قلب ما، و وجود ما