صد درود ای شور کیهانی ما
چاره ساز دلپریشانی ما
در میان جانِ جان جاکرده خوش
میزبان شوق پنهانی ما
در دبستانت چو مهر آموختی
گشته ای یار دبستانی ما
جذب و دفع پرتو جاوید تو
مایۀ ایمان و حیرانی ما
ما ز فُرقت خُرد و خستو گشته ایم
پس کی آید روزهمخوانی ما؟
از ندایی کآمدی از اندرون
زنده شد آوای عرفانی ما
از خروش بلبل اندر روی گل
تازه است ذوق غزلخوانی ما
چهریا، هوش جهان درمانده است
در شکوه عشق و ویرانی ما
در جمال هور و مَه هو دیده ایم
تا رسد یک دم دل آسانی ما
گفته ام بس داستان از نکته ای
خود بخوان این رزم میدانی ما
دوم بهمن 1388
اتاوا