ایشتار نماد باروری و جزو خدایان زایش است که نمونه های زیادی در تمدن های دیگر چون آفرودیت و ونوس یونان و رومی، ازیسس مصری ، و آناهیتای ایرانی وجود دارد. در معابد این خدایان علاوه بر کاهنان مذهبی عده ای زن وابسته به معبد بودند ، بعضی از آن ها خدمتگزار و برخی دیگر در سمت همسر خدایان.
در حماسه گیل گمش،ایشتار از او میخواهد که از او فرزندی داشته باشد :
“ایشتار بانو-خدای در زیبایی او (گیل گمش) دید: گیلگمش بیا و جفت من باش… تو مرد من باش که من به جان میخواهم جفت تو باشم…”
ایشتار برای اینکه گیل گمش پهلوان را از آن خود کند به او وعدههای بسیار میدهد:
“تو را از زر و لاژورد گردونهای خواهم کرد…و پادشاهان و قدرتمردان و شاهزادگان، زیردست تو خمیده باشند و خراج و باج سرزمینهای بالا و پست را ایلاایل به سوی تو آرند. بُزانات تو را سهگانه بزایند و گوسپندانات تواما”
ایشتار قبلا” عاشق «تموز» (یکی از خدایان بهاری)، بچه شبان، شیر، نریان و گلهبانی شده در نهایت همهی آنها را به سرنوشتی شوم دچار کرده است. از طرفی همهی کسانی که ایشتار عاشق آنها شده و از آنها کام گرفته است صفت منحصر به فردی داشتهاند. تموز جوان بوده، بچه شبان رنگارنگ، شیر شرزه، نریان پرشور و گلهبان پرزور بودهاند
از همین رو گیل گمش درخواست وی را رد کرده، ننگهای ایشتار را به او یاد آور میشود:
“نه، تو را من به زنی نخواهم خواست. تو یکی فسرده تابهای بر سر یخ. یکی درٍ ناتمامی تو که نه باد را مانع میشود نه سرمای سوزان را…بیا تا عاشقان خاکسترنشینات را به نام بر تو شماره کنم…”
ایشتار برآشفته به نزد پدر رفته و به تهدید”نرگاومقدس” را از پدر خود گرفته و به نبرد با گیل گمش میفرست.گیل گمش بر گاو پیروز شده و ران او را به سوی ایشتار پرت میکند. تندیس ایشتار اکنون در موزه لوور قرار دارد .
این تندیس ساخت شهر “حله ” در میان رودان/بین النهرین در دوره ی اشکانیان است . جنس آن از مرمر است و در تزیینات آن از طلا و یاقوت استفاده شده است.
این اثر بدن برهنه ی زنی را نشان می دهد که دست راست او در کنار بدنش قرار دارد و دست چپش را به سوی بالا خم کرده است. چشمانش با یاقوت سرخ ساخته شده و گردنبندی از طلا به گردن و گوشواره ای طلایی به گوش دارد. بازوی تندیس از چند قطعه ساخته شده که این قطعات با سیم هایی که در ابتدا بی شک از جنس طلا بوده اند به هم وصل شده اند
**********************************
منابع:
حماسه گیل گمش.ترجمه : احمد شاملو
شناخت اساطیر ایران. جان هیلینز. ترجمه: دکتر ژاله آموزگار ودکتر احمد تفضلی
از اسطوره تا تاریخ . نوشته : دکتر مهرداد بهار
وبلاگ موزه لوور