شب طوفانی
فریاد تو خالی
آنها ساکن و منظرها میگذرند
قلب افسرده
لب چروکیده
از نگاه من و ساقی بیخبرند
سرعت نور
ناله بوف کور
از کاهش راه لحظه بی تردیدند
درخت دیوانه
ولگرد بیخانه
ازخبر باد صبا میرقصند
سایه گذشته
ظالم سنگر گرفته
از روشنی آینده میترسند
اورنگ
Fev 2010