آیا میتوانیم همه راضی کنیم؟

آیا میتوانیم همه راضی کنیم؟

نادر میگفت هنگامیکه پدرش درگذشت او بیست و هشت ساله و خواهرش هیجده ساله بود.  پس از درگذشت پدر خواهر مرتب نق میزد که کی دختر بی پدر را میگیرد؟  کی دختر بی پدر میتواند لیسانس بگیرد؟  کی خرج تحصیل دختر بی پدر را میدهد؟  خواهرش در همان سال درگذشت پدر کلاس دوازدهم بود و داشت خودش رابرای امتحانات نهایی آماده میکرد  که پدر جوانش به سرتان مبتلا شد و در عرض چند ماه به پوست و استخوان تبدیل گردید همه معالجه های در ایران و در خارج از ایران نتوانست مرگ پدر خوب و مهربان نادر را حتی به عقب بیاندازد و در عرض کمتر از  هشت ماه پدر درگذشت.   پدر نادر هنگام مرگ تنها چهل نه سالش تمام میشد و تقریبا جشن پنجاه سالگی او روز مرگ او بود.  نادر که یکسال قبل عروسی کرده و از منزل پدر رفته بود  اکنون با عروس سیاه پوشش مجبور بود که بطور موقت به خانه پدر بیاید تا مادر جوانش پژمرده تر نشود. 

افسانه خواهر وی میبایست در هنگامه مرگ پدر خودش را برای امتحان آماده بسازد.  مرگ پدر ضربه بسیار سنگینی به نادر و افسانه زده بود  و مادرشان هم از این مرگ ناگهانی بسیار آشفته شده بود. با کم شدن در آمد  خانواده در اثر مرگ پدر آنها مجبور بودند که خانه اجاره ای بزرگی که داشتند پس بدهند  و به محل کوچکتری بروند. 

و چون مقداری هم خرج اضافی دوا و دکتر برای پدر کرده بودند این بود که تمامی پس اندازهایشان را هم از دست داده بودند.   افسانه که به پدر خوش قامت و تحصیکرده خود میبالید و با درآمد سرشاری که او داشت زندگی خوبی داشت  اکنون مجبور بود که بسیار فقیرانه زندگی کند و این بود که شاید بیشترین تاثیر مرگ پدر بر سر افسانه بسیار سنگینی میکرد. 

نادر مجبور بود که کمک خرج مادر و خواهرش باشد ولی زن نادر هم مرتب به او نق و غر میزد که چرا او بایست مقداری از درآمدش را صرف خواهر و مادرش بنماید.  از طرف دیگر افسانه هم همان توقعاتی را که از پدر داشت اکنون از نادر تمنا میکرد.  نادر بیچاره هم با وجود غرلند همسر میخواست  که جانشین پدر برای افسانه باشد. 

افسانه نتوانست که در کنکور دانشگاه های دولتی قبول شود و تنها در دانشگاه ملی قبول شد.  و این نادر بود که با وجود داشتن زن و بچه بایست مخارج دانشگاه ملی را بپردازد تا خواهر نگران و ناراحت نشود.  افسانه که بسیار از نادر توقع داشت بعد از گرفتن لیسانس به بهانه اینکه با لیسانس کار خوبی نخواهد داشت تقریبا نادر راوادار کرد که او را بخارج بفرستد و مخارجش را تمامین کند. نادر هم مجبور بود که با قرض و قوله  و صرفه جویی بیش از حد و قرو لند همسر خواهر را روانه آمریکا نماید. 

خواهر بعد از گرفتن فوق لیسانس در بیست هفت سالگی به تهران بازگشت و دنبال کار می گشت و باز همان نق نق سابق را داشت که کی دختر بی پدر را میگیرد؟  نادر سعی میکرد که با خرید لباسهای شیک و فاخر خواهر رادر موقعیت خوبی قرار دهد.ولی خواهر همچنان نالان و گریان بود که نمیتواند ازدواج خوبی داشته باشد.  نمیدانم بی پدری باعث در خانه ماندن افسانه شده بود و یا دو دین داشتن پدر و مادر افسانه . شاید دو دین داشتن در شرایط کنونی بسیار مشگل ساز شده بود. 

پدر افسانه مرد بسیار فعال و پول در آوری بود ولی متاسفانه همه را خرج میکرد تا زن و فرزندانش زندگی مرفه و زیبایی داشته باشند و مثلا در آن زمانی که زمین بسیار  ارزان بود او حتی یک قطعه زمین هم نخریده بود.  این بود که در هنگام مرگ زودرسش برای بچه بجز چند تخته قالی و نقره و مبلمان شیک هیچ دیگری به ارث نگذاشته بود.  و حقوق او هم که نصف میشد و تمامی اضافه کاریهایش هم که قطع گردیده بود به خانواده خیلی سخت میگذشت و اگر کمک بسیار و بیش از حد نادر نبود  افسانه نمیتوانست نه در دانشگاه ملی  درس بخواند و نه به آمریکا برود.  ولی حالا این باز افسانه بود که به نادر و مادرش مرتب نق میزد. 

افسانه که بسیار سر خورده و عصبانی شده بود از حرص و غضب زن یک مرد بسیار واخورده و شیاد شد.  شوهر افسانه دمار از روزگار افسانه درآورد  و تمامی حقوق او را  صرف خوش گذرانی کرد.  و افسانه را  درمانده و بیچاره کرده بود ولی افسانه خجالت میکشید از او تلاق بگیرد زیرا نادر به او گفته بود که این مرد نمیتواند برای تو همسر معمولی باشد.  او یک دغل و یک شیاد است.  افسانه که از بی شوهر و از ترشیده شدن وحشت داشت مجبور به سوز ساخت  با همسر بی خاصیت خود مجبور شده بود.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!