دانشجوی ایرانی در دور دنیا؟

دانشجوی ایرانی در دور دنیا؟

نوشته ای که اکنون برای شما مینگارم گفته های دوستانم و دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور است و بدین ترتیب یک مطلب کلی نیست  و فقط نظر تعدادی از دانشجویان و یا دوستان من است. 

علی میگفت که از بچه گی معلم ها و دیگران بمن اینطور گفته بودند که در خارج از ایران بخصوص در آمریکا و اروپا زندگی بسیار زیبا و در آنجا بودن مثل این است که  در بهشت باشی.  همه اطرافیان من هم همینطور فکر میکردند و یک مشت مطالب  اغراق آمیز در باره اروپا و یا آمریکا بما حقنه میکردند بدون اینکه یک دید کلی و آموزنده از آنجا و از سیستم حاکم بر آنجا برای ما ترسیم کرده  باشند. 

آنچه میگفتند از آزادی ها و امکانات بود.  مثلا بما میگفتند که دانشگاههای آنجا کنکور ندارد ولی این مطلب را اضافه نمیکردند که بایست نمره دیپلم خیلی بالا باشد تا بتوانید پذیرش در رشته خوب و دلخواه خود بگیرید.  و یا اینکه بسیاری از دانشجویان ایرانی در اثر سختی  درس و زندگی در اوایل تحصیل و یا اواسط آن مجبور میشوند که درس را رها کنند و به کارهای بدنی بپردازند و یا راهی ایران بدون اتمام درسشان بشوند. 

در ایران بطور کلی خارجی ها خیلی مورد احترام هستند و در هیچ موردی بعنوان خارجی مثلا اروپایی مورد ظلم و صدمه و بی حرمتی قرار نمیگیرند.  ولی در مثلا آلمان در گذشته  ( برای اینکه اکنون نمیدانم در آنجا چه خبر است) به دانشجوی ایرانی و یا شرقی بسختی اتاقی اجاره میدادند و تنها اتاقهایی که دور بود و مشتری برای اجاره نداشت به دانشجویان شرقی داده میشد و تازه همان اتاق اگر دواطلب آلمانی داشت فورا از شرقی خواهش میکردند که اتاق را تخلیه نماید. 

البته اگر دانشجوی شرقی بسیار با هوش و یا ثروتمند بود قضیه فرق میکرد.   بی احترامی و بی محلی و بی حوصله گی نشان دادن به دانشجویان متوسط ایرانی بسیار چشمگیر بود.  متاسفانه همین دانشجویان ایرانی نیز دوستان خود را در برابر خارجی ها خوار و بی مقدار میکردند و برای آنان مثلا خوش رقصی میکردند و پشت سر سایر ایرانیان بدگویی میکردند.

البته همان طور که قبلا هم اشاره کرده ام این یک مطلب کاملا کلی و اساسی نیست بلکه نظر چندین نفر است که با من در اینباره گفتگو کرده اند.  حتی آن ایرانیانی که خودشان را خیلی با محیط تطبق دادند و همه کاری کردند تا خودشان را به آلمانها مثلا نزدیک کنند توانستند که مثلا یک دوره شش ساله را در عرض چهارده سال تمام کنند و موفق شدند که مدرک بگیرند. 

متاسفانه اکثر ایرانیان شاغل و تحصیکرده و با مدرک در کارهای غیر حرفه ای فعالیت میکنند و خیلی دلشان میخواهد که به ایران باز گردند ولی مشگلات در پیش رویشان آنها را از رفتن به ایران باز میدارد.  متاسفانه دولت ایران هم برای بازگشت آنان کاری مثبت انجام نمیدهد.  مثلا یک دکتر فیزیک در موکت چسبانیدن فعالیت میکند و دلش خوش است که حقوق ساعتی پانزده دلار میگیرد.

ایرانیان در ایران با هم متحد هستند و نه در خارج از ایران و برای منافع جزیی خصوصی حتی حاضرند که دوستان خود را خفیف کنند و حتی با آنان درگیر شوند و کنارشان بگذارند و یا ریشه کنشان کنند.  مثلا درست و یا نادرست از یک نفر دیگر برای خود شرینی بدگویی میکنند تا خودشان را به طرف خارجی نزدیک کنند.  و باصطلاح مجیز میگویند تا ریشه خود را به خیال خودشان محکم نمایند. 

مثلا خانمی که تا دیروز یک مسلمان دو آتشه بود حالا بعللی مثلا مسیحی شده است و فورا به تکذیب و تمسخر دوست سابق مسلمان خود دست میزند. و یا جوان دیگری که مثلا مسیحی شده و قبلا مسلمان بوده است حالا دوست مسلمان خود را تخطیه میکند و او را مثلا سزاوار دوزخ میپندارد.  و یا خودش را فهمیده و فیلسوف دهر و دوست سابقش راکم عقل و گمراه میپندارد. 

متاسفانه این خود بینی و خود فریفتگی باعث اختلافات و کدورتها میگردد.  متاسفانه ما از اروپایی ها تساهل  و تحمل افکار دیگران را فرا نمیگیریم و بهمان تعصب خشگ و خالی خود بر میگردیم.   هنگامیکه به دوستی و با فامیل خودد احتیاج نداریم به لجن مال کردن وی دست میزنیم.  تا زمانی که به وی احتیاج داریم از وی تعریف و تکریم میکنیم و سرش را سر شاه میسازیم  و هنگامیکه فکر میکنیم که دیگر برای ما سودی ندارد او را رها و به او تهمت هم میزنیم و لجن مالش میسازیم.  متاسفانه سیستم بی تفاوت هم بما اجازه چنین رفتاری میدهد. 

تعریف ها و گفتارهای خود بر پایه ظاهر قرار میدهیم  و بی جهت از فردی تعریف و یا از فرد دیگری  تکذیب  مینماییم.  مایه این کارها همان حفط منافع شخصی  و سود جویی است.  برای اینکه اعتماد کسی را جلب کنیم هزارها داستان میسازیم و خود را دلسوز و مهربان و خانه یکی نشان میدهم همچنان که طرف بما اعتمادکرد و استفاده های خود را کردیم و فکر کردیم که دیگر به او احتیاجی نداریم بلافاصله به تکذیب و بدگویی از وی میپردازیم. 

از گفتن حقایق پرهیز میکنیم و برای سود خود تعریف و یا تکذیب بی مورد  مینماییم.  و این واقعیت را که هر کشوری دارای مزایا و معایبی هم هست را کنار میگذاریم.  اکنون که آموزش به وسایل سمعی و بصری مجهز شده است شاید برای یاد گیری زبان احتیاج آنچنانی به رفتن به خارج نباشد. دانشجویانی که رهسپار خارج میشوند بایست  تا آنجا که میتوانند در ایران زبان و معلومات وسیع بیاموزند تا در خارج محتاج به یادگیری زیادی نباشند. بعبارت ساده تا آنجا که میتوان بایست در ایران درس خواند و یادگیری کرد و دولت هم بایست امکانات  یادگیری را تا آنجا که مقدور است در ایران فراهم سازد.  و فقط برای تخصص های خیلی بالا دانشجویان به خارج بروند تا هم مورد احترام باشند و همه مشگل یادگیری  مطالب ساده را نداشته باشند. 

مسلم است که دانشجویانی که پایه درسی خوب و معلومات وسیعی دارند در اروپا و یا آمریکا از لحاظ درسی واخورده نخواهند شد.  و از رفتار سرد و بی محلی  سایر دانشجویان و یا حتی استادان در امان خواهند بود. 

در ایران سیستم بانکی بعلت تورم بی امان براحتی وام به اشخاص معمولی پرداخت نمیکند. ولی مثلا در آمریکا بعلت تورم نزدیک به صفر و یا حتی در بعضی موارد ضد تورم بانکها براحتی وام میدادند و مسلم است که بهره های سرسام آور میگرفتند بطوری که اشخاص حتی خود آمریکایی ها هم از پرداخت بهره های سنگین از پا در آمدند و لاجرم تمامی پیش قسط های آنان  توسط بانکها بلعیده شد.  

خوب میبینید که تقریبا همه چیز برعکس ایران است   اگر در ایران دانشجو بایست دنبال دانشگاه بدود  اینجا این دانشگاه است که بایست تبلیغ نماید تا دانشجو جذب نماید.  اگر در ایران معلمی که خوب درس میدهد و سخت میگیرد و شاگردان نمرات خوبی میگیرند مورد احترام است   اینجا به معلم اهمیتی  نمیدهند و سیستم نمیخواهد که معلم خوب و زیاد درس بدهد بلکه بیشتر حالت  تجاری دارد  معلم بایست خوب نمره بدهد تا مدرسه بتواند پول بیشتری از دولت بگیرد بعنوان اینکه بچه های مدرسه همه نمره خوبی گرفته اند مدرسه پول اضافی دریافت میکند.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!