xxx
اشاره : درباره ی سیزده بدر برخلاف نوروز و سایر جشن های باستانی و ملی ایران از حافظ ، سعدی ، خیام و سایر شعرای کلاسیک کمتر سروده ای یافت می شود و این شاید بواسطه محدودیت هایی است که بعد از حمله ی اعراب در جامعه ی فرهنگی ایران معمول گردیده است . حتی از اجتماعات مربوط به سیزده بدر نیز در سفرنامه های جهانگردان اروپایی از زمان صفویه تا اواخر دوران قاجار نشانه ای نیست.
اگر چه این امر به پژوهشی گسترده تر نیاز دارد اما بنا به نوشته ی بسیاری از نظریه پردازان در پهنه ی پر فراز و فرود چهار ده قرن گذشته مذهبیون تند خو و افراطی ، در همه ی تصميم گيری های سياسی و اجتماعی مشارکت میورزیدند و مردمان را به گريه و اندوه و ترس ازآخرت تشويق می کردند.
بی تردید این امر یکی از انگیزه هایی بوده است که شاعران ایرانی را از غزلسرایی در زمینه ی سیزده بدر و پاره ای دیگر از جشن هایی که در آن هنگام و هنگامه ها با گردش و تفرج همراه بوده ، باز می داشته است.
به هر حال باید دانست که به باور ایرانیان قدیم سیزده بدر روز رهایی از چنگال اهریمن ، روز پیوستن به یزدان و روز “جشن فرخنده ی خواهش باران و پاكيزگي طبيعت و مظاهر آن”است. آنان در سیزدهمین روز بهار، تابستان و پاییز، جشنی همراه با سركشی به طبیعت در ستایش « تیشتَـر» ایزد بارندگی برگزار می كردند.
با یکدیگر برخی از ترانه های محلی و سروده هایی را نیز پیرامون سیزده بدر از سهراب سپهري، احمد پناهنده ، شهریار، یمینی شریف، توکلی و نگارنده مرور می کنیم، باشد که در این روز خجسته پنجره ها را گشوده و چشمها را شستشو دهیم
سهراب سپهري
چشم ها را بايد شست ، جور ديگر بايد ديد
واژه را بايد شست .
واژه بايد خود باد ، واژه بايد خود باران باشد
چتر را بايد بست ،
زير باران بايد رفت .
فكر را ، خاطره را ، زير باران بايد برد .
با همه مردم شهر ، زير باران بايد رفت .
دوست را ، زير باران بايد جست .
احمد پناهنده
سبز بادا سبز ِ سبز، جشن ِ بَد َر
عشق بادا هر سرای، هر انجمن، در هر مقر
ای رفیقان در دیار ِ یار، کنید سیزده بَد َر
یادی از غربت نشینان را، در آن دشت و دمن آرید نظر
سبز بادا سیزده ِ سبز ِ سرور
در گل و باغ و چمن، ایام را قدری مرور
ای دلا ای جان ِ ما ای روز ِ سبز باغ ِ جوان
حسرت ِ دیدار را بر ما گشا خاک ِ وطن را پر غرور
محمد حسین شهریار
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد ، که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیارزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم بدرم
عباس يميني شريف
می رویم سیزده بدر سیزده بدر / دسته به دسته ، دسته به دسته
می بریم بار وبنه ، بار و بنه / بسته به بسته ، بسته به بسته
خرم و خوش می دویم ، خوش می دویم / روی چمن ها ، روی چمن ها
پشت هم ، مثل دو ، مثل دو / آهوی صحرا ، آهوی صحرا
خیلی داره مزه ، گره زدن به سبزه / خیلی داره مزه ، گره زدن به سبزه
امیرحسین توکلی
نمی دونم چی شد سیزده بدر شد
گوشم از جیغ و داد و نعره کر شد
به یاد تعطیلات رفته از دست
غم و غصه کنارم همسفر شد
از آجیل شب عید مونده تخمه
تموم پسته ها زیر و زبر شد
رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید
گره از بخت ما هم کور تر شد
عروس تنگ من ، زندانی عید
از آن قصر بلوریش به در شد
دروغ سیزده هر ساله ی ما
عجب عیدی به نیکویی بسر شد
ترانه های محلی سیزده بدر
درسيزدهم فروردين در بسیاری از شهرهای ایران دختران سبزه گره مي زنند وبا شادى مى خوانند :
سیزده بدر سال دیگه خونه ی شوهر بچه به بغل
دختران خراساني با شادى مى خوانند :
سيزده به در، چارده به تو،
سال ديگه خونه ي شو
ها كوت كوتو ها كوت كوتو
در خوي و بيابانك نيز دختران با شادى مي خوانند :
سيزده به، در چارده به تو
يه مرغ قد قدو
سال ديگه خونه ي شو ور
بچه بغل
منوچهر سعا دت نوری
ریزش قطره های با ران بود
تا که بر آسمان نظر کردم
خشکسالی، خوشا به پایان بود
چون زا سطوره ها گذر کردم
کاخ ظالم، شکسته بنیان بود
خانه ی عشق را مقر کردم
کین و نفرت نبود و احسان بود
به سرای صفا سفر کردم
بد ستمگر به کنج زندان بود
دوستان را از ان خبر کردم
عصر آزاد و فخر ایران بود
نفس خویش تازه تر کردم
هموطن شادمان و رقصان بود
سیزده ی عید را بدر کردم
همچنین نگاه کنید به رویای سیزده بدر
از مجموعه سرودههای گل غنچه های پندار
xxx