سید شهدای کربلا ; این داستان در شصت سال پیش نوشته شده است و ربطی به جریان های کنونی کشور ندارد.

سید شهدای کربلا

این داستان در شصت سال پیش نوشته شده است و ربطی به جریان های کنونی کشور ندارد. در آن هنگامیکه هنوز شاید دوستی و محبت وعشق ها محکم بودند. و شاید دزدی و فساد افسار گسیختگی وجود نداشت.

کمال تعریف میکرد که بعد از مدتها که از سفر اورپا بر میگشت  به دیدار برادر بزرگش که جای پدر برایش بود و مهر و محبت پدری هم به او داشت رفت. برادر در سن نود و شش سالگی هنوز نمازهایش قطع نمیشد و مرتب در حال ذکر خدا و نماز بود و در تمامی مدتی که کمال در خانه برادرش مهمان بود هر روز صبح زود و یا تا دیر وقت صدای قرایت نماز برادر با صدای بلند قطع نمیشد.

برادر که روزی که قهرمان بود و با زور ونیروی فوق عاده برای خودش یلی بود. این برادر مهربان و مومن و مسلمان تنها یک هدف داشت و آنهم که خواندن نماز و قرآنش قطع نشود و تنها آرزوی او این بود که سالم بماند تا بتواند نماز بخواند. هرچه داشت با دست و دلبازی به دیگران بخشیده بود تا توشه خوبی برای آخرت خود داشته باشد.  امیدورام که این برادر کمال سالهای سال دیگر به عمر پر برکت خود ادامه بدهد. و همچنان نمازش قطع نشود و ایمانش بخدا و دین اسلام بهمان محکمی دوران جوانی اش پاینده بماند. داستان سید شهدای کربلا را کمال برای برادرش در شصت سال پیش خوانده بود.  و اینک من آنرا از زبان کمال و از قلم او برایتان در اینجا مینویسم تا به ایمان محکم یک پسر بچه سیزده ساله در شصت سال پیش نظری بیاندازید.

دفتر چه ام را باز کردم و گفتم برادر عزیزم من یک انشا خوب نوشتم که سرکلاس هم خوانده ام. دلم میخواهد برای شما بخوانم . برادرم به مهربانی گفت عزیزم بخوان.

حضرت حسین بن علی در روز  ده محرم بدست شمر  و به فرمان یزید زمان پادشاه ظالم و یا خلیفه اسلام که پسر معاویه بود در صحرای سوزان کربلا بمقام شهادت در راه خدای بزرگ نایل آمدند.  مردم این دوره مخصوصا کسانیکه ادعای تمدن اروپایی آمریکایی میکنند  نسبت به ائی واقعه عظیم خیلی خیلی سطحی فکر میکنند. در روز محرم عاشقان او عزا دار میشوند  وخاطره مرگ و شهادت جانگذار خاندان اورا  یعنی سید شهیدان حسین پسر علی را زنده و جاندار مینمایند. بظاهر خیلی شیون میکنند. آری آنها حق دارند زیرا در این روز برزگ  چهره ای درخشان که برای کمک به بشر در راه عشق قدم نهاده بود  بدست مردمی خام و ابله ودور از دانش و بینش در راه خدا نادیده شهید راه حق گشت. حالا ما افسوس نادانی کسانی را میخوریم که ندانسته کشتی الماس را خواستند آشکار نکنند و آنرا در آب خشم و جهالت خود غرق کردند. ما اکنون دنبال آن گم گشته میرویم که در این نبرد نابرابر کشته گردید ولی واقعاکه فاتح شد او که برای خود عزت ابدی خرید و یا یزید پسر  معاویه که برای خود لعنت جاوید کسب کرد؟ حالا ما به دنبال دستورات الهی میرویم که حسین برای آنان شهید شد. آنها شهید میشوند که ظلم و فساد از دنیا بروند و بشر دارای شخصیت والای انسانی بشود. میگویند یکی از بزرگان بیکی از حاضرین در مجلس بحث گفت که آیا حاضری در راه خدا شربت شهادت بنوشی؟  آن فرد با شتاب جواب داد قربان بنده زن و فرزند دارم آنها بی سرپرست میمانند وگرنه تن من هیچگونه ارزشی ندارد. محبت و عشق پدری او را از شهادت را راه حق باز میداشت. بزرگی حسین  در این بود که از خانواده هم صرف نظر کرد و جلوی چشمانش دید که چگونه آنان را به تیر بلا شهید میکنند. خیلی مشگل است که پدری با چشمان خودش ببیند  و ناظر شهادت کودک شیر خوارش باشد و فرزندان برومندش در پیش
رویش شهید بشوند. و زنان خانواده اش باسارت در خرابه ها در آیند. محتاج به تفکر است موضوع خیلی عالی و انسانی است. همه افراد خانواده حسین که با او وابستگی داشتند در جلوی او شهید شدند به غیر از تعدادی که مریض و بیمار بودند و یا زن مانده در چادرهای وخیمه ها.
دیگران و اسیران خانواده حسین  فرسنگها راه را با حالتی درد آور و مرگ باز و خارج از توان راه زیادی با پاهای زخمی پیمودند ولی چون همه طالب حقیقت بودند تسلیم نشدند و شجاعانه تا درگاه یزید پیش رفتند. ما فرنگی ماآبان که ژندارکها را بابغه و سخنور میدانیم اگر کمی به حالات زینب بانوی شجاع و سخندان کربلا و این زن ادیب و غیور سخنور عرب نظر کنیم و مخصوصا نطق ها و خطابه های اور را در برابر سپاه مطالعه کنیم و بخاطر آوریم  خودبخود در برابر این همه شهامت  و سخنوری سر تسلیم فرود خواهیم آورد. بطوریکه  این بانوی عرب آن چنان سخن راند  و عالی نطق میکردکه از سپاه فریاد بر آمد و خروشان گفتند که علی زنده شده است. یکی از سرداران وحشی عرب یزیدی که بیم داشت نطق بانوی قهرمان مردم را بیدار کند جلو پرید  و با دستهای خون آلوده و خشن خود دهان زینب را بسختی گرفت وفشار مهلک بر آن دهان سخندان وارد آورد.

حضرت زینب آنروز خموش گشت ولی باز در حضور یزید ابن معاویه در مجلسی بزم مانند چنان خطبه ای قرات نمود که یزید منقلب و متفکر شد. خطابه حضرت زینب بقدری قوی و پر ابهت بود که یزید عجولانه باوحشت دستور داد که سفره بزم بر چیده شود و دستور داد که رقاصان نیمه عریان و خنیاگران هم مجلس را ترک کنند. حدس بزنید که
بیان انقلابی او و حضرت زین عابدین چه بوده است که مرد وحشی را انطور نموده بود. سپس با لحنی پوزش وار پرسید بود که شما چه میخواهید. در حالیکه مفتون آنهمه شهامت و قدرت بیان او شده بود. زینب دانا از این مرد وحشی و کثیف روی برگردانید. کلام های شیوا وخروشان وسخنان الهی و
و الهامی وخدایی حضرت زینب بقدری محکم و استوار بودند که بکلی بزم آن روز را در هم ریخت و انقلابی عظیم بر پا نمود. حضرت زینب در آن روز باعث شد که یزید را نرمتر کند بطوریکه او از سختی گیریهای گذشته کاست و زیاد بر اسیران کربلا سخت نمیگرفت.

حضرت حسین با خون مقدس و طاهرش که در صحرای سوزان وریگزارهای داغ آن ریخته شد مژده داد که بزودی ایمان و انسانیت و دانش بر جهل و ظلم و بی دانشی پیروز خواهد شد. و همه به نور ایمان و دانش نورانی خواهند شد. و او این نهال تازه نشانیده شده اسلام راآبیاری فرمود تا پر برگ و بار شود. و گفت که ساعت روحانیت فرا رسیده است. خدا بر بالهای فرشته گان میاید و نزدیک میشود عجله نکنید صبر داشته باشید. همه گفته ها در شرق افسانه ای است. همه گفته اند که کلیه ادیا الهی در شرق است و در غرب خبری نیست از مکتب های بزرگ اسلام است که خورشید حقیقت سر برخواهد آورد. و تابش عرفانیت  از آن طالع خواهد شد. بوبکر و عمر و عثمان کوشیدند تا اسلام را در سیاست جلوه گر سازند و آنرا در بزمن سیاسی بیارایند. ولی حسین وحصرت علی با صبر و بزرگواری خود بعد ها حقایق اسلام ناب محمدی را آشکار کردند.دانش و معرفت علی محتاج به برهان و دلیلی دیگر نمیباشد زیرا در نهج بلاغه مستور است. و آن سرمایه روحانیون و راه رستگار بشر است. جنگهای علی و شهادت او از افتخارات تاریخ بشری است.  معاویه  عمروعاص را بر ضد علی تحریک
نمود و پس از قرار حکمیت از جانب مولای متقیان علی مردی دراز و ساده لوح به سخن سرداران سپاه وپیشنهاد سپاهیان علی  عازم برای حکمیت شد. از لحاظ شکم از طرف معاویه پذیرایی گرمی شد و با خدعه و فریب که بیا اول هر دو را خلع کنیم و بعد موضوع را بررسی میکنیم و یکی را بر میگزینم او را با دروغ که ما هم معاویه را خلع میکنیم و تو اول علی را خلع کن.او را وادار کردند که در بالای منبر انگشتری را از انگشت بیرون آورد و بگوید  همانطوریکه من انگشتری را از انگشت خود در آوردم علی را هم خلع میکنم. زیرا گول خورده بود که اول میبایست اول هر دو مرد را از خلافت خلع کنند و بعد یکی را انتخاب نمایند. عمرو عاص که مردی حیله گر بود پس از این خدعه بالای همان منبر رفت و گفت همانطوریکه نماینده علی او را خلع کرد و انگشتری را به طور سمبل از دست خود بیرون آورد من هم انگشتری را به انگشت خود میکنم  و معاویه را به خلافت بر میگزینم و در صدر مسجد دمشق حضرت علی را که بظاهر مسبب جنگها و خون ریزی ها بود لعنت و نفرین کرد. فلسفه برکناری امام حسن هم آن بود که علاوه بر کشتار بی گناهان  بعد ها نگویند که او از راه پدر که حکمیت بود سرباز زد. که همانطوریکه من نوشتم تماما توام با حقه بازی و رشوه خواری و دروغ بوده است. راهی که علی و امام حسن رفتند راهی بود که سروران زر و زور آنرا جلوی پاهای آنان
گذاشته بودند و نرفتن آنراه با خون ریزیهای شدیدی همراه بوده بود.

معاویه بعد از قتل علی با بدی اخلاق خود آن حضرت حسن را هم مسموم کرد و هلاکشان نمود ولی اکنون در دوره امام حسین کارد به استخوان رسیده بود. معاویه کارهای بسیار زشتی کرد و علاوه بر مستی و هرزه گریها پیش پیش بر خلاف سنت برای یزید پسرش بیعت جمع کرد و از کسانی هم به زور شمشیر و یا با خدعه و نیرنگ بیعت گرفت و وموافقت آنان را با حیله گری جلب نمود. و میرفت تا تاریخ اسلام را بکلی ضایع و ننگین بسازد. خور خواب شهوت پرستی بیش از حد و داشتن حرمسراهایی با زنان خوبرو و زیبا و بزم و رقص و شرابخواری را به اوج رساینده بودند. حسین دیگر نمیتوانست به او میدان بدهد.  حضرت دیگر تحمل آنهمه زور گویی دزدی فساد و فحشا را نداشت. مثلا بجای کورش کبیر مردی بر ایران آن روز حکومت میکرد که با دروغ و خدعی به پادشاهی دینی رسیده بود.

ودر عوض یک حکومت دینی و انسانی و اسلامی مذهبی یک حکومت خودکامه و تمامیت خواه و دیکتاتوری مجلل نظامی مذهبی شارلاتانی و شیادی داشت که همه معیار های انسانی و علمی را زیر پا گذاشته بود و بر غارت دزدی و هیزی بنیاد گردیده بود.

لازم بود که اکنون مردی شجاع از همان خانواده قیام کند و بساط ظلم و زور را درهم بپیچد. و اسلام را که میرفت دین کثافت و دزدی و هیزی و دروغ و فساد شود نجات بخشد. و مردم را که در زیر تازیانه های دیوان شیاد بودند رها سازد. و اسلامی که میرفت به بدنامی و قهقرا سقوط نماید نجات بخشد. خون حسین برای نهال اسلام لازم بود و شاید اگر حسین به شهادت نمیرسید امروز ما چیزی بنام اسلام نداشتیم جز یک مشت دروغ دزدی و خرافه پرستی و شیادی در لباس دین و راهبانیت و روحانیت. حسین بخوبی میدانست که با عده قلیل در برابر سپاه تا دندان مسلح و فراوان یزید زمان کاری از لحاظ نظامی از پیش نخواهد برد.

ولی خوب میدانست که اگر خون مقدس وی هم ریخته نشود کسی از خواب ناز بیدار نخواهد شد. و اسلام بجز فساد و تباهی چیزی دیگر برای مردم به ارمغان نخواهد آورد. اسلام هم به زباله دان تاریج فرستاده خواهد شد و بجای اسلام واقعی فقط یک جنازه گندیده از اسلام باقی خواهد ماند که بدست دزدان و شیادان افتاده و آنان از اسلام تنها برای منافع مادی و شهوانی و کشت و کشتار سو استفاده خواهند فرمود.  و همانطوریکه سخن رفت اخلان و بیان زینب و سایرین دوستان حسین  شعله های فروزانی بودند که خون حسین در کربلا را جوشان میکردند. و اسلام را براه راست هدایت میکردند. هدف آنان روشن و تابناک بود عالی ممتاز و راستی اگر انسان تربیت داشته بود نه مسیح مقدس به چهار میخ بسته میگشت  و به صلیب آویخته میشد و نه پتروس حواری وارانه به چهار میخ کشیده میشد  و نه امام حسین و سایر دوستدارانش کشته و شهید و بعد ها اعدام و تیرباران نمیشدند. هرکه حق گفت سرش بباد نمیرفت. آنان برای این کشته و شهید شدند  تادر نزد خداوند سبحان برای سایرین و دوستان خود حتی آنان که قدرشان را نمیدانستند شخصیت وابهت دست و پا کنند. و درهای بهشت و فردوس برین رابر روی بشریت باز نمایند. بهشت حقیقی و نورانی و روحانی.  حضرت مسیح روی چهار میخ در حال جان دادن گفت که ای پدر مقدس اینها را ببخش زیرا نادان هستند و نمیدانند که چه میکنند.

بعد از حسین مردان و زنان قیام کردند و دین اسلام را که باز میرفت به پرتگاه و نیستی برسد ودوباره نجاتش دادند و سعی کردند که بسر منزل مقصودش برسانند. سه روز و نیم هیکل مبارک خون آلوده حسین در صحرای سوزان و داغ کربلا برای همین هدفهای انسانی  آن پیکر های مقدس  وعالی آفتاب سوزان را بخود فرو میبرند و جسد ها بطوری در هم کوبیده  و بهم جوش خورده بودندکه شناسایی آنها مشگل مینمود. سید شهدا با این کار خود خواست به انسان درس نیکی و شجاعت بدهد. و یادگارش قبری شش گوشه  است  که از جاهلیت مردم نادان حکایت میکند. همابطوریکه حتی امروز هم کسانی نظیر حسین را با کمال بیرحمی با آتش و خمپاره نابود میسازند. ولی سایه های پر شاهین ایمان و دانش روی سر بشر پرواز خواهد کرد و کم کم همین بشر از خواب ناز خرگوشی خود بیدار خواهد شد و همه با هم در صلح و صفا و محبت زندگی خواهند کرد.  و به آستانه تکامل پای خواهد نهاد. تمدن امروزه جهان اروپا و آمریکا همان ادامه تمدن درخشان ایرانی اسلامی است . زیرا اسلام تا اسپانیا پیش تاخت و کشیش های مسیحی اروپا از مکتب اسلام نور وحقیقت و علم و دانش کسب کردند.  و با تقلید وشاید بهتر کردن و تکامل آن تمدن فرهنگی امروزه اورپا و امریکا را پایه ریزی کردند. اروپا قبل از اسلام زیر ادیان الهی نمیرفت و نویسندگان بزرگ اروپا میکوشیدند تا بشر را از راهی دیگر به سر منزل مقصود برسانند. ولی خوب موفق نمیشدند تا اینکه خورشیدی در عربستان و ریگزارهای گرمش طلوع کرد و دین اسلام ظاهر گشت. این دین جدید بهمه جاها نور میپاشید و مشگل بودکه عربان وحشی را به آدمیت برساند. ولی همان عربان وحشی وارث دین بزرگی چون اسلام شدند. ولی دزدان و شیادان دین را دزدیدند و آنرا به نفع خود میخواستند که تغییر دهند اینجا بودکه حسین برخاست و در سرزمین داغ آنان بود که خونش خروشید و جوشید و خواب را از دیده گان دزدان و بیشرمان و ظاهر سازان بربود. خون حسین که نوه پیامبر بود بدست مسلمانان ریخته شد و یک داغ ابدی برای آن عده از مسلمین فراهم کرد. و یک لعنت ابدی برای همه یزیدان زمانه ها. و مریدان زر و زور شهوت و حرص. مردم بایست به سرزمین کربلا که شاهد قیام علیه ظلم و فساد بود افتخار کنند.

آری تمدن اروپا و آمریکا یادگار همان تمدن اسلام و ایران است که بوسیله ناپلون و کشیش هایی که در اسپانیا تحصیل کرده بودند به اروپا رفت و در آنجا زمینه ساز تمدن کنونی گشت. و تا امروز شعله های نیمه خاموشش هنوز درخشش دارد.

ولی دزدان و فرصت طلبان که به هیچ چیز معتقد نیستند حتی به عشق و دوستی میخواهند دوباره اسلام را برای نفع شخصی خودشان لجن مال کنند و آنرا بصورت یک دین وحشی و آدمکشی معرفی نمایند. که مردمی ابله و کثیف  و دزد و فاسد پیروان آن دین عزیز هستند.  امیدوارم که دین الهی با کمک حضرت یزدان دوباره شکوه و عظمت علمی و بشری خود را باز یابد. و مردی مثل حسین دوباره قیام کند و دین را از فساد وظلم پاک نماید.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!