حقه بازی دزدی و کشت کشتار خمیر مایه قسمت حیوانی و غیر روحانی انسان

حقه بازی دزدی و کشت کشتار خمیر مایه قسمت حیوانی و غیر روحانی انسان

دیروز یک فیلم را تماشا کردم که دوست مسیحی من در خانه اش نمایش میداد. موضوع مربوط به قبایل در گینه جدید است که نزدیک قاره استرالیا قرار دارد.  مردم یکی از این قبیله ها هنر را در این میدیدند که شخصی را با محبت ظاهری گول بزنند و هر طوری که هست اعتماد و دوستی او را جلب کنند و مثلا در بار اول که او اصلا به آنان اعتماد نداشت طرف مقابل تکه ای از بدن خود را بعنوان گروگان برید و به او داد. و خلاصه اینقدر به او محبت کردند که طرف شیفته مجبت های آن قبیله گشت و با اعتماد و علاقه و اطمینان با مردم آن قبیله مشغول مراوده و رفت و آمد شد.

هنگامیکه او کاملا به آنها و علاقه آنان صددر صد اطمینان پیدا کرده بود و آنان را جزیی از خانواده خود میپنداشت ناگهان از هر طرف به او با دشنه و پیکان حمله کردند واو را قیمه قیمه نموده و گوشتش را کباب کرده خوردند. و از این کار نامردی و ناجوانمردانه خود در مثلا فرهنگهای ما احساس غرور و پیروزی میکردند.و خیال میکردند که در واقع خیلی زرنگی کرده و بر او که به آنان اعتماد کرده بود مثلا پیروز شده اند.

شاید این درس مثلا عکس فرهنگ ما باشد که از اعتماد و عشق و علاقه کسی سو استفاده کنیم. در فر هنگ آن قبیله این یک نوع افتخار است که کسی را انسان بتواند از راه دوستی و محبت گول بزند و به قتلش برساند. مبلغین مسیحی که به آنجا رفته بودند وقتی داستان خیانت یهودای اسخر یوطی را برایشان تعریف کردند آنان که خیانت و دوروغ و سواستفاده از دوستی ها را نوعی پیروزی و زرنگی میدانستند برای اسخر یوتی ابراز احساسات مثبت میکردند و او را بعنوان قهرمان می ستودند. که حضرت عیسی را گول مثلا زد و با لو دادن او به دشمنانش باعث کشتن او گردید که در فرهنگ آنان کاری بسیار خوب وعالی بود.

حالا خودمانیم مگر خود ما ها همچنین کارهایی نمیکنیم . با کسی طرح دوستی میریزیم و به او خیلی محبت مینماییم و کاملا اعتماد او را بخودمان جلب میکنیم و آنگاه که تمام شخصیت اورا شناخیتم و بررسی کردیم ونقطه های ضعف و مشگلاتش را دانستیم برایش نقشه میکشیم و او را غارت مینماییم شادی حتی او را به طرف اعدام و کشتن هم هدایت کنیم و برایش سوسه بیاییم ولی ظاهرا در فرهنگ ما بدی و خیانت و دورویی و سو استفاده از عشق و محبت مذموم و بد است ولی خوب انجام میشود ولی در فرهنگ آن قبیله این نوع خیانت ها خوب است و مورد احترام.

خودتان قضاوت کنید که چطور ما که به عده ای اطمینان کردیم سر همه مارا کلاه های کلان گذاشتند و مارا غارت کردند در صوریتکه در فرهنگ ما ناجوانمردی تشویق نشده بلکه تقبیح شده است.

صمصام میگفت که هنگامیکه مجبور بود برای کار به خارج از کشور برود نمیدانست که اسباب خانه ماشین و خانه اش را به چه کسی بسپارد. منوهر و همسرش الاهه به او بسیار محبت های بیش از اندازه میکردند و چون همسر صمصام هم به تازه از او جداشده بود و او بسیار تنها بود این محبت ها و دوستی ها برایش خیلی ارزنده بود میگفتند که فکر کند خانه آنان خانه اوست و راحت باشد. خلاصه محبت زیاد این مثلا فامیل باعث شدکه صمصام به آنها علاقه و اعتماد و دوستی زیادی پیدا کند و چون فامیل هم بودند فکر کرد که دیگر بهتر از ایشان کسی برای به امانت سپردن اموالش در تهران بهتر نیست.

این بودکه کلید خانه و ماشین خود را به منوهر خان داد تا از آنان حفاظت کند و نیز کرایه خانه او را جمع آوری نماید و به خانه سرکشی کند وسر آوری کند و نیز برای اینکار ها حق زحمت و کرایه راه مناسب و عادلانه ای هم بردارد. هنگامیکه صمصام از لندن تلفنی در باره خانه و دیگر چیز ها سوال میکند منوهر خان میگوید که اگر به اطیمنان داشتی که سوالی بیهوده است و اگر اعتماد نداشتی  چرا مرا وکیل خود کردی؟ و بدین ترتیب مکالمه را کوتاه میکند.

بعد از چهار سال که کار صمصام تمام میشود بامید اینکه خانه و ماشین دارد به تهران بر میگردد. ماشین را شهرداری برده است و یک برگ سنگین جریمه برای مسافر کشی هم دارد و شش ماه هم هست که در پارکینگ شهرداری خاک خورده است. و کاملا اسقاط شده و میلیونها تومان خرج برمیدارد  تا دوباره ماشین شود  تمامی وسایل الکتریکی صمصام توسط وی خراب و بیهوده و بی مصرف شده است. و  خانه هم بسیار کثیف و بد است. و مخارجی زیاد هم انجام گردیده و خلاصه تمامی چهار سال کرایه رفته و تمامی اسباب خانه هم یا دزدیده شده و یا خراب شده و لاشه آنان موجود است . منوهر خان دررشتی هم هر جه توانسته پولها را بحساب خودش برداشته و خرج کرده است. بعبارت دیگر همه کرایه ها و اسباب خانه ماشین وغیره غارت شده است تازه یک حق زحمت کلان هم خیلی بیشتر از آنچه توافق شده بود توسط خان برداشته شده است.

و حالا هم ایشان برای لجن مال کردن صمصام آمادگی کامل دارد. و با غیبت و بدگویی سعی دارند که چهره صمصام را مخدوش کنند تا خودشان تبریه بشوند. خوب دیدید که ما هم آن چنان فرقی با همان قبیله آدمخوار نزدیک استرالیا نداریم تازه همسر منوهر میگفت که ما توانستیم که خانه را حفظ کنیم که دولت بنام اینکه صاحب آن نیست ضبط نکند و یا اینکه بنام اینکه تو فامیل بهایی داری خانه لو نرود. این درحالی است که خود منوهر مثلا بهایی است و صمصام را عملا تهدید میکند که میتواند از این راه هم اگر او بیشتر پی گیری نماید صدمه بزند. و بالاخره بعد از آن همه ابراز دوستی ها حالا که خر مراد را سوارند و یا خر مرادشان از پل گذشته و استفاده ای کلان برده اند برای صمصام هم خط و نشان میکشند.

به نظر من فرقی بین این دو نیست. اگر زور منوهر خان برسد حتی حاضر است که صمصام اعدام هم بشود. منتهی این کار دست او ودر ید قدرتش نیست. تا نظر شما چه باشد. من که فکر میکنم سگ زرد برادر همان شغال است.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!