راههای طی شده (2)

Part 1Part 2Part 3Part 4Part 5

منظور از آته ایسم محض آن گونه آته ایسمی است که جز انکار خدا و دین سخن و رسالت دیگری ندارد. اینگونه آته ایسم در تقابل با فلسفه های دیگری است که بخشی از چارچوب مفهومی شان انکار خداست ولی دلمشغولی اصلی شان این نیست. روی سخن ما در این فرصت اما با آته ایسم محض است چرا که آته ایستهای وطنی امروز اغلب از این گروه اند، و الهام بخشان غربی شان نیز.

واکنشی بودن آته ایسم محض

آته ایسم محض همواره تابع بوده نه متغیر، همیشه واکنش و عکس العملی بوده دربرابر مذهب موجود.  همچنانکه هراکلیتوس یونانی و همفکرانش در برابر خدایان المپ برخواسته بودند و نفی زئوس و ونوس می کردند آته ایستهای معاصر نیز کمر به نفی خدای توحیدی ادیان ابراهیمی بسته اند و نفی چند خدائی و پان ته ایسم و سایر انواع بینش دینی را در دستور کار خود ندارند. بعبارت دیگر از هنگامی که ادیان توحیدی چیره شدند آته ایسم هم در انکار خود، توحیدی شد. از این فراتر ، آته ایسم نه تنها واکنشی بر علیه دین و ایمان موجود است بلکه تالی عامیانه ترین و مبتذل ترین تفاسیر بنیاد گرایانه و به اصطلاح “طالبانی” دین است و تصویری از مذهب بر می گیرد که مبنا و مبٌلغ آن مذهب بنیاد گرای خشن است.  بنا براین در مقام نفی، نه تنها توحیدی است بلکه بنیاد گرایانه هم هست. به پروپای مذهب خشک و متعصب می پیچد و از شنیدن تعاریف و تفاسیر ژرف تر و پیچیده تر از دینداری ابا دارد. تا آنجا پیش می رود که آنها را (به تاسی از بنیادگرایان مذهبی) تحریفی از دین واقعی و اصیل می شمارد.  و به همین دلیل از مناظره با اصلاح و احیا گری و نو اندیشی دینی می گریزد و همصدا با بنیاد گرایان دینی آنرا “بدعت” در اصل و عصارۀ دین می شمارد.  بنا براین می توان  گفت که آته ایسم محض قرینه و “عکس برگردان” دینداری سخت گیر و بنیاد گرا است.

بستر اصلی این جریان را در غرب می یابیم.  چهار نویسندۀ پر فروش انگلیسی و آمریکائی که در دهۀ اخیر شمشیرهای آته ایستی خود را از روبسته اند (ریچار داوکینز نویسندۀ کتاب “توهم خدا”، سام هریس صاحب کتاب “پایان ایمان”، کریستوفر هیچینز مولف کتاب “خدا بزرگ نیست” و دانیل دنت نگارندۀ کتاب “شکستن طلسم: دین به مثابه امری طبیعی)[i] پیشروان ایمان ستیزان غربی اند که برنامۀ مشترکشان حمله به کلیت دین از طریق محکوم کردن باورها و رفتارهای منتسب به قرائت بنیاد گرایانه از دین است.  همۀ انواع دینداری را نیز به همان که نقدش از همه آسان تر است یعنی دین سطحی، عامی، و کوته نظر تقلیل می دهند.  خدائی که اینها به باد استهزا می گیرند خدای منتقم تورات به تفسیر خاخام ها و کشیش های ملا نقطی است نه خدای مجرد فلاسفه و متالهین یهودی، مسیحی، و مسلمانی مانند ابن میمون، توماس آکوئیناس، و ملا صدرا.  اصلا هیچکدام از این منتقدین معاصر نه سواد تاریخی دارند، نه تئولوژی و الاهیات خوانده اند، و نه درس علوم اجتماعی و مذهب شناسی مقایسه ای گرفته اند. نخوانده ملایند. دانشی در این زمینه ها ندارند که بتوانند بینشی داشته باشند؛ و چون زحمت مطالعۀ مستقل را هم به خود نداده اند، مواد خام انتقادشان را از دینداران انحصار گرائی می گیرند که بوئی از عمق و تعالی و عرفان دینی نبرده اند. همانهائی که معروف بود کتاب مثنوی را با انبر بر می داشتند که نجس نشوند.

شدت تعصب آته ایستهای محض از آنجا آشکار می شود که کمترین تحملی برای گفتگو و یافتن مواضع معتدل تر ندارند. نمونۀ بارزش آنست که وقتی یکی از جمع خودشان، استفن جی گولد، استاد دیرین شناسی دانشگاه هارواد ده سال قبل کتابی تحت عنوان ” صخره های اعصار” نوشت و در آن بدون بازگشت از مواضع آنه ایستی خود همزیستی علم و دین را ممکن دانست و اعلام کرد “یا باید تفکر دینی در میان عقلا را جدی گرفت و یا باید در عقل نیمی از جامعۀ دانشمندان علوم دقیقه که ایمان دینی را با کار علمی آشتی داده اند شک کرد”[ii] ، کسانی از قبیل همین ریچارد داوکنیز او را به گریز از جبهۀ جنگ با دین و خیانت به سکولاریسم و تجدد متهم کردند.  این بیسوادی دینی، تشبه به بنیاد گرایان در تعریف دین، و عدم انعطاف در تحمل اصلاح گرائی دینی در میان آته ایست های وطنی نیز مشاهده می شود. یکی از همینها اخیراً مقاله ای نوشت که در بدو آن اعلام کرده بود که باید اسلام را باید جدی گرفت.  متعجب شدم، فکر کردم برای گفتگوی جدی آمادگی پیدا کرده. بعد که خواندم فهمیدم منظورش این بوده که “خطر” اسلام را باید جدی گرفت.  حمل به صحتش آنست که اضافه کردن کلمۀ خطر قبل از سخن از اسلام انقدر برایش بدیهی بوده که آنرا از متن حذف کرده.  خوب این آدم تکیف خودش را معلوم کرده. یک آته ایست دگم است که فقط یک اسلام را به رسمیت می شناسد و آنهم اسلام سلطه وشکنجه است.  از قضای روزگار جمع کثیری از منکران مشروعیت چنین اسلامی، همآنها  که اینروز ها در خیابان ها و زندان ها  برای اعتراضشان هزینه می پردازند نه آته ایست های مطلق گرا بلکه همان مسلمانهای معقول و اصلاح طلبی هستند که آته ایستهای یک کلام در وجودشان شک می کنند چون ایمان مسبوق به آزادی اندیشه را “به لحاظ فلسفی!” غیر ممکن می شمارند.

تهی بودن اته ایسم محض

همچنان که خانم کارن آرمسترانگ در کتاب اخیرشان[iii] در پاسخ چهار منتقد فوق الذکرمی گویند، آته ایست های عصر ما جز نفی دینداری و خدای مذاهب ابراهیمی چیز دیگری در چنته ندارند و از اینجهت با سایر آته ایست ها متفاوتند.  آته ایسم مارکسیستی قرن 19 در کنار عنصر نفی یک عنصر اثباتی نیز داشت که هواخواهی از عدالت اجتماعی بود. آته ایسم اگزیستانسیالیستی قرن 20 نیز در عین انکار خدا، جای خالی او در حیات روانی و معنوی انسانها را نیز جدی می گرفت و در صرافت فهم شرایط “وانهادگی” انسان در دنیای خالی از معنای ملکوتی بود. اما آته ایسم امثال داوکنیز، هیچینز، هریس، و دنت از عمق فلسفی و برنامۀ جدی اجتماعی خالی است و در بحث اسکولاستیکی وجود یا عدم وجود خدا خلاصه می شود. جز این نفی محض و نقد فله ای دین و انتساب همۀ نواقص روزگار به آن حرف دیگری ندارد.  از اینروست که از نظر سیاسی لوح سفیدی است که بیگانه ستیزان دست راستی و اسلام ستیزان نژاد پرست غربی منویات خود را روی آنها می نویسند و ترویج می کنند. ورشکستگی فلسفی این گونه ساده انگاری هنگامی آشکار می شود که آنرا با دستاورد های متفکران و جدی سکولار ولی فارغ از دگماتیسم آته ایسم محض، یعنی روشنفکرانی مانند اسلاوج ژیژک، جئورجیوآآگامبن، خوزه کازانوا، الن بادیو، و حمید دباشی مقایسه کنیم که در عین غیر مذهبی بودن نقش مذهب در حیات فردی و اجتماعی انسانها جدی می گیرند، دربارۀ آن تحلیل دارند و می توانند دربارۀ الهاهیات آزادی بخش مسیحی در برزیل، بوداتیت مبارز در تبت و برمه، و جنبش سبز در ایران از برترین صاحب نظران باشند.[iv]  آته ایست های محض زمان ما اما در قفس خود ساختۀ نزاع با دین محبوس و در بارۀ واقعیات اجتماعی دین آزادیبخش از لهستان تا ایران صم و بکم اند.

شبه دینی دینی بودن آته ایسم محض

اگر دینداران ایمان به غیب دارند، این جز اصول موضوعۀ دینداری و به لحاظ منطقی با اصل دینداری متجانس است.  سوال اینجاست که آته ایست ها از کجا اینطور به اعتقاداتشان ایمان پیدا کرده اند و چطور به باورشان  انقدر مطمئن و مصر هستند که حتی از مرزهای مذهب شک و “اگناستیسیم” (که اعلام می کند نمی داند در ورای آفاق و انفس چه می گذرد و لذا نمی تواند به وجود یا عدم خدا اطمینان وایمان داشته باشد) فرا می گذرند و به جرات اعلام می کنند که می دانند در جهان کائنات و ورای آن چه می گذرد (یا نمی گذرد). اینهمه جرات را از کجا می اورند؟ آیا نشنیده اند کلام لرد چسترتون را که می گوید “آته ایسم جسورانه ترین باور دگم است چرا که نفی امری را می کند که بنا به تعریف با طرق عادی قابل نفی و اثبات نیست.”

حال ببنینیم لب و لباب مدعای آته ایست های محض چیست.  می خواهند سه ادعا را به کرسی بنشانند:

اول، دین موجب فجایع انسانی و استبداد سیاسی است.  دوم، اعتقاد دینی غیر عقلانی و غیر علمی است.  سوم، بی دینان و آته ایست ها نیز می توانند حیات اخلاقی مقبولی داشته باشند.

ادعای اول هم فجایع انسانی و استبداد سیاسی ناشی از برخی از مکتب های سکولار (از امپریالیسم و استالینیسم گرفته تا لائیسم خشونت بار و فاشیسم) را نادیده می گیرد و هم محسنات ملموس ایمان مذهبی در حیات فردی و جمعی را. ادعای دوم قابل تعمیم به همۀ انواع دینداری نیست. قرائت اصلاح طلبانه از دین بنا به تعریف و تجربه با عقل و علم سر ناسازگاری ندارد. ادعای سوم نیز البته به لحاظ منطقی ممکن و به لحاظ تجربی ملموس است و لزومی به انکار آن نیست.

حتی اگرهمۀ این ادعا ها را بدون چون و چرا بپذیریم، معلوم نیست نتیجۀ مطلوب آته ایست ها از کجا حاصل می شود؟ اینهمه نتایج و آثار جانبی ایمان یا بی ایمانی چگونه به وجود یا عدم حقیقتی در ورای واقعیتهای ملموس دلالت می کند؟

البته این استدلالها بر آته ایستهای دگم بی اثر است چرا که مشرب آنها علمی و یا عقلی نیست که به گفتگو و استدلال جوابگو باشد. عود همان مسلک متصلب پوزیتیویسم و ساینتیسم قرن نوزده است که زبان حالش (با عرض معذرت به دکارت) اینست: انکار می کنم پس هستم.

سرانجام بگذارید یکبار دیگر تاکید کنم که نه تمام سکولار های غیر مذهبی مورد خطاب این گفتارند و نه همۀ آته ایستها.  روی سخن ما با آته ایست های محض و مهاجم است که دون کیشوت وار در نبرد با اژدهای خیالی دین بر آسیابهای بادی می تازند.

در بخش بعدی این گفتار به راههای امید بخش و آینده ساز  فرا رویمان تحت عنوان گفتگوی سازندۀ بین مذاهب و گفتگوی امید بخش میان دین و سکولاریسم خواهم پرداخت.

محمود صدری

Part 1Part 2Part 3Part 4

پانوشته ها

[i] Richard Dawkins, “God Delusion”, (Bantham, 2006)
Christopher Hitchens, “God is not Great”, (Twelve Books, 2007)
Sam Harris, “The End of Faith”, (Northon, 2005)
Daniel Dennet, Breaking the Spell: Religion as a Natural Phenomenon (Penguin Group 2006)

[ii] Stephen Jay Gold, “Rocks of Age: Science and Religion in Fullness of Life”, (Ballantine, 1999)

[iii] Karen Armstrong, “The Case for God”, (Bodley Head, 2009)

[iv] James Wood, “God in the Quad”, New Yorker, August 31, 2009, pp. 75-79

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!