روش و فکر دیکتاتوری و منم منم و عقل کل بودن درماو درمان آن.

روش و فکر دیکتاتوری و منم منم و عقل کل بودن درماو درمان آن.

متاسفانه اکثر ما مردم و بخصوص ایرانیان نمیوانیم تساهل داشته باشیم و بر عکس با یک تعصب شدید همراه هستیم. خودمان را عقل کل میدانیم و هیچ کس را بجز خودمان قبول نداریم بخصوص اگر دست ما به دم گاوی بند باشد و یک شغل دهن پر کن هم داشته باشیم که دیگر خدا را بنده نیستیم و فکر میکنیم که دنیا وکاینات خلق شده اند که دور سر مابگردند. شاید شما باور نکیند که پدر زنی که تنها شش کلاس سواد داشت به دامادش که دکتری داشت و استاد دانشگاه هم بود و دکتری خود را هم در رشته ادبیات فارسی گرفته بود که تو سواد فارسی نداری و وقتی که داماد مجبور شد که کله خری پدرزن را از روی مدرک ثابت کند پدر زن کینه او را به دل تا تلاق دخترش را نگرفت هم ساکت ننشست. و یا دختری که تازه دیپلم گرفته به پدرش که سالهاست لیسانس و دبیر است میگوید که شما نمیفهمید و عقل من از شما خیلی بیشتر است. یا دختری که عمویش را مسخره میکند که شما سواد ندارید در حالیکه عموی وی فوق لیسانس دارد و علاوه براینکه بیست سال سابقه تدریس آنهم در دانشگاه دارد. دختر برادرش تنها یک سال است که لیسانس شده است. دخترک با نهایت پر رویی جلوی یک جمع میگوید که شما اشتباه میکنید و درست نمیگویید. عمو میگوید یعنی من کند ذهن و عقب افتاده هستم که از تو کمتر میفهمم و یا مدرک تحصیلی من مثلا قلابی است. و وقتی باز مجبور میشد مدرک کتبی برای سخنش ارایه دهد برادر زاده مغرور ناراحت میشود و از او قهر میکند.

خانمی که تا دیروز یک مسلمان دو آتشه بوده است حالا که مثلا برای مشگلاتی و یا شاید هم از قلب مسیحی شده است ناگهان همه دوستان مسلمان سابق خودرا گمراه و جهنمی میخواند و حاضر نیست که به کلام هیچ کدامشان گوش دهد و دلیل مسلمان بودنشان را قبول کند و میگویدکه همه شما راه کج میروید و من راه راست.

آقایی که مسلمان است حاضر نیست که به کلام دوست بهایی اش  اصلا گوش کند و میگوید دین شما قلابی و ساخته دست انگلیسی هاست و حاضر نیست نه در این باره تحقیقی کند و نه کتابی بخواند و نه به یک جمله دوستش که فقط میخواهدعقیده خودش را بیان کند گوش فرا دهد او خود را عقل کل و دین دوستش را قلابی میخواند و اصلا وجود داشتن کتاب آسمانی و حتی پیامبر دین بهایی را و همه تشکیلات بهایی را انکار میکند.

آقایی دیگر که بهایی است او هم متاسفانه به همین درد مبتلا است کل ادیان دیگر را قدیمی و غیر قابل اجرا میداند و میگوید تنها به نام و اسمی بهاییت میتوان بشریت را نجات داد و هر که همین راه را برود ولی نام بهایی نداشته باشد راهی اشتباه رفته است. بعبارت دیگر وی اصلا به کار وعمل توجه ندارد و آنچه مورد نظر اوست تنها بودن اسم بهاییت وحضرت بهاالله است. شاید عشق شدید وی به محبوبش او را از دیدن سایر راهها موازی محروم کرده است.

البته من  معلومات زیادی در اینباره ها ندارم ولی او میگوید که تنها راه نجات بشر همین دین است و بس و وقتی میگویم که چطور شما میخواهید شش میلیارد نفر را با اینهمه دین و مذهب و لادین بهایی کنید تا ره راست را بیابند میگوید همان است که گفتم. درست مثل مسیحی متعصبی که میگوید تنها راه رفتن نزد پدر مقدس و بهشت جاویدان خیالی همان از طریق عیسی مسیح است وتمام راههای موازی دیگر هم بیراهه هستند.

حالا یک بی دین و یک عضو فرهنگ بیداری هم تمامی تقصیر های خود خواهی و تمامیت طلبی و غارت ودزدی ها را به گردن دین میاندازد و تنها مقصر واقعی اینهمه کشت و کشتار ها و غارتها و فساد ها را دین میداند نه خرافات وابسته به آنرا که متاسفانه توسط عده ای باحتمال بی دین به دین چسبانیده شده است.

خوب مثلا حضرت زردشت چه گفته است که بایست دین را بکل باعث بدبختی های بشر بدانیم نه سو استفاده از آن توسط یک مشت دزد و دروغگوی ظاهرا مومن و باطن شیاد که از دین مانند شمشیر برانی سو استفاده میکنند. و یا مثل امروزه ها آنرا مثل توپ و تانک مورد سو استفاده قرار میدهند و به دیگران شلیک میکنند.  مگر راه وروش اشو زرتشت که گفت  گفتار نیک  پندار نیک و رفتار نیک نمیتواند باعث نیک بختی شود؟

با حضرت مسیح که گفت همدیگر را دوست بدارید همانطوریکه من شما را دوست داشتم و برای خاطر شما به روی صلیب به چهار میخ کشیده شدم.

یا حضرت محمد که گفت برادر وار با هم باشید و دوست همدیگر باشید .  همه شما برادران هم هستید و به علم و دانش روی آورید که واجب است و به دنبال آن بروید حتی اگر در کشور چین آنرا آموزش میدهند. حالا اگر عده ای خود خواه تمامیت طلب و شیاد از دین سو استفاده میکنند که تقصیر دینها نیست. آیا کشتن سی هزار بهایی در ایران از ضعف اسلام است و یا زیادت طلبی و فساد کسانی که نام مسلمان روی خود گذاشته بودند بدون اینکه از اسلام هیچگونه اطلاعی داشته باشند. کافر حربی را بایست کشت و نه کسی که حتی تمامی مکتب اسلام را قبول دارد و یک چیزی هم بیشتر از آن. مثلا میگوید که قایم که شما  منتظرش هسیتد ظاهر شده است و دلیل معجزه اش هم همین است که در تبریز هفت صد و پنجاه گلوله به طرف او شلیک شد و او سالم ماند و هیچ گلوله ای به او برخورد نکرد  این که دیگر دروغ نیست و در تاریخ ها نوشته شده است و سام خان ارمنی ریاست فوج ارامنه ایران که شاه ناصری او را برای باحتمال کشتن مسلمانان شورشی و سید ها اجیر کرده بود برای بار دوم از دادن دستور آتش به روی حضرت باب خود داری کرد و یک فوج سیلا خوری که بعدا هم همه آنان کشته شدند برای بار دوم حضرت باب را  تیرباران کردند. بسیار ی از مردم غیور تبریز که این موضوع را دیدند به حضرت باب ایمان آوردند و بابی شدند.

دوست من میگوید که چون مادرش بهایی بوده است و پدرش مسلمان از طرف هر دو دین آزار دیده است. مسلمانان به نام بهایی او را اخراج و سرمایه اش راغارت میکنند و زن و زندگی و کارش را از دست میدهد. و زنش بخاطر نداشتن شغل از وی جدا میشود ولی این کافی نبوده است و کمتر از شهید شدن و یا کشته شدن بخاطر بهاییت کافی نیست. بایست حتما شهید میشدی تا مورد قبول واقع شود. مسلمانان میگویند که بایست که توبه کنی و در روزنامه ها برعلیه بابیت و بهاییت مطلب بنویسی و فحش بدهی تا ترا شاید بنام مسلمان قبول کنی و بهایی هم از او توبه میخواهند تا اورا از خودشان بدانند وشاید اورا قبول کنند زیرا کمتر از شهادت در راه امر نازنین بهاییت قابل قبول نیست. و بهایی ها هم در ایران او را تهدید کردند که اگر به آنان …چیزهایی که را میخواهند ندهد او را لو خواهند داد تا مورد آزار مسلمین متعصب قرار بگیرد.

حالا خودمانیم این هم شد زندگی که در تمامی دوره آن سر باورهای خود که ریشه های قوی علمی هم ندارد و یا لااقل با دانش ما قابل ثابت شدن علمی نیست و فقط از روی قلب و عشق آنها را قبول داریم بایست بروی هم شمشیر بکشیم؟

راستی چرا همه مردمانی که از حضرت مسیح آنهمه معجزه دیدند به حضرتش ایمان نیاوردند؟  آیا همه کسانی که از راه دین به میلیاردها دلار و یورو ویا سایر پولهای رایج دنیا رسیده اند واقعا به دین و دوستی و مجت و عشق ایمان دارند؟  آیا کسانی که دستور کشت و کشتار میدهندمثل یزید پسر معاویه که نوه خود حضرت محمد را با آن وضع وحشیانه شهید کرد مسلمان بود؟

آیا کشیشانی که در قصر های عاج و طلا زندگی میکنند واقعا پیرو حضرت مسیحی هستند که در کنار خیابانها میخوابید و یا در بیابان شب را به صبح میرسانید؟  آیا میلیارد های روحانی مسیحی و مسلمان واقعا به اسلام و یا مسیحیت اعتقاد دارند؟ و یا این هم روش و راه مردم خر کنی ایشان هست.  آیا کسی که دزدی میکند و بجاش هم آدم میکشد یک ایمان دار به خدا میباشد؟

نه انسان بودن چیزی دیگر است و بر فراز همه دینها و بی دینی ها قرار دارد. عده ای از دین صاحب میلیارد ها دلار شدند و عده ای هر چه داشتند بنام دین از دست دادند. عده ای در شب چهارشنبه پول پیدا میکنند وعده ای هم پول گم میکنند. مشگل سر بی دانشی و بی انصافی و تمامیت طلبی و خود خواهی هاست که ما تا مادامیکه که بکسی محتاج هستیم مجیزش را میگوییم و همچنانکه احتیاجمان رفع شد لجن مالش میکنیم.

در این راه حتی به برادر و خواهر و دوست هم رحم نمی کنیم و هر کسی که بما محبت کرد خرش میخوانیم و هر که اعتماد کرد ابله هش میدانیم.

خب با این فرهنگ استعماری که ریشه اش همان تفرقه بیانداز و حکومت کن و یا بایست تمامیت خواه باشی چگونه ما میتوانیم به پیشرفت علمی و اجتمایی نایل شویم؟

پس بایست اول خود را بسازیم وبه همه عقاید خصوصی مردم که ضرری هم برای جامعه ندارد احترام بگذاریم. به حرفهای و استدلالهای دیگران هم گوش فرا دهیم نه اینکه خود را عقل کل بدانیم و دیگرانراگمراه و ابله. 
مشگل دین ومشگل بی دینی و چگونه میتوان این مشگل را حل کرد اگر در لباس دین و مذهب به غارت مردم و سو استفاده از ایمانشان نکنیم.

هنگامیکه به دیدار پدربزرگم به تهران رفته و چند روزی در خانه اش مهمان بودم هر روز در سن نود هفت سالگی صبح زود قبل از بیدار شدن نتیجه اش از خواب ناز بامدان بر میخواست و با یک دنیا ایمان و خلوص نیت وضو میگرفت و نماز میخواند و ذکر حق میکرد. وی با اینکه در دوران کاریش بهترین وشغل های دولتی و بقول جوانان امروزی نون آب دار را داشته بود حتی یک دینار پول باصطلاح خودش غیر مشروع و حرام دریافت نکرده بود و بهمان حقوق دولتی قانع بود. وی که در جوانی و نو جوانی نسبت به اسلام خیلی متعصب و یک دنده بود در اثر معاشرت با مردمان سایر ادیان دیده بود که مومن های سایر ادیان هم همان روش او را که خوبی و پاکی است دارا میباشندو فکر دزدی دغلی و سو استفاده از مال و ناموس مردیم نیستند.و با قناعت و سلامت زندگی میکنند. بدین ترتیب او اکنون در سن نود و هفت سالگی با احترام به سایر مردمان دیگر مذاهب به دعا و مناجات و ذکر حق و بیایش و خواندن نماز بدون اینکه آنرا قضا کند ادامه میدهد و شاید تاکنون آزارش به موری هم نرسیده باشد.

دین اسلام و علاقه به امامان شیعه نه تنها باعث بدی در این مرد نشده بود بلکه اورا بصورت یک انسان کامل ودوست داشتنی در آورده بود.

هنگامیکه به دیدار پدربزرگ ایتالیایی خود در رم رفتم و مدتی هم مهمان او بودم همان خوبی  عشق و شیدایی و دوستی و مهربانی و عدل و انصاف را که در پدر بزرگ ایرانی خود دیده بودم در او هم مشاهده کردم. خوب اگر کسی واقعا معتقد جا نماز آب کشی به یک دنی نباشد و عاشق باشد نه شیاد دینی. دین باعث بدی دزدی آدمکشی و خیانت و جنایت نخواهد شد.

حال آنان که مرید آش  کاسند  پالان خروس میتراشاند   بیچاره مگش مناره باف است    مغز سر گیوه پرتقال است.  آن دین بازان و وسوسه گرانها  و آنها که از دین بصورت  یک حربه کار آمد برای غارت و دزدی و هیزی و آدمکشی سو استفاده میکنند و بر ای  دیگران و غارت اموالشان طرح و نقشه میکشند و اوصولا به هیچ دینی اعتقاد ندارد ولی ادای یک دین دار را مثلا شیعه و یا سنی را در میاورند و به اسم دین سر میبرند  غارت میکنند و پرده های بکارت دوشیزگان زیبا را از هم میدرند و نام اسلام به آن میگذارند با عاشقان واقعی حق و دوستداران حسین و  علی یکسانند و هر دو ادعای مسلمانی میکنند و لی این کجا و آن کجا  میان ماه من  با ماه گردون  تقاوت از زمین  تا آسمان است. 

بدین ترتیب هم امام حسین مسلمان بود و هم شمر  یزید و معاویه و غیره.  آنان واقعا خدا را نمیپرستند و خلق اورا دوست ندارند بلکه آنان بنده  زر وزور شهوت و فساد  هستند دیگران را به غلمانهای سفت آلت و حوریان همیشه  دوشیزه وعده میدهند و خودشان به حوریان زمینی حمله میکنند و مونث هایشانن هم غلمانهای زمینی را که جوانان سفت و محکم هستند به رختخوابهای خویش میبرند و تا میتوانند از آنا کام دل میستایند. و به ریش کسانی که وعده به نسیه و آن دنیا دارند به قهقه
مستانه میخندند.

دوست من در ایران بعنوان بهایی اخراج و اموالش توسط دوست مسلمانش غارت شد و از این مشگل وی کمال سو استفاده را کرد ولی همین دوست در اروپا این بار توسط فامیل بهاییش بعنوان مسلمان غارت گردید و فامیل بهایی وی هم در ایران باقیمانده اموالش را ربودند. بعبارت دیگر او یکبار بعنوان بهایی توسط مسلمانان باحتمال به اعتقاد واقعی غارت شد و سیستم بی تفاوت و بمن چه دادگستری و سایر مراجع مثلا دادخواهی به او محلی نگذاشتند و همان دوست یکبار دیگر توسط این بار بهاییان مثلا مظلوم غارت  گردید. آنان هم از موقعیت وی کمال سو استفاده را کردند. این است که دین  شاید نتواند انسانیت بسازد ولی لااقل در تلاش ساخت انسانیست است. 

آیا شما مومنان واقعی را که حاضرند همه چیز خود و حتی جانشان را در راه دین و باور خود از دست بدهند کنار میگذارید؟ سی هزار بهایی در ایران به عشق بهاییت  کشته و شهید شدندو بهمان مقدار و شاید بیشتر هم مسلمان و یا مسیحی شهید و کشته شده اند. حالا نفی دینو خدا چه مشگلی ازمردم حل میکند. در حالیکه همه عقیده دارند که اثبات نفی خدا و دین هم مسیر نیست.  همان طوریکه  اثبات وی از حوزه عقل و دانش ما بیرون است. 

به آنجا رسد دانش من که بدانم که هنوز نادانم و ما این نادانی و حرص و طمع خود و بی انصافی و شهوت پرستی خودمان را به گردن دیگران میگذرایم.

آین همه جنگ و جدل حاصل کوته نظری است   چون درون پاک کنی حرم دیر یکی کعبه بت خانه یکی است.  وگرنه آدمهای دو رو و شیاد همه جا هستند هم میان همه ادیان  وهم میان مثلا بی دینان .  

که از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست.  همان بهاییت که سی هزار کشته  و شهید داده است و یا بعد از انقلاب ایران صد ها بهایی  مظلوم وار کشته شدند ولی باز در همان شرایط ترس و وحشت  همان بهاییان مظلوم که از مرگ و نیستی راه بدر برده بودند باکمال خشونت و بی انصافی و با نهایت ظلم و وحشیگری با برنامه ریزی  دوست مرا گول زدند و اموالش را دزدیدند که برای من یک شوک بود. حالا شما فکر میکنید که تشکیلات بهایی  به داد دوست مسلمان من خواهد رسید؟ من که فکر میکنم نه با شما چه فکر کیند. و این دوست  بی گناه من بود که بایست خسارات دیگران را بپردازد. 

دکان کید برو جای دیگری  بگشای فروش نیست  آنجا که من دکان دارم.   بیایید با مهر و محبت و عشق دنیای بهتری  بسازیم که در آن از محبت و عشق  خبری باشد نه از شیادی و دروغ و دزدی و هیزی ؟  

آنان که با ظاهری خوب برای دیگران دام و دانه میگذارند بایست کنار روند و جای انان را انسانهای واقعی و عاشق بشریت پر کنند. 

شیادی و دو رویی ها دوری کنیم و به علم و دانش و محبت روی آوریم و دیگران را حتی بیشتر از خود دوست بداریم. 

البته دانشمندان خردمندان همه در باره شیادی و رواج خرافات نوشته هایی پر مغز نوشته اند که شاید یکی از همان رباعیات خیام  برای ذکر مطلب کافی باشد. که گروهی معتقد هستند و گروهی در شک و یقین دست و پا میزنند و گروهی هم منکر کامل هستند و اگر روزی پرده در افتد نه این میماند ونه آن به عبارت دیگر عمر ما و وضعیت  ما و درک و فکر ما هنوز تا آنجا نرسیده است که بتواند مشگلات را حل وبهمه سوالها پاسخ بدهد.

آنچه مسلم است با این گفته که رسد آدمی بجایی کمه بجز خدای نبیند به احتمال نظر به این نکته دارد که بالاخره روزی این مشگل هم حل خواهد شد و بشر خواهد توانست که درک کند که چرا آمده و از کجا آمده و بکجا خواهد رفت.  اگر انسانها با هم خوب و مهربان باشند و انرژی و وقت خود را صرف کارهای بیهوده و یا جنگ و کشتار و غارت و قتل نکنند و با هم در دوستی برادری و برابری و باعشق و محبت زندگی کنند به یقین ما خیلی زودتر به مجبوب خواهیم رسید و مشگلات بسیاری را حل خواهیم کرد.

ولی متاسفانه تمامیت خواهی ها و حرص ها و حریص بودنها و دزدی و هیزی وخیانت و جنایت بشر را از هدف عالی و رسیدن به محبوب دور نگه میدارد.  و نمیگذارد که مشگلات حل و مردم در آسایش و راحتی بسر ببرند.

احترام نگذاشتن به دیگران و بخصوص به آنان که ظاهرا در موقعیت ضعف هستند و خود خواهی و تمامیت طلبی ها باعث میشود که ما هچنان در عقب باشیم و بی جلو پیشتاز نباشیم.

مثلا جوانی که تازه از دانشگاه فارغ تحصیل شده است و شغلی نون آب  دار هم مثلا در شهرداری به عنوان مثال ناظر و یا مثل نایب های سابق به عهده گرفته است چنان کیسه گشادی برای دزدی و غارت مردم دوخته است که گویی میخواهد یکساله میلیونر شود  ولی بدون هیچ رحم و انصافی کاسه گدایی خود را جلوی هر کس میگیردو و هیچ حساب نمیکند که شاید طرف واقعا از عهده دادن یک رشوه سنگین بر نیابد که در آنصورت با گرد آوری  یک لشگر سیاهه از عوامل خود بدون احترام به قانون و دادگاه به زور وارد خانه کسی که قبلا او را به دام انداخته اند میشود و کاشانه اوراویران میکند و به او ضرب شصت نشان میدهد تا دیگران هم حساب کار خود را بکنند و هر چه او رشوه خواست بدهند.  متاسفانه چون آنان یک گروه هم آهنگ هستند و رشوه ها را باهم میخوردند پس یک لشگر در پی او روانند. آنان اول به قربانی میگویند که مثلا احتیاج به مجوز ندارند ولی بعد که طرف به اطمینان حرف آنان شروع به ساخت کرد. مثل اجل معلق برسرش میتازند و خانه خرابش میکنند.

 

زیرا طرف نتوانسته بود که راه آنان را بداند و از زبان آنان مطلع باشد. خوب این وضع خراب و دزدیها آیا برای چنین کشوری آینده ای هم میتوان در نظر گرفت؟ ملتی که اساس کارش را بر بی تفاوتی و دزدی و غارت و ادمکشی میسازد چگونه میتواند به پیشرفتهای علمی و فرهنگی و صنعتی برسد؟  ملتی که دادگستری اش میگوید بمن چه خدا پدرت را بیامرزه و برو بذار باد بیادو دست از سر ما وردار ویا بی مایه فطیر است و یا رییس کلانتریش میگوید بما چه میرسه؟ آیا میتواند به آزادی و خوشبختی برسد؟

ملتی که بتو مهربانی میکند تا اطمینانت را جلب کند بعد که تو فکر  کردی که طرف یک دوست خوبست  ترا غارت و اسباب و اثاث خانه را از بین میبرد و آخرش هم میگوید که برو شکایت کن پس دادگستری رابرای  چه ساخته اند میتواند به محبت و دوستی برسد؟ 

ملتی که یک نفر را یکبار بنام بهایی توسط مثلا مسلمانان  غارت میکندو آزار میدهد  ویکبار هم همان شخص را بنام مسلمان اما اینبار توسط مثلا بهاییان غارت میشود میتوان برایش آینده ای درخشان رقم زد. که ضعیف کش و فرصت طلب و بی انصاف است و تمامی دوستی هایش هم روی حساب کتاب میباشد و نقشه کشی میکند تا طرف را به دام بیاندازد.

بعد هم میگویند میخواستی ندهی نکنی  چرا اعتماد کردی تقصیر خودت بود.  ولی هر کس از روی خودش قضاوت میکند مسلم است شخصی که دزد نیست اعتماد میکند ولی این دزد است که از دوستی و اعتماد سو استفاده مینماید.  به امید روزهای بهتر ..

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!