تاج درختان کاج
حد لطافت مه نقره ایی
ذره های بودن ، همه جا
مشتاق
خیس و تازه
ساقه ها همه تر
پروازی جادویی ممکن
زیستن
بی فکر میچکد
میپرسم اینجا
آیا قلبی در انتظار بی تابی کرده
وجودی آه کشیده
زیر این کاج بلند به وقت آرامش لاجوردی
دلی درخضوع طپیده؟
در خم و پیچ جاده ایم
نیمه راه واقعه
غیر از ادامه
چاره چیست؟
ناگزیر مسافرانی
خسته از تکرار انتخاب
هر روز چشم انتظار
میشود پرواز ؟ شاید.
خانه دور است
چه عذری!
حاملان درد بی کسی
قهرمانان غریبه
به سنت محلی
مشتاق آشنایی با افراد بومی
اینه های بشارتما ن همه حاضر
در گذرهای هستی
امید را به صلیب کشیده ایم
بین ما و کنجکاو یی درختان کاج
که هیچ مسافری ندیده اند
ضرورت عبور
و مه نقره ای که اهسته آهسته غرق حادثه شده
لغزیده در ذهن خالی فضا
با تها جم لحظه های شنا خت
درنجابت زما ن
پیوند ی دور از نکاح
به نرمی وفا
و ما ندگار ی میثاق
زنده در خاطر نسل ها
ذوق در لایه لایه اشنایی میلرزد میرقصد
جشن میگیرد
درختان کاج
و لطافت مه نقره ای
شاهدان لحظه
و زیستن
بی فکر میچکد !
هنگامه ۱۷ ژوئن ۲۰۱۰