چو روحی سرگردان
وقتی که غبار مخدوش رویا
بر گرفته زمین تلخ حقیقت را
میگیرم راه رنگین کمان را
چو یهودی سرگردان
در هیاهوی دریای خشمگین
تنها , بازیچه هوس باد سنگین
میگیرم راه ساحل ساحرین
چو یک شرقی سرگردان
در شب تار سیاه غرب
میکشم از درد فریادی غریب
میگیرم راه جنونی عجیب
چو شاعری سرگردان
وقتی که نوای شعر آید از نهانم
دلگرم سایه ساحل عاشقانم
و میگیرم دست ساقی مه پرورم
اورنگ
Juin 2010