حالا که باد معرکه گیری جدید “اصلاح طلبان ” درون نظام پر برکت در رفته و با پی نخود سیاه فرستاندن جان به لب رسیدگان موفق شدند جنبش پر شور مردمی را مهار کنند، حرکتی که زن و مرد، پیر و جوان جلوی گلوله وحشیهای اسلامیستی سینه سپرکردند تا حق زندگی کردن در آزادی را بگیرند، دوباره همان حرفهای تکراری و وعده وعیدهای سرخرمنی را از سر گرفته اند.
بانو الاهه بقراط نوشته پر مغزی در این مورد دارد؛ علاقه مندان میتوانند به اصل مقاله مراجعه کنند، مقدمه آن این است:
” روی سخن با آن اصلاحطلبان حکومت دینی ایران است که در اروپا و آمریکا جا خوش کردهاند و معلوم نیست به نمایندگی از طرف چه کسانی و اساسا به چه حقی مشغول امر و نهی و تعیین خط و مرز برای جنبشی هستند که هر کسی در شکلگیری آن نقش داشته باشد، دست کم آنها نمیتوانند مدعی چنین نقشی شوند. آن هم به یک دلیل ساده: اگر آنها اندکی به این احتمال فکر میکردند که تقلب در «انتخابات» ممکن است مردم را به گونهای به خیابان بکشاند که پایههای نظام جمهوری اسلامی را به لرزه در بیاورد و بحث «تغییر رژیم» را حتی به رسانههای سرسپرده حکومتی تحمیل کند، به هر ترفندی مانع آن میشدند. برای این حرف دلیل دارم: تجربه دست کم هشت سال «اصلاحطلبی» حاکم در برخورد با جنبش دانشجویی و جنبش زنان”