برای نجات مردم خاور میانه فقط اتحاد و دانش بینش لازم است.
یکی از شگردهای استعمار نوین بین المللی دامن زدن به آتش تفرقه در میان ملتهای در حال توسعه است. نفاق بین زن مرد نفاق بین مذهب های گوناگون و قومها و سایر اختلافات بی ریشه همه زیر سر استعمار برنامه ریز است. اگر اختلاف خوبست پس چرا قوانین کشورهای مثلا پیشرفته لااقل از نظر قانونی تفرقه را محکوم میکنند و با دادن آزادیهای فردی و دینی و قومی و زبانی سعی دارند که تفرقه را در میان مردمان خودشان ریشه کن سازند.
متاسفانه در کشورهای ما به این تمامیت خواهی ها و به این تفرقه افکنی ها دامن میزنند و هر قومی و دینی را و یا گروهی را زورچپان میکنند که بهتر از بقیه است و گل سر سبد و تافته جدا بافته است که متاسفانه همراه با کمبود دانش علمی و مذهبی همراه است. مسلمان دو آتشه ای که قرآن را حتی نخوانده و هیچ معلومات فقهی و علمی ندارد دیگران را گمراه و خودش را فاضل ادیب و دانشمند قرن میداند بقول مثل معروف نخوانده ملا شده است. خودخواهان متعصبی که بدون داشتن کوچکترین اطلاعی از فرهنگ ها و سنت ها و ادیان دیگر ناجوانمردانه به آن ادیان و تمدن ها میتازند و با معیار ناقض خود میخواهند دنیا را بسنجند متاسفانه این طرز فکر و این دید قابل توجه و مورد حمایت سیستم بین المللی غارتگر است. زیرا با زیادکرده اختلافات و جنگهای قومی و قبیله ای آنان فرصتهای تاریخی دارند که ملتی کم سواد و درگیر خرافات و تعصب های غیر معمول را غارت نمایند.
مثلا یک بهایی که خود را جامع جمیع کمالات انسانی میداند و متاسفانه سیستم جهانی باعث شده است که بسیاری از آنان بی گناه به دام فتنه ها افتاده و کشته و یا غارت شوند میخواهد همه مثلا پیروان خود را پاک و بیگناه بخواند و یا بداند و هیچ نمیتوانند بردباری این را داشته باشند که در میان همین بهاییان آدمهای بسیار ظالم حریص و غارتگر و حتی خاین هم وجود دارند. یک تعصب بی نهایت خشگ و غیر منطقی؟
بسیار بی گناهانی که توسط بعضی از همین بهاییان مظلوم واقع شده در ایران به خاک سیاه نشانده شده اند. و متاسفانه سیستم خانه عدل آنان هم مثل دادگستری و دادگاه های بیهوده عمل میکند به عبارت دیگر هیچ معنویت و انسان بودن وجود ندارد و همان تمامیت خواهی ها و خود خواهی ها و خود بزرگ بینی ها در همه جا دارد ریشه میدواند. ساختار بمن چه و مثل آدم مصنوعی بودن بدون داشتن هیچ احساسی بجز احساس حفظ و بقای خود متاسفانه در همه جا میرود تا جانشین شود و مردم را به طرف بی تفاوتی و حتی ظلم دارد سوق میدهد. متاسفانه تمامی سیستم های دنیا هم دارند به همین مرض بی تفاوتی ظلم و بی احساسی دارند دچار میشوند.
داشتن یک دادگستری والا و حساس برای احیای عدل و عدالت واجب است. خانه های عدل هم اگر واقعا میخواهند که عدل را اجرا نکنند بایست اسم خود را عوض کنند. مثل شرکتهای بیمه که تنها هنرشان جمع به موقع حق بیمه است و در موقعی که شخص احتیاج به آنان دارند صدها بهانه میتراشند تا از دادن حق بیمه فرار کنند. بعبارت دیگر همه چیز دارد وارنه میشود. دادگستری تبدیل به بادگستری و یا بیدادگستری میشود و تعصب و جهل میرود تا تمامی پایه های انسانی و دوستی را برچیند. هرکس که به کمک کسی در این شرایط میرود بعنوان ابله از وی یاد میشود. مگر کسانی که ثروتهای بیکران دارندو کمکهای بلا عوض میکنند.
و درست همان کاری که سیستم بین المللی میخواهد دارد پیش روی میکند بی تفاوت باش تا سالم باشی. فرض کنید شخصی به شخص دیگر که در شرایط بسیار دردناکی قرار داد مقداری قرض میدهد. شخص دریافت کنند قرض را پس که نمیدهد هیچ بلکه برای از بین بردن قرض خود شخص وام دهنده را لجن مال میکند تا از زندگی ساقط شود و قرضش را هم با اتکا به فساد ادارای طولانی میکند و سرمایه را که گرفته است از بین میبرد. حساب کنید قرضی که برای بیست روز گرفته در عرض ده سال مثلا پس میدهد آنهم مثلا از طریق قانون با توجه به تورم بی امان سرمایه وام دهنده از بین رفته و یک مشت اتهامات واهی برایش به یادگار گذاشته شده است. مسلم است کسانی که این موضوع را دیده اند کاملا نسبت به دیگران بی تفاوت و حتی ظالم هم میشوند و این درست همان راهی است که استعمار بین المللی میخواهد دقیقا جانشین کند. تا بتواند با بی تفاوت کردن اکثریت آنان را که میخواهد براحتی غارت فرماید.
راه مبارزه با این دیو همانا دوستی دانش آموختن داشتن مردان و زنان تحصیلکرده و داشتن تولید کافی و دادگستری والا و تساهل و تعامل با هم بکنار نهادن تعصب و تجاهل. مردانگی و زنانه گی یعنی انصاف و مروت و علاقه و تشکر از بهتران است. متاسفانه منابع خبری و ارتباط جمعی در دست گروهی قرار دارد که عکس این کار را میخواهد پابر جا نماید. پربربال دادن به ابلهاانی نظیر صدام و کشتن مهر و علم و دانش . کمک به گروه های محارب و متعصب برای گرفتن بیشتر اعتبار و پوین. همانا که اسکندر ایرانی مقدونی یونانی گفت: (میگویند که پدر اسکندر داریوش سوم پادشاه ایران بود که همسری یونانی داشت). که کارهای بزرگ را به اشخاص پست بده تا بتوانی آنان را برای همیشه کنترل کنی. خودتان ببینید که مردم ما در چندین کشور پراکنده شده اند. کرد ها در پنج کشور. بلوچ ها در سه کشور و آذری ها در سه کشور. چرا ما نبایست مانند آمریکا یا اروپا ایالات و ولایات متحده و اتحادیه داشته باشیم. ما که در قدیم یک کشور بوده ایم چرا اکنون بایست اینطور متفرق و پراکنده و در زد خورد با هم باشیم؟ کشورهای کوچک همیشه در خطرند ولی اگر همه آنان با هم متحد شوند از خطر رسته اند. چرا ما بایست اینقدر از قافله علمی جهان عقب باشیم؟ آیا داشتن ملیونها متعاد بیکار و بی دانشگاه برای ما اعتباری در دنیا میآورد. معلوم است که استعمار بین المللی میخواهد که ما عقب افتاده باشیم تا آنان بتوانند آقایی کنند.
