شاید در قرن بیست و یکم دیگر جائی برای کلمه انقلاب در فرهنگ مطالبات انسانی وجود ناداشته باشد.زمانه زمانه قدرت اندیشه و چالشهای فرهنگی است. زمانه زمانه عقل محوری و مصلحت اندیشی و گریز ازخشونت و رفتارهای مضر است.زمانه زمانه تعامل و همگرأییست.زمانه زمانه فهمیدن زمان و عقب نماندن از لحظاتی است که پر بار تر از گذشته و عجول تر از همیشه در گذرند. و این یک نگرش کلی است که تنها در بستر زیر ساختهای ریشه دار و عمیق فرهنگی و مدنی و صد البته واقع گرایانه به پویایی و ثمر دهی میرسد.
اگر باور ما بر این است که انقلاب و هر گونه توسل به زور و خشونت چاره و گره گشا ی مشکلات اساسی ما نیستند، این بدین معناست که گزینه و یا گزینههای دیگری وجود دارند. اگر چنین است، آن گزینهها کدامند؟ ریشه در کدام بنیان فرهنگیاجتماعی دارند؟کی و چگونه شکل گرفته اند؟ بر اساس کدام اصول؟ بار ارزشی و اعتقادی و اجرا آیی آنها چقدر است؟
نه، بر اساس معادلات کلامی و فرضیات بیش از حدً خوشبینانه نمیشود به اصلاحات فرهنگی و اجتماعی دست زد. اصلاحات فرهنگی و اجتماعی یک فرا یند است و نه امری که یک شبه و بر اساس قضا و قدر روزگار حادث شود.و این فرا یند بدون قرار گرفتن بر بستر زیرساختهای که خود بر اساس فرا یندی دور اندیشانه شکل گرفته اند،هرگز حتی آغاز هم نخواهد شد چه رسد به پیشرفت و تکامل در یک محدوده مشخص زمانی.
ای کاش میشد واژه “انقلاب” را از فرهنگ مطالبات انسانی در ایران حذف کرد، اما متأسفانه این امر چندان شدنی بنظر نمیرسد چرا که واژه جانشین، یعنی “اصلاحات” به دلائلی که در پی خواهد آمد قادر به القا منویات واقع گرایانه مطالبات اجتماعی در ایران نیست. این واژه(اصلاحات) بخاطر رنج طولانی و کا هنده ای که از نازأی خود کشیده است به واژهای شبیه “ابهامات” تبدیل شده است!
۱- حکومت جمهوری اسلامی، حکومتی است که بیست میلیون عضو دست اول و مستقیم دارد. این حکومت قوی قبیله ایست که بر اساس اعتقادات خود، اعتقاداتی که چهل و پنج سال برای ایجاد آنها در حال تلاشی شبانه روزی بوده است، به حیات خود ادامه میدهد. از طرفی دیگر این قبیله قدرتمند با استفاده از ابزار قدرت و اعمال زور و بی حرمتی راه را بر رشد و نمو هر گونه فرهنگ ملّی منهای مذهب بسته است. بعبارت دیگر،هیچگونه ذهنیت قابل ملاحظه فرهنگی با بار افکار دموکراتیک، در هیچ لایهای از جامعه ایرانی اجازه شکل گیری را نیافته است.(جامعه کوچک روشنفکران واقعی را از این قائدهٔ مستثنی کنید.) و امر مسلم این است که این قبیله هیچگونه تساهل و تغییر در اعتقادات خود را روا نمیدارد و در این راه حتی از قربانی کردن اعضأ خود هم ابأی ندارد. جان کلام اینکه این قبیله بدون هیچ شکی اهل هیچگونه تعامل و بده بستان دموکراتیک با هیچ گروه و قبیله دیگری نخواهد بود.
– جامعه متمول ایرانی بر اساس شواهد تاریخی تنها در صورتی با جریان معترض و نو خواه همراه میشود که خطر جدی منافعش را تهدید نکند. و بر اساس پیچیدگی حیرت آور شرایط سیاسی در ایران امروز،این جامعه متمول معمولاً زمانی وارد کار زار میشود که از رفتن جریان به سمتی مشخص اطمینان صد در صد حاصل کند. و بدین طریق، این جمعیت قابل ملاحظه عملا همواره در حالتی انفعالی و بی طرفانه بسر میبرد.
۳- توده ها، بار بی نهایت سنگین و ویران کننده مصائب سی سال گذشته را بدوش کشیده اند. هشت سال جنگ، مشکلات اقتصادی و فقر و نداری و محرومیتهای جور و واجور. این جماعت حالا نان بخور نمیری دارد و تا حدودی هم با رنج شکستها و لطمات گذشته کنار آماده است.این جماعت امنیت روانی و اقتصادی خود را بیشتر در زیر سایه پدر مابان دین سالار و به اصطلاح خدا مدار، جستجو میکند تا در کشا کش تقابلات و مطالباتی که که خیلی هم از ماهیت آنها سر در نمی آورد. بعلاوه، این جماعت صدمه دیده غرور از دست رفته خود را هم در هیاهو ی بازیهای قلدر مابانه رژیم در برابر قدرتها و ساخت و آزمایش موشکهای جدید و بازیهای سیاسی جستجو میکند.
انجام اصلاحات از طریق چالشهای فرهنگی در صورتی امکان پذیر است که منادی خواست روشن و تبین شده اکثریت یک جامعه باشد. به بیانی دیگر، چالشهای فرهنگی با عبور از لایههای مختلف اجتماعی به جریانی سیال و پوینده تبدیل خواهد شد و در افت و خیزهای مصلحت اندیشانه به پاکسازی و رفع نواقص میپردازد…
هیّ راستی کودتا چطور؟!! من داشت پاک یاد میرفت! ارزونتر از انقلاب! تازه پولدارا رو مطمئن میکنه!! تودهها رو هم سر شوق میاره!! چه معرکهای میشه!!