چگونه سیستم حاکم برجهان کشورهای دنیای سوم راقربانی امیال و سیاستهای خود میکنند.
اگر ما به تاریخ نظر کنیم می بینیم که استعمار همراه استحمار مثلا وارد هند شد و با تعداد بسیار کمتری سربازان مجهز به سلاحهای آتشین مردم آن سامان را مقهور ساخت و شکست داد. در پی آن برنامه هایی برای تفرقه انداختن بین اقوام و نیز آزار های دیگر را پیش آوردند که مردم را ذلیل و کم کنند. نمونه اش آنطور که میگویند قحطی سال 1914 است که گویا یک سوم مردم ایران را دستی دستی کشت. با جمعیت کمتر اداره بهتر؟ همیشه اینان به دیکتاتور ها و ابله ها کمک میکردند تا مردم را عقب افتاده نگهدارند تا مردم نتوانند موقعیت را درک کنند و به دانش و بینش مجهز شوند. راه دیگر آنان که در چین آنرا آزمودند کشت تریاک و بی حس کردن و لاابالی کردن مردم بود. این جبهه های یکی بعد از دیگر برای خاطر از بین بردن مردم دنیای سوم خصوصا قشر متوسط و تحصیل کرده به آزمایش گذارده شد.
کم کم مردم دنیای سوم از خواب خرگوشی بیدار شدند و عده ای از آنان موقعیت هارا درک کردند و در پی چاره برآمدند. و از استعمار و استحمار فرار کردند و یا فاصله گرفتند. ولی خیک شیره ول کن معامله نبود آنان در لباسهای دیگر و با سیاست های دیگر وارد معرکه شدند. همانطوریکه دیدید هرکس که خواست برای مردم کار کند لجن مالش کردند و با سو استفاده از وسایل ارتباط جمعی از وی صورت سگ ساختند و برعکس رقیب آنان را که فکر میکردند در بلاهت و بیشعوری همتایی ندارند به ارش رسانیدند. هراس بیهوده آمریکا از کمونیست باعث شد که آنان دست به دامان بنیادگران شوند و جوانانی که داشتند با ایده کمونیستی شاید واقعی به مردم میرسیدند را هلاک کردند. آنان به مثلا طالبان واپس گرا برای جنگ به شوروی سابق اسلحه ها نوین و پولهای فراوان دادند تا با آن ها نبرد کنند. حالا چیزی حدود سی سال میگذردو در کشور ما یک مشت انسانهایی هستند که خود بخود جنگجو شده اند و کاری دیگر بلد نیستند. خوب کمونیست هم که رفته اند این است که آنان اسلحه های خود رابه روی برادران و خواهران خود آتش میکنند. و یا با آمریکا سرشاخ میشوند.
استعمار و استحمار بین المللی میخواهد که مردم عقب افتاده باشند و به خرافات پای بند باشند و تعصبهای بیهوده داشته باشند تا به علم و دانش مدرن دسترسی نداشته باشند و از عمل و دانش سنتی خود هم دور باشند تا بتوانند آدمکهایی خوب برای آنان باشند. تفرقه افکنی و ایجاد گروههای متفاوت و تحریک آنان بر علیه دیگری از شگردهای استعمار و استحمار نوین است که میخواهد مردم با هم متحد نباشند وهمدیگر را قبول نداشته باشند و با هم ضدیت کنند. متاسفانه قوانین و نوع اجرای آن هم طوری برنامه ریزی شده است که فساد و رشوه خواری و دزدی و دورویی را براحتی در خود میپذیرد و هرکسی هم بخواهد بر ضد این کاری کند گرفتار داروغه و عذاب میشود.
این سازمان پیچیده که از یک طرف مردم دنیای سوم را از دانش بیگانه میکند واز طرف دیگر فساد و رشوه خواری دزدی و دورویی را همه گیر مینماید و از طرف دیگر تفرقه و نفرت پراکنی میکند واقتصاد کشورها را به دست عوامل خود که دانسته یا ندانسته آب به آب به آسیاب آنان میریزند کار را بسیار مشگل میکند. سردمداران دنیاسومی شاید شعور سیاسی کافی برای درک مشگلات نداشته باشند ولی بسیار خودخواه و تمامیت خواه هستند و خودرا چیزی نظیر خدایان میدانند و از دیگران میخواهند که به آنان احترام فوق عاده بگذارند و عناوین پراز قداست برایشان بنویسند و بت بشوند.
السطان ابن سلطان ابن ….حشمت مکان …. در انتهای آن یک شخصی مثل ناصرالدین شاه میاید که حتی وزیر خود امیر کبیر را ناجوانمردانه میکشد. متاسفانه باکمک همان سیستم اهریمنی این فساد رواج دارد و هدفی جز به زنجیر کشیدن مردم ندارد. تنها راه مبارزه با آن هم احترام به سایرین و سایر عقاید و داشتن دانشگاه های مدرن و صنایع مادر آزادی همراه با دوستی و مهربانی و کمک و در فکر اکثریت بودن و قربانی کردن منافع شخصی بر منافع ملی است. مسلم است هنگامیکه مردم خاورمیانه یا دنیای سوم تحصیکرده و با منطق بشوند و خصوصیات انسانی در آنان رشد کند و از دزدی فساد و رشوه خواری و حق کشی پیرهیز کنند مسلم است که بصورت آدمکها در خدمت غارتگران بین المللی نخواهند بود. ولی تا هنگامیکه منم منم و تمامیت خواهی و خودخواهی و تمامیت طلبی و کمبود علم و دانش هست و ما تنها دنبال کسب منافع خودهستیم و به منافع اجتماع بی تفاوت هستیم آش همین است و کاسه هم همین. ما احیتاج به دانش تساهل احترام بهم و بت نپرستی و کار وکوشش داریم تا همه ما در محیطی سالم بسر ببریم. در محیطی که به کینه و تفرقه و دزدی و فساد آلوده شده است حتی خود دیکتاتورها هم در امان نیستند و چه بسا به دست دیکتاتوری دیگر سرنگون و پایمال میشوند. صدام خودمان را فراموش نکنیم که چه کرد و چه شد؟ صدام وار رفتار کردن عاقبتی هم جز صدام وار شهید شدن را در بر نخواهد داشت. آنان با مامورین خود در همه ادیان و ارکان ها رخنه کرده اند و مشغول فتنه هستند. آن کسی که میخواهد قرآن را آتش بزند دستور دارد و دنباله یک برنامه است. که کسانی که مسلمانند و تنها اسم مسلمانی را یدک میکشند و حتی قرآن را هم نخوانده اند را بر علیه دیگران بسیج کنند و تفرقه را برپا کنند و با آوردن آتش همه را بسوزانند. متاسفانه همه چیز بازیچه دست ستمگران شده است تا مردم را بیشتر از بیش ذلیل و بیچاره کنند. کشت کینه و نفرت و تفرقه افکنی و ظلم دزدی و فساد از حربه های آنان است که مانند یک دایره بسته حرکت میکند. ظلم ظلم میآورد و کینه کینه و این طبقه متوسط است که حتی در خود غرب قربانی کینه ها و تفرقه ها میشوند. ولی میلیادر های افسانه ای جای محکم نشسته اند و کلکشان هم نمی گزد؟ آنان علایق انسانی ندارند که از کشت کشتار ها ناراحت شوند. برای آنان نفرت و نزاع و خشم و کین برکت است زیرا براحتی میتوانند بازاری خوب برای اجناس خود دست پا کنند. در این وسط طبقه متوسط است که در دنیای سوم و غرب غارت میشود و از بین میرود.
