Thats too bad about Anahid زمانه را گفتم

03-Oct-2010

زمانه را گفتم :

تو دزدی

عشقم را ربودی

آن نگاهِ شادِ کودکانه کو ؟

کجاست بویِ آبادان ؟

نبینم برفِ بروجرد

حتی نیست دود تهرانم

زمانه از درون ِآینه

نگاهی کرده بر من

پرسشی داشت :

اگر من دزدم

هجرت را چه خوانی ؟

بر او من فکندم

نگاهی از حسرت و غم

خیره در چشم ِزمانه , من گفتم

از آنچه هجرت برده , من گفتن نتوانم

به یغما برد او کوله باری از واژه هایم

آناهید حجتی

******************************

گاه صدایی نیست
by Anahid Hojjati
20-May-2010

این صداست ؟

یا فقط شلوغی ؟

می دانم

همواره هست

نزدیک است

بلند است

گاه

می خراشد گوش

نتوان کردش

هرگز خاموش

اما آیا صداست ؟

پیامی دارد ؟

فردا می ماند ؟

تو صدایش کردی ؟

یا صدایت کرد ؟

نه

فقط شاید شلوغی ست

من صدا می خواهم

شهر شلوغ است

ازدحامی دارد

اما گاه صدایی نیست

من صدا می خواهم

*******************************
از آسمان گویا ستم می بارد
by Anahid Hojjati
26-Aug-2010

در آن گوشهُ دنیا

در ایران

سرزمینِ افسانه و شعر

خاکِ پهلوانان

جوانمردان

شیرزنان

آنجا سالهاست از آسمان

ستم می بارد

گویا جای برف و باران

آنجا اکنون زشتی ست

پلیدی ست

زندانی کرده اند بهاران

فصل اعدام است تابستان

درختانِ پاییزی , برگشان

گشته انگار اشکشان

قلم ها شکسته اند

زیر پای ظالمان

چه سرها بر دارها کرده اند

چگونه می توان نوشت

ظلم , حق است

زن آزاد است

جوان شاد است

و مرد پیروز؟

این دروغها را نتوانم نوشت

تنها نویسم

آنجا سالهاست از آسمان

ستم می بارد

گویا جای برف و باران

آناهید حجتی

*********************************

گلسرخی
by Anahid Hojjati
10-Aug-2010

نازنین, یاد داری آن گلسرخی؟
که با هم تحسین می کردیم

هست در خاطرِ تو نقشِ آن روزها؟
یاد آن درسها , مشقها , آن بازی ها؟
یادت هست خانم معلمِ ریاضی ؟
محبوب بود , فعال و سیاسی
ما را به موزه برد
و به تماشایِ سی زیو بئانسی

نازنین, درسخوان و کوشا بودی
گم شد در غبار انقلاب آن دوستی
تو به زندان رفتی

بی تو من از کوچه گذشتم
همه تن اشک شدم
جویای تو گشتم
در نگاهِ مادرت اعتمادی ندیدم
من جوابی به سئوالی نشنیدم

نازنین, حالا که من ترا یافته ام
بگذار بگویم که نرفته از یادم
آن گلسرخی که تحسین می کردم
اما هزاران هزار گلِ سرخ
بعد از آن از شاخه افتادند
نیلوفرها پرپر شدند
و دیگر کسی از کاشان نبود که بگوید
«آب را گِل نکنیم»

آب گل شد
سپس خون شد
و از خون لاله آمد

آناهید حجتی

*************************************

06-Jul-2010
از ایران خاطراتی داریم

پس از هزاران سال پادشاهی
سی سال خفت و خواری
مانده برای مهاجران ایرانی
از میهن مشتی خاطراتی

مانده در یاد
عطر سنگک
طعم لواشک
چهرهُ علی آقا
که گوشهُ خیابان
در زمستان لبو
در تابستان گردو
برای چند تومانی ,
آب می داد

مانده در ذهنم
یادِ آن شاگرد
کتابِ جغرافیِ او
جلدِ زیبایی داشت
اما پایِ تخته سیاهِ کلاس
غمگین و آزرده
دنبالِ دریایِ خزر ,
در میانِ کویر می گشت

ما دبیر فیزیک و مکانیک را
به خوبی به خاطر داریم
آخرِ عمری ,
ابزارِ شکنجه
درد و وحشت برایش آورد

مریم, شیرین را به یاد دارد
آن دوستِ دورانِ دبیرستانی
مادر بزرگِ مریم ,
شیرین را دوست داشت
همیشه با روسری بود ,
نمازش ترک نمی شد
وقتی مریم , شیرین را در خردادِ ٦٠
با بلوز گلدار دید
شیرین زمزمه کرد
امشب جایی برایِ ماندن ندارم
می توانم خانهُ شما باشم
بعدِ از نیمه شب
مریم , به شیرین گفت:
صدای ماشین می آید
باید بروی
حتمأ دنبالت آمده اند

نسرین زری را به خاطر دارد
شوهر خواهرِ زری را کشتند
خواهرش به زندان رفت
برای گرفتن جسد
گریان و فحش گویان
خواهر زری را هم کشتند

کامران از زندان می گوید و از کیانوری
توده ایهایِ زندان دوستش داشتند
بعدِ از تمامی شکنجه ها
باز هم از تشکیلِ حزبی بعدِ از آزادی
در آن به اصطلاح اعترافات گفته بود

از ایران ما خاطراتی داریم
از بسیار عطرها و طمع ها
از دوستان و از دبیران
از شعارها
و از بعد از شعارها

اسامی اشخاص ( به جز کیانوری) تغییر داده شده اند.

**********************************

مسلسل در دست جوانان ما نگذارید
by Anahid Hojjati
30-Jun-2010

شادمان , نگران ,

چشم انتظار هستم

در چند روزی می بینم ,

نسرین , فرشته و ژیلا

مهدی , بابک و بهنام

آرش , آذین و آزیتا

دوستانی از دور دورانها

نسرین و ژیلا را ندیده ام سی سالی

وقی در ایران انقلاب شد

چه دوستانی جدا کرد

بعضی ماندند در ایران

مهندس و دکتر شدند

برخی زندانی یا فراری گشتند

چندی از دوستانمان را هم

سهل و ساده کشتند

اشکان یکی از دوستان ِ رفته است

اگر اشکان زنده بود

آبا استادی بود جون مهدی

یا شاید پزشکی چون آرش

شاید خانه ای زیبا در قلب تهرانجلس داشت

اگر اشکان امروز زنده بود

شاید او هم در فرانسه بود

پرسش بسیاراست

اگر اشکان زنده و در فرانسه بود

یا هنوز مجاهد ِخلق دو آتشه بود؟

آخر دوستان, اشکان را کشتند

اما قاتلِ اشکان فقط جمهوری اسلامی نبود

فاتل اشکان هم چنین آن رهبری بود

که١٨ سالگان را اسلحه داد

١٨ سالگان را در خانهً تیمی گذاشت

دوستان , هیچ دولتی جوانان مسلح

جوانان در خانه تیمی را

زنده و آزاد نمی گذارد

یاد ِ اشکان را زنده دارید

مسلسل در دست جوانان ما نگذارید

آناهید حجتی

فریمانت, کالیفرنیا

اسامی در این شعر تغییر داده شده اند.

***************************************

شعر ناتمام من
by Anahid Hojjati
24-Jun-2010

شعر ناتمام من

داستانِ نانوشته ام

در لابلایِ دفتری

یا در گوشه ای از یادم

گاهی در تارِ نیمه شب

یا در میانِ هیاهویِ روز

وفتی خسته از گفتگوهای پوچ

می جویم رُخصتی طلب

ترا می یابمت

نوشته با خطی که خود

سختی دارم در خواندش

یا گسترد ه چون شهری

گُم گشته پُشت کوه خاطرات

شعری از شور و شرر

داستانی از دشمن و دوست

می خواهم بگویمت, نویسمت

اما هر گفته را امروز نتوانم گفت

هر نوشته را امشب نتوانم نوشت

می گذارمت هنوز لابلای دفترم

یا در آغوشِ مهربانِ خاطرم

روزی دگر , شاید

بگویمت یا نویسمت

ناتمامِ من , نانوشته ام

آناهید حجتی

فریمانت , کالیفرنیا

***************************************

این بار, سبزهم کافی بود
by Anahid Hojjati
18-Jun-2010

بسیارگذشته سالها

از روزها ,از آن باورها

از آنگاه که مشت هوا کردیم

فریاد زدیم , شور به پا کردیم

آن وقتی که

زبانِ سرخِ دوستانی

سرسبزشان را

آسان به بیداد می داد

آنهایی که زنده ماندند

بعد از سالها حقارت

سالها نا امیدی

از سبزِ جوانان امروز

گشتندند سرافراز

خوش باور و پیروز

اما دیدی چگونه زود

شوقِ آن فروردینِ ما

امیدِ اردیبهشتمانِ را

شکستِ خردادمان کردند

در خردادی که خونین شد

دوستان, رفیقان

این بار , جوانان

از زبانِ سبزِ خود

دلِ سرخشان را

به بیداد دادند

این بار , حتی

برای دادن سر و جان

زبانِ سرخ هم لازم نبود

این بار , سبز هم کافی بود

آناهید حجتی

فریمانت , کالیفرنیا

************************************

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!