هنوز ها

چهار سروده برای آنکه جان بدر برد
و آنکه نبرد
 
(1)
 شعری نگفته دارم
امشب که شب نمی شود
شعری برای آنها
                که پرت شدند:
برای آنکه عمیق ترین نقطه ی پرتگاه را
لمس کرد
و آنکه نکرد*
و هنوز مثل من
                        افتاده است
در تعلیقی
که معلق نمی شود
   
* زندانی ایتالیایی و از جان به در بردگان اردوگاه فاشیست‌ها     
از پریمو لوی  (Primo Levi)

 
(2)
می گفت هنوز خواب می بیند
که از اوین
           کامیون کامیون  
دمپایی ابری می برند

و او چشمبند شب را کنار می زند
و می بیند
که ابرها ریش ریش می شوند
تا در شقیقه هایش
تیر خلاص می زنند
یک دو سه …
و او نمی میرد

هنوز خواب می بیند

(3)
اوین
مردی زره پوش است
  که هنوز
از قرون وسطی
با شمشیری آهیخته        
بر تپه های شمال تهران ایستاده است

مردی که پشت کلاه خودش
هزاران شبح
چهره عریان کرده اند

(4)
برای مویه کردن
گوری باید و نامی
نگاشته بر آن

خاوران شبحی است
که مادرانش هنوز
اجازه ی عزاداری
نیافته اند

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!