اولین خانم

بی بی سی:
صبح روز یکشنبه ۹ آبان ۱۳۸۹ درحالی که تیم تلویزیون فارسی بی بی سی برای
ساختن مستندی از زندگی اِولین باغچه بان به سمت منزلش درحرکت بود، ازخبر
درگذشت این هنرمند شوکه شد>>>

دقیقا ۱۳ روز پیش،  چهار ساعت پیش از این، به وقت محلی، کاوه نازنین مرا جلوی هتلم در استانبول برداشت. در قرارهای تلفنی، از اول ورودم به استانبول، صحبتی‌ از دعوت به منزلشان نشد. روم نمی‌شد تقاضا کنم،  به کاوه بگم که چقدر هیجانزده مشتاق دیدار با مادرش بودم. چون میدونستم که این روزها اولین خانم به دلیل ناراحتیهای جسمی‌، فقط با پسران و شاگردان عزیزشون در تماس نزدیک بودند.  ولی‌ کاوه خوش قلب تر و عاقل تر از این حرفها بود…

از وقتی‌ که کاوه دعوت کرد آن شب به منزلشان برویم، تمام صحبتهای توی ماشین را که با تمام حواسم گوش می‌کردم، لطف دیگری گرفت. به محض پارک ماشین جلوی منزلشان کاوه ازم پرسید: چی‌ میزنی‌؟ گفتم: الان هر چی‌ که توش الکل داشته باشه. یک عالمه آبجو افس، خرید و از بقالی حمل کرد. به کاوه گفتم: در درونم غوغاییست کاوه، دستام یخ زده و لرزانند. پرسید چرا؟! گفتم: دیدن اولین خانم و ثمین باغچه بان، خودت… جایی‌ که  در طول ۲۸ سال گذشته این عالمه  انسانیّت و خلاقیت – هنر خالص درش جم شده، راحت نیست آخه!  نگاه مهربان آرامش بخشی به من انداخت و با تواضع خاص خودش، در آهنی رو برایم باز کرد: بریم تو. کامبیز فرشته- مانند جلوی در با من روبوسی کرد و خیر مقدم گفت. تپش قلبم رو هنوز حسّ می‌کردم، گو اینکه با دیدن مهربانی کامبیز آرام تر شد. آبجو و مواد دیگه کار خودشونو کردن.  آماده شدم برم سمت اتاق/ محل کار اولین خانم

.اولین خانم را آخرین مرتبه، در تالار رودکی، به همراهی سودابه تاجبخش و حسین سرشار به خاطر داشتم. با همان ابهت زیبای مخصوص خودشون روی سندلی‌ دست چپ پیانو، زیر نگین دوزی کار دست خودشون، زیر عکس سیاه سفیدشون در دوران تدریس و کار اپرا در ایران، مقابل ماسک  اخمو بتهوون… گفتند: ماندا جون داشتم خودمو خوشگل می‌کردم، واست ماتیک میمالیدم که آمدی تو! گفتم: اولین خانم شما بدون ماتیک خوشگلین، من باید واسهٔ شما ماتیک میمالیدم… هردو خندیدیم و رو بوسی کردیم در بغل ایشان.

از عزیزان مشترکمون براشون گفتم، عکس نشونشون دادم، از مرحوم ثمین باغچه بان، از بچه‌های اولین خانم(یعنی شاگردانشون)، از ملیک و نادیا اصلانیان، سودابه تاجبخش، از موسیقی‌ در دوران قدیم در ایران و ترکیه با مقایسه با اوضاع فعلی‌ (در ایران) و از خودم، از زندگی صحبت کردیم. کاوه هم این وسط ها میامد چک میکرد ببینه حاضر هستیم موسیقیش را روی کامپیوترش گوش بدیم. کی‌ میتونست برای موسیقی‌ کاوه حاضر نباشه؟!  بعد از گپ مفصل دلچسب، با اولین خانم برگشتیم به استودیو کاوه.

ازش خواهش کردم کارهای مورد علاقهٔ خودش رو بنوازه. و نواخت! روی کامپیوترش! عشقش بود که “بارون میاد جر جر…” اثر پدرش ثمین رو که کاوه فوق‌العاده استادنه آدیت کرده با ذوق خودش، ساز‌های خودش و صدای سوپرانو فرشته وار اولین خانم…. چی‌ بگم؟ مورمورم شده بود!… کاوه  با تمام وجود پر احساسش می‌خوند، اولین خانم چشمهایش رو بسته بود و از صدا و هنر پسرش در خلسه فرو رفته بود. من و کامبیز هم با لبخند بچگانه نگاهی‌ به هم مینداختیم، بعد به هرمندان خیره میشودیم، باز به هم لبخند میزدیم، ضمن اینکه من دلم می‌خواست از مبل پاشم و برقصم که روم نمی‌شد! الان که فکرش رو می‌کنم،‌ای کاش از جام پا شده بودم و مثل دیوانه‌ها میرقصیدم، در حضور اولین خانم. مطمئنم او هم به من می‌خندید.  موسیقی برای این خانواده  نفس زندگیست. از هیچ حرکت مثبتی غافل نیستند. موسیقی‌ مثبت و موسیقی‌ منفی‌، اثر اولین باغچه بان رو حتما یک روزی گیر بیارین. . بعد “فردا”  اثر کاوه رو گوش دادیم…!  باز هم نفسم ایستاد و مورمورم شد!  ازش مکرراً خواهش کردم که کارهاشو روی یوتیوب بگذاره تا همه دنیا بشنوند

گفت: که چی‌؟!… من با شاگردانم در دانشگاه حال می‌کنم و موسیقی‌ خودم رو در ایام تعطیلی‌ دانشگاه، در ترکیه میزنم…. .در این هنگام، فرهنگ آرام آرام با دوستش به ما پیوستند. فرهنگ هم هنرمند بسیار قابلیست که در تدریس و نوازش ساز‌های جوراجور مهارت دارد. امیدوارم موسیقی‌ فرهنگ رو هم به زودی گوش کنم.

کاوه جان، به امید دیدار و شنیدن موسیقی‌ قوی قدیم و جدید تو در این دیار

کاوه، کامبیز، فرهنگ –  از ته دلم به شما عزیزان اولین خانم تسلییت میگم و براتون آرامش آرزو می‌کنم تا با خاطرات مادرتون قدرت بگیرید و بیشتر شکوفا باشید

.خاطرات پلاک ۲۳ و چون چون با اولین خانم رو فراموش نکن. آرام باشید نازنین ها

 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!