کینه های پوشالی بین ما و بهره برداری قدرتهای بزرگ داستان توبه نامه باب و اعدام وی؟ دوست من میگفت که برادرش بسیار متعصب دو آتشه شیعه و نسبت به بهاییان بسیار بدبین بود و از آنان نفرت داشت زیرا فکر میکرد که آنان ساخته دست ابر قدرتهای روس و انگلیس هستند و برای از بین بردن اتحاد کشورهای مسلمان فعالیت میکنند و عقاید آنان هم شیطانی است و رابطه ای با شیطان رجیم دارند وی آنان را بد نجس و غیر قابل دیدار میدانست . تا اینکه با یک بهایی بسیار خوب و مهربان بدون اینکه بداند که وی بهایی است دوست شد. مدتها گذشت و دوستی ایندو بسیار عمیق شد بطوریکه برادر من به دوست تازه اش بسیار اعتماد داشت و اورا خیلی دوست میداشت. در هنگامیکه بحبوبه مشگلات در ایران بود و انقلاب داشت شروع میشد وی به برادر من خیلی کمک کرد و همیشه هرکاری که میتوانست برای او میکرد. روزی که برادر من در خانه او برای شام مهمان بود در یک اتاق بزرگ مثلا مهمانی او عکس حضرت عبدالبها را دید و از دوستش پرسید ببینم مگر شما بهایی هستید که عکس اورا در اتاق خود گذارده اید. وی گفت بلی. برادرم گفت من فکر میکردم بهایی ها آدم های بدجنس نا اهل و خیلی مادی گرا هستند چیزی شبیه یهودیان و همیشه میخواهند سر مسلمانان را کلاه بگذارند آنان به دین عقیده ای ندارند و با مسلمانان دشمن هستند. دوست بهایی برادرمن خنده ای کرد و گفت که اینها همه شایعه است برای اینکه بین مارا شکرآب کنند و مارا باهم بد کنند و با انداختن تفرقه بین ما سو استفاده کنند.
برادرم که فکر میکرد که این دین پوشالی و ساخته دست انگلیسی ها است اکنون برداشت دیگری داشت میدید که بهترین و صمیمی ترین دوست وی بهایی از آب درآمد. با وجود این آنشب در آن خانه غذای آنان را نمی خورد و حتی در آن خانه نماز مسلمانی خودش را هم نمی خواند. وی به یک مجتهد مسلمان مراجعه میکند تا ببیند که با دوستش که حالا کشف کرده است بهایی است چه کند. مجتهد به بردارم میگوید که متاسفانه این سو استفاده استعمار از دینها است که پیروان هر دین را برعلیه دین دیگر تحریک میکنند. بهاییان با مسلمانان فرق چندانی در اصول دین ندارند بلکه در فرعیات با هم اختلافاتی دارند بهر حال آنان تنها دینی هستند که اسلام را قبول دارند و مدعی هستند که امام دوازدهم ظهور کرده است. مجتهد ادامه داد که بهاییان سعی میکنند که دستورات دینی خود را عمل کنند و برعکس تصور مردم با مسلمانان دشمنی ندارند. حضرت اعلی یا همان باب به پیروان خود دستور داده بودکه با مسلمانان بجنگند و از خود دفاع کنند ولی حضرت بهاالله دستور داده است که در برابر مسلمانان دست به سلاح نبرند و جنگ نکنند. شاید که این کینه عجیب بین بهاییان و مسلمانان از بین برود. وی میگوید که حکومت وقت با بابیان بسیار بد رفتاری کرد و با اینکه آنان در دفاع از خود شجاعتهای بی نظیری نشان دادند و در قلعه شیخ طبرسی مدتها با دولت جنگ مسلحانه میکردند ولی دولت وقت به آنان قول داد که در صورت تسلیم با آنان کاری ندارد ولی آنان بعد از تسلیم کشته شدند. برادرم پرسید که باب شینده ام که توبه کرده است و توبه نامه او در کتابخان مجلس هم موجود است پس چرا کسی که توبه کرده بود باز اورا اعدام کردند؟ مجتهد میگوید که اینکه او توبه کرده است یانه برای این موضوع بایست تحقیق شود ولی حرف شما مقبول است کسی که از یک کاری که سیاسی است و قتل و جنایت نیست اگر توبه کند قاعدتا نبایست تنبیه هم شود و همین جا است که شک برانگیز است اگر او از ادعای خود دست برداشته است چرا وی را اعدام کردند؟ بسیاری از پیروان اولیه باب همان ملاها و روحانیون شیعه بودند مثلا ملا حسین بشرویه ملایی بوده است که بسیار شجاع بوده است و میگویند که هنگامیکه کسی پشت درخت پنهان شده بوده تا اورا بکشد او با شمشیرش درخت و مرد را به دو نیم میکند. بهرحال بعداز ملاقات برادرم با مجتهد وی کینه خودرا نسبت به بهاییان بکلی کنار میگذارد و با دوستش رابطه بسیار نزدیکی برقرار میکند. عبادت به جز خدمت خلق نیست به عبا سجاده دلق نیست. امیدوارم که همه ما با تحقیق های غیر مغرضانه به حقیقت دست بیابیم و بازیچه دست استعمار واستحمار بین المللی نشویم. همان هاییکه برای ما نفرت و تفرقه ارمغان میآورند و خودشان در وحدت وتساهل واحترام متقابل با هم بسر میبرند.
