گدایی که شاه شد

گدایی که شاه شد میدایند اینطور که میگویند در زمان قدیم اگر شاهی می مرد و ولایت عهدی نداشت  مردم شهر در میدان شهر جمع می شدند و سرکردگان حکومت مثل وزرا و یا وزیر دست چپ و یا راست و وزیر مستقیم و وزی عقب یک باز شاهی را هوا میکردند و آن باز سر هر کس و یا ناکسی که می نشست او پادشاه میشد. نمیدانم که این رسم خوبی بود یا بد ولی همیشه مردم غر میزدند که آنان باز را دستکار میکنند و طوری اورا تنظیم و هدایت میکنند که سر آن کسی می نشیند که قبلا برنامه ریزی کرده اند. و باز میگویند که مثلا سرکردگان حکومتی همیشه میخواهند با برنامه ریزی کردن باز شاهی او سر یک آدم ابله و کودن و خرفت بنشیند تا آنان بتوانند اورا خوب کنترل کنند و منافع خود را خوب حفظ نمایند. این بار آنان به یک گدای هفتادساله مقداری سکه نقره دادند تا سر یک کنج و در زاویه مخصوصی بایستد تا آنان که باز رارها میکنند و به باز آموزش داده اند تا در آن زاویه و در آن قسمت بر سر او بنشیند.  گدای فلک زده بدبخت هم قبول کرد و با گرفتن تعدادی سکه نقره در آنجا ایستاد.  گردانندگان خیمه شب بازی باز را رها کردند و باز طبق برنامه درست بر سرمرد گدا نشست و او پادشاه  شد. مردم بسیار خوشحال شدند زیرا فکر میکردند که یک گدا مشگلات آنان را میداند و به آنان کمک خواهد کرد. سرکردگان هم خوشحال بودندکه یک گدای احمق به کمک آنان شاه شده لابد  قدر خدمت آنانرا میداند و دست آنان را در اداره کشورباز میگذارد.

ولی خیلی زود فهمیدند که کور خوانده اند.  گدای بیچاره دیروز و سلطان امروز خیلی به سرعت موقعیت را درک کرد و با کشتن و بستن افرادی که موضوع را میدانستند و به اودر رسیدن به پادشاهی خدمت کرده بودند همه را قل او قمع کرد و از دست آنان که منت به سر او داشتند خلاص شد.  سپس سعی کرد که گروهی متلق های حرفه ای و شاعران درباری را دور خود جمع کند که مرتب در حسن او مدیحه سرایی و غزل سرایی کنند. با آنهمه کرنش ها و احترام ها و قربان صدقه رفتن ها او خود را کاملا گم کرده بود و میخواست تلافی هفتاد سال گدای را در آورد. هرکس با او مخالف بود بدست مزدورانش کشته یا شهید میشد.  او توانست بسرعت یک زهره چشم حسابی از مردم  واطرافیان خود بگیرد و پایه های سلطنت خود را محکم کند بعد با باج دادن های بیشمار به همسایه گان کشورش آنان را هم بهنحوی از خود راضی گردانید و بقول معروف از کیسه خلیفه و یا از مالیاتهایی که از مردم بیچاره میگرفت حاتم بخشی های کلان میکرد.  او یک عده فدایی برای خودش درست کرده بود که حاضر بودند همه کاری و همه نوع جنایت و خیانتی بکنند.  او برای اینکه بتواند به حکومت منحوس خود ادامه دهد مالیاتها را مرتب افزایش میداد و هر کسی هم که جرات اعتراض کردن را داشت  میکشت. 

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!