حسنی در دیدار با احمدی نژاد در حاشیه سفر اخیرش به ارومیه ضمن تقدیر از وی گفت ” اگر باری که بر دوش احمدی نژاد است روی خر گذاشته بودند تا حالا مرده بود
!! توی تاکسی بودم . یه خانم جلو نشسته بود یه آخوند و یه آدم معتاد با خود من هم عقب . آخوند یه ۲۰۰۰ تومانی داد به راننده . ؛ تا راننده پول رو بگیره معتاد گفت آقا ۲ نفر حساب کن حاج آقا دامادمون هستن !!! آخوند گفت ببخشید بجا نیاوردم ؟ شما؟ معتاد گفت ۳۰ سال خواهر ما رو گا…… الان میگی بجا نیاوردی . آخوند همون جا از ماشین پیاده شد… . راننده داشت زیر لب می خندید که معتاد گفت والا!
*باز محمود با کنايه*
*
اندکی قدّ و يه هاله *
*
سر خوش از وضع زمانه *
*
نفت شصت و نه دلاری *
*
سال 60 ميليارد دلاری *
*
با سفرهای فراوان *
*
ساخته از خود فسانه *
*
می برد پول از خزانه *
*
می دهد دائم حواله *
*
می خورد از مال مردم *
*
می پَرد بر دوش مردم *
*
می دهد دائم شعارِ *
*
مهرورزی ، عدل خواهی !*
*
خلق ثروت ، محو نکبت !*
*
دين پناهی ، سادگی ، بی قيد و بندی !*
*
چون به جِدّ ، می نگری ، امّا تمامی :*
*
تندخويی ، جنگ خواهی !*
*
پخش فقر و بی نوايی !*
*
لودگی ، مردم فريبی ، بی خيالی !*
*
هسته ای اين طبل خالی !*
*
نامه هايی کودکانه ، سر گشاده ، احمقانه *
*
مملو از پند و عتاب و ادّعا ، پر از کنايه *
*
می نويسد او برای حاکمان اين زمانه !*
*
آخر ای مجنون سر مست *
*
هيچ آيا تا کنون امّا *
*
مروری کرده ای بر وضع و حال اين کرانه ؟ *
*
هيچ انديشيده ای آيا *
*
که از روی محبت *
*
گر يکی از آن اجانب *
*
نامه ای بهرِ تو و اين دولتِ جل الخلايق *
*
در بيان درد و رنج و حال و روزِ مردمِ بس مفلسِ اين سرزمينِ پر بلا و مشکلِ خاور ميانه *
*
با همان سبک و سياقِ هاديانه *
*
پر غرور و پر اِفاده ، پر زِ ايراد و کنايه *
*
انشا کند ، پخشش کند *
*
در خيلِ انبوه رسانه ، ماهواره ، روزنامه *
*
پاسخی داری برايش ؟ *
*
آسمان امروز ديگر نيست نيلی *
*
يادم آمد از فلسطين *
*
از بلندی های جولان *
*
از دلار و پول نفت و نقشِ ايران *
*
اندرون جيب و در کاشانة آن جيره خواران *
*
از هولوکاست وحماس و نقشه بی صهيونيستِ گوشة خاور ميانه *
*
حرف های قلدرانه ، احمقانه ، خود سرانه *
*
پر هزينه ، پر ضرر ، بی فايده ، بَس ناشيانه *
*
از رجايیِ زمانه ، *
*
باورش گشته که هست او :*
*
يک پديده ! معجزه در اين هزاره !*
*
يک دو سه مزدورِ پرگو *
*
در کنارش نيز، هر دم *
*
می روند اين سو و آن سو *
*
می کنند از او ستايش ، همچو ناجیّ ِ زمانه *
*
ليک امّا *
*
اندرون مملکت آنچه نمايان *
*
سايه شوم فساد و نکبت و فقر و فغانِ بينوايان *
*
با دو پای کودکانه می دويدم همچو آهو *
*
گه به اين سو گه به آن سو *
*
دور می گشتم زخانه *
*
در ميان مدح و روضه *
*
اندرون بحث و شورا و کلاس و مدرسه واندر رسانه *
*
می شنيدم دم به دم *
*
از هر فکور و صاحب انديشه و جزئی اراده *
*
داستانهای مخوفی بهر اين ملک فِتاده *
*
می شنيدم *
*
از لب شيرين پيران خردمند *
*
مستمر اين برترين و بهترين پند :*
*
آه ای خوش باوران کم سوادِ پر افاده *
*
اين چنين بی فکر و تدبير و درايه *
*
مرز و بوم و مملکت کردن اداره *
*
آخر ای مستان قدرت ، اين روش تا کی ادامه؟ *
*
اندک اندک رفته رفته *
*
تيرگی ، افسردگی ، بيچارگی،درماندگی *
*
بر پهنه اين کشتی در گل نشسته ، *
*
گشته چيره *
*
حيف امّا کز سر خيره سری ، خود محوری ، کوته خيالی *
*
در نگاه اين جماعت *
*
جملگی انديشمندان زمانه *
*
يا که مزدورِ اجانب ، عامل و بوق بيگانه *
*
يا که اهل پول و مايه، مافيای مسکن و بانک و قاچاق ، تحت الحمايه *
*
هر که باشند ، از برای خيرخواهی *
*
هرچه گويند و نويسند *
*
غير مسموع و زياده !*
*
ای دريغ از يک جواب صادقانه! عالمانه !*
*
آری اينک *
*
جهل او چون تيغِ برّان *
*
می زند از بن *
*
نهالِ جاودانِ اقتصاد و علم و تحصيل و اراده *
*
می شنيدم اندر اين دوران پر رنجی که دانی *
*
رازهای تلخی از آينده اين خاکِ پاکِ باستانی *
*
بشنو از من ، کودکِ من *
*
از زبان مامِ ميهن :*
*
مرز و بوم پاک ايران *
*
پرگهر مهد دليران *
*
خطة يکتاپرستان *
*
سرزمين مهر و ايمان *
*
يک رئيس جمهور نادان *
*
کـــرد ويـــــران ! کـــرد ويـــــران ! کـــرد ويـــــران !*
مهرداد دادگر