پزشکان و سیاست , مسعود نقره کار

بیست و دو سال از ترور جنایتکارانه سیاستمدار و پزشک گرانقدر, دکتر کاظم سامی گذشت. پزشک آزاده ای که به دنبال پاسخ این پرسش بود که چرا پزشکان نقشی ضعیف درعرصه ی سیاست و فرهنگ جامعه ایفا می کنند؟ دراین یادواره کوتاه به این پرسش نیز اشارتی خواهم داشت.

پیشگفتار

سایلی راگفت آن پیر کهن
چند ازمردان حق گویی سخن

گفت خوشآید زبان را بر دوام
تا بگویدحرف ایشان را مدام

گر نیمزیشان از ایشان گفته ام
خوشدلمکاین قصه از جان گفته ام

گر ندارماز شکر جز نام بهر
این بسی بهترکه اندر کام زهر

“صفوهالصفا “(1)

دکتر کاظم سامی , سیاستمدار و روانپزشک , نخستینوزیر وزارت بهداری و بهزیستی( بهداشت و درمان و آموزش پزشکی) در کابینه مهندس مهدیبازرگان , نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی و کاندیدای دور اول ریاست جمهوریاسلامی, چهارشنبه دوم آذر ماه سال 1367در مطب اش با ضربه های دشنه ی موجودی قسیالقلب, که بر سر او وارد آورده بود , به شدت مجروح شد. دکتر سامی دو روز بعد درچهارم آذر ماه بر اثر جراحت های وارده جان سپرد و صدای اش خاموش شد, صدایی که پیشاز خاموشی چنین طنینی داشت :

” انسانی که به آزادی, آزادی راستین – نه آزادیتجارتی- می اندیشد… تا آنجا به آزادی انسانی حرمت می نهد که مخالف را و حتی دشمنفکری خویش را به خاطر تقدس آزادی تحمل می کندو او را از آزادی تجلی اندیشه خویش وانتخاب خویش با زور باز نمی دارد و به نام مقدس ترین اصول, مقدس ترین اصلی را کهآزادی رشد انسان از طریق تنوع اندیشه ها, تنوع انتخاب ها و آزادی خلق و آزادی تفکرو تحقیق و انتخاب است , با روش های دیکتاتوری پایمال نمی کند….”

حکومتاسلامی قتل این پزشک آزاده و آزادیخواهی را مساله ای خصوصی اعلام کرد و کیهان هوایی,ارگانمشاطه گران حکومت اسلامی در خارج از کشور نوشت : ” این عمل ناجوانمردانه باهیچ دید و تفکری نمی تواند مورد قبول جامعه قرار گیرد”.

دولت و مجلسیان ” ستاد رسیدگی به قتل شهید دکترسامی” تشکیل دادند و چپ و راست ابراز تاسف صادر کردند اما فراموش نکردند کهمزدوران حزب الله و لباس شخصی ها ی شان را راهی مراسم ختم او کنند تا در برابرشعار شرکت کنندگان در این مراسم که ” آزادی ,آزادی, پیام خون سامی”و” استقلال, عدالت, آزادی, پیام خون سامی” بود, نعره سر دهند که: “منافق مسلح اعدام باید گردد” و شرکت کنندگان را مورد ضرب و شتم قرار دهند.

مسؤلینحکومت در رابطه با علت و چگونگی وقوع این جنایت ابتدا فردی به نام ” غلام همتی” که از بیماران دکتر سامی بود, راقاتل معرفی کردند, اما محتشمی وزیر کشور وقت ,در 26 آذر ماه 1367, یعنی 24 روز پساز ترور دکتر سامی ,اعلام کرد:

” قاتل دکتر سامی 32 ساعت بعد از حمله به دکترسامی در گرمابه ای در اهواز خود را حلق آویز کرد. او محمود جلیلیان نام دارد و ازپرسنل سابق ارتش بوده ، که در فردیس کرج میوه فروشی داشته است”.

محتشمی در مصاحبه ای دیگر گفت : ” دکتر سامی بهویژه در ماههای اخیر بسیار فعالانه در رابطه با انقلاب و دستگاههای نظام جمهوریاسلامی بود و برخوردهایی هم با عناصری که احیانا” ارتباطی برقرار می کردندداشته است” و نتیجه گرفت که: ” عناصر ضد انقلاب و منافق و گروهکی در اینرابطه دست داشتند.”

این گزارش وسایر گزارش هایی که از سوی نیروهایانتظامی , دادستان وقت , پزشک قانونی و همسر قاتل داده شده بود نسبت به یکدیگر,حتی به قول ” خودی ” ها ” آکنده از ابهامات و ضد و نقیض گویی” بود, برای نمونه نگاهی به وب سایت علی اکبر اعلمی نماینده دوره ششم و هفتممجلس و “معاونت کل امور انتطامی ” وزارت کشور در آن هنگام , گوشه هاییاز این ابهام ها و تناقض ها رانشان می دهد (2). اعلمی پس از طرح ابهام ها و تناقضها می نویسد : “…واکنش بعضی ازدوستان ومسؤلان وقت وزارت کشور به یاد داشت مذکور, به نگارنده فهماند شتر دیدی,ندیدی…..” (3)

“….همسر محمد جلیلیان (قاتل سامی) اظهار داشته است که ما در منزلتلفن نداشتیم، خانم همسایه پایینی آمد و گفت ، شخصی به نام الف با همسر شما کاردارد ، همسرم با آقای الف در دفتر آقای شین قرار ملاقات گذاشت، همسرم رفت و پس ازبازگشت، مقداری پول آورد و تحویل من داد و این آخرین باری بود که از خانه رفت و

جنایت را انجام داد و بعد با جنازه او روبرو شدم. همسر جلیلیان اعتقادی بهخودکشی شوهرش ندارد………

به درخواست همسر قاتل سامی، نبشقبر کردیم و جنازه به پزشکی قانونی فرستاده شد. نظریه پزشکی قانونی نیزخودکشی را نفی, و تایید کرد که جلیلیانکشته و سپس حلق آویز شده است……..”(4)

قتل هایزنجیره ای, ویژگی و تشابه شان با قتل دکتر سامی حکایت این داشت که حکومت روش جدیدیبرای کشتار مخالفان خود و دگراندیشان و روشنفکران بر گزیده بود , و قتل دکترسامی می تواندنخستین حلقه از این زنجیره یخونین بوده باشد.

پس ازسال ها ,سال گذشته دکتر مهدی خزعلی ( پزشک) – فرزند آیت الله خزعلیکه ازآیت الله های مدافع احمدی نژاد است – اعلام کردکه احمدی نژاد و حسینشریعتمداری در قتل دکتر سامی نقش داشته اند . این خبر و اظهار نظر از سوی فرزندآیت الله خزعلی بار دیگر فاجعه ترور دکتر سامی و چرایی و چگونگی اش را مطرح کرد. دکترمهدیخزعلی به دلیل طرح این نظرات دستگیر و زندانی شد.(5,6)
در باره دکتر سامی

دکتر کاظم سامی به سال 1313 در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد, خانواده ایکه از کرمان به مشهد مهاجرت کرده بودند. او از نوجوانی به فعالیت های سیاسی واجتماعی روی آورد. سامی درجوانی به “کانون نشر حقایق اسلامی ” پیوست. محتوی اندیشه سامی را آموزش های مذهبی محمد تقی مزینانی و ملی گرایی , که بعد از شکست شهریور 20 و بانهضت ملی شدن صنعت نفت اوج می گرفت , شکل می دادند. بر این دو ویژگی درد آشنایی ,عدالت جویی , ظلم ستیزی و آزادیخواهی را نیز افزوده بود. سامی در سال 1330 به جمع” خداپرستان سوسیالیست” حزب ایران پیوست, اما از اواخر سال 1331 فعالیتسیاسی اش را با ” جمعیت آزادی برای مردم ایران” ادامه داد.

در آستانه ورود به دانشگاه کههمزمان با کودتای 28 مرداد بود سامی به نهضت مقاومت ملی خراسان پیوست . این همراهیپس از آمدن اش به تهران و تا سال 1338 ادامه یافت. پس از تحصیلات دانشگاهی همکاریاش را با ” جبهه ملی دوم” آغاز کرد و مسؤلیت هدایت و گرد آوری ارتباطدانشجویان خارج از کشور را به عهده گرفت . سال های 1330 و 1340 علاوه بر گسترشفعالیت های سیاسی و فرهنگی , نشریه ماهانه ی ” پیکار اندیشه ” را منتشرکرد , نشریه ای که دومین شماره اش با خودش توقیف شد. سامی در سرمقاله شماره نخستپیکار اندیشه نوشت:

“به یاد داریم که نوشته بودند ” دوران ما با انسانیت و پایمردیبیگانه شده است” ولی ما باور نداریم و قبول نمی کنیم. ایا امکان دارد که عشقها معنی بزرگ و انسانی خود را از دست بدهند؟ ایا کلمات امید و زندگی فرسوده و پیرمی شوند؟….ما شعله امید را در سردخانه قلب های تاریک می افروزیم و سعی داریم کهنظامی اخلاقی را جایگزین روش ناموزون کنونی سازیم…. ما با وسعت بخشیدن بهدامنه مبارزات فکری برای ارواح یاس زده وناامید درس عبرتی بوده ایم و خواسته ایم انسان باشیم و انسانیت را قدربشناسیم…..”

دکتر سامی در سال 1343 با جمعی ازهمفکران اش ” جنبش انقلابی مردم ایران “( جاما) را بنا نهادنند اما درتابستان همان سال دستگیر و زندانی شد. پس از آزادی از زندان ” مجله تازه هایروانپزشکی” را منتشر کرد و تا انقلاب بهمن 57 , بی آنکه از سیاست دوری گزیند, در کنار آموزش دادن و طبابت , به نوشتن و ترجمه و انتشار کتاب ادامه داد.

پس از پیروزی انقلاب “جاما” فعالیت خود را آغاز کرد و دکتر سامیبه عنوان فرد مؤثر این جریان سیاسی , با چنین اندیشه ای به مبارزه خود ادامه داد:

” تاریخ استعمار نشان می دهدکه نظام بهره کشی و اقتصاد پرستی جدید و فلسفه ” اصالت مصرف” از چه راهها و با چه نیرنگ ها و توطئه های ضد انسانی – مجهز به نیروی علم و فلسفه و تکنیک وهنر و ادب و جامعه شناسی و تاریخ و روانشناسی و سلاح جنگ و صلح و سیاست – می کوشدتا همه کشور های جهان را به بازار کالای خویش بدل سازد و برای توفیق در این راهباید همه انسان ها به شکل “موجودات مصرف کننده” در آیند, و همه ملت ها ,اصالت ها و خصوصیت ها ی معنوی و تاریخی و مذهبی و قومی خویش را , که شخصیت واستقلال شان را می سازند نابود کنند …….وهمه با یک تیپ , یک روح , یک نیاز, یکشیوه زندگی و یک پسند و پندار, مصرف کنندگان یک نواخت نظام جهانی گردند….و آنچهبه یک جامعه انسانی شخصیت ممتاز و استقلال می بخشد و در برابر شبیخون این نظامجهانی از ارزش های خویش دفاع می کند, محو شودو….”

دکتر سامی در کنار مشاغل مختلف وارائه طرح های گوناگون با ارائه ” طرح طب ملی ” اش , علیرغم کمبود ها واشکال های این طرح, با رد آنچه او ” طب استعماری ” می پنداشت باردیگر امید وعدالت جویی و انسان دوستی اشرانشان داد. اما عمر این طرح ووزارت طولی نکشید و او در 25 مهر ماه 1358 از مقاموزارت استعفا داد. دکتر سامی در استعفا نامه اش خطاب به مردم ایران نوشت که بهدلیل: ” …عدم هماهنگی در دولت ,و بین دولت و دیگر مراکز قدرت و عدم اختیارو قدرت کافی برای اتخاذ یک سیاست واحد, مشخص و جهت دار, امکان خدمت و انجام وظیفهو ادامه همکاری وجود ندارد….”

دکتر سامی پس از استعفا از وزارت , به عنوان نماینده مردم تهران در اولیندور مجلس شورای اسلامی به مجلس راه یافت . او در مصاحبه ای ” پاسداری ازآزادی” را از وظایف مجلس دانست وکاهش و رفع مشگلات عدیده ی مملکت” را حاکمیت مردم از طریق نظام شورائی” ودوری گزیدن از ” هر نوع گروه گرائی و انحصار طلبی ” اعلام کرد.

در سال 60 در حالیکه دکتر سامی همچنان نماینده مجلس بود دفاترجاما مانند دفاتر سایر تشکّل های سیاسیدگراندیش مورد هجوم قرار گرفت و بسته شد. دکتر سامی دبیر کل جاما نیز همچون اعضایاین تشکّل دست از فعالیت های سیاسی تحت نام جاما کشید و به طبابت و فعالیت هایفرهنگی و اجتماعی روی آورد. دکتر سامی در سال 1363 هنگام خروج از مراسمی که نهضتآزادی به مناسبت 28 صفر برگزار کرده بود, مورد هجوم تعدادی از افراد مسلح و لباسشخصی قرار گرفت و به شدت از ناحیه صورت و چشم مضروب و مصدوم شد.

نزدیکی دکتر سامی به آیت الله منتظری و اعلام ” کاردان وصالح” بودن او از سوی آیت الله منتظری , در کنار انتقادهای او نسبت به حکومتگران اسلامی ,فعالیت های سیاسی , اجتماعی و فرهنگی همراه با محبوبیت اش , برخی از عواملی بودند که می توانستند زمینههای قتل اورا فراهم آورده باشند.

دیدار با دکتر سامی

دوست مشترکی , از ناشران روبروی دانشگاه تهران که عمرش دراز تر باد,وقتی با کار های من در زمینه های بهداشتیو درمانی و آموزش پزشکی آشنا شد, پیشنهاد ملاقات با دکتر سامی و مشورت و نظر خواهی از او را مطرح کرد. با نام, فعالیت ها و آثار دکتر سامی آشنا بودم اما تفکر سیاسی و سازمانی آن زمان من مانعدیدار و نزدیکی ام با او بود. سرانجام اما اصرار دوست مشترک , خوشبختانه کار خودشرا کرد و برای آشنایی و نظر خواهی به دیدار دکتر سامی رفتم.

نخستین دیدارمان ,به سال 62 , به شنیدن نقدها وپیشنهاد های او پیرامون حاشیه ای که من پیش تربر” طرح طب ملی” نوشته بودم , سپری شد.دانش و اطلاعات اشدر باره مسایل بهداشتی ودرمانی و آموزش پزشکی , و مهربانی و متانت اش سبب شدند تا خودم را به خاطر تاخیردر شتافتنبرای دیدارش سرزنش کنم. بهانه ی دومیندیدارم نظر خواهی در باره ی کتاب در دستانتشارم ” طرح بحثی در باره بهداشت , درمان و آموزش پزشکی” بود.دکترسامی ضمن ارج گذاشتن به کوشش هایم برای تالیف این کتاب , نگاهم را در بررسیعلل پیدایی مسائل و مشگلات بهداشتی و درمانی و آموزشی , و ارائهراهکار ها برای حل مسائل و مشگلات را به درستی یک جانبه خواند ومورد انتقاد قرار داد. من در این کتاب همه مسائل و مشگلات بهداشتی و درمانی وآموزش پزشکی را به گردن امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم امریکا انداخته ونگاه ” سوسیالیستی” به امر بهداشت و درمان و آموزش پزشکی را روش درستپایان دادن به تراژدی بهداشت و درمان در ایران و جهان نشان داده بودم. در همیندیدار در باره دو کتاب دیگرم با عنوان” پزشکان جهان در راه حفظ و تحکیم صلح جهانی – نگرشی بر علل و پیامد های جنگ هسته ای ” و ” درستایش پزشکان مردمی” صحبت شد. در کتاب آماده ی انتشار ِ ” در ستایشپزشکان مردمی” به زندگی ده ها تن از پزشکان ایرانی و غیر ایرانی اهل سیاست و فرهنگ پرداخته بودم: از دکترغلامحسین ساعدی و بهرامصادقی و مهدی آذر و هوشنگ اعظمی گرفته تاآنتوان چخوف و سامرست موام وارنستو چه گوارا و سالوادور آلنده و جرج حبش و ……(7)

دکتر سامیضمن اضافه کردن نام هایی به لیست من, ونیز تردید داشتن در رابطه با “مردمی” بودن برخی از نام هایی که من مطرح کرده بودم گفت که او به دنبال یافتنپاسخ این مساله و معضل نیز هست که چرا قشرپزشک رغبت زیادی به دخالت در امور سیاسی و فرهنگی از خود نشان نمی دهد. او میپذیرفت که جامعه ی پزشکی چهره های بر جسته و شاخصی در پهنه ی سیاست و فرهنگ داشتهو دارد اما نطرش این بود که به طورعموم اکثر پزشکان از مسایل سیاسی و فرهنگی فاصلهمی گیرند . دکتر سامی ضمن اشاره به سخنرانی اش با عنوان ” طب و سیاست” درماه های اولیه ی بعد ازانقلاب (8) تاکید کرد که در دیدار بعدی روی موضوع ” طب و سیاست” و پزشکان و سیاست” بیشتر صحبت کنیم و او نیز نظرش را به تفصیل بگوید , که البته نوع فعالیتسیاسی ِ من شانس چنین ملاقاتی را از منگرفت.

نقش ضعیف پزشکان در عرصه سیاست و فرهنگ

حرفه یپزشکی , یا به قول زنده یاد دکتر غلامحسینساعدی , ” حرفه وجیه المله طبابت” , وجاهت و مقبولیتی عام , تاریخیوجهانی داشته و دارد. در ایران طبیب را حکیم می خواندند شاید به این خاطر که او را صاحب حکمت و همه چیزدان می پنداشتند, منزلتی که این حرفه را به حد” دانش و حرفه ای خدايي ” رساند. این جایگاه یگانه را نیاز انسان بهسلامتی و عشق اش به زندگی و گریزش از درد های جسمانی و روانی, و مرگ, سبب شده است.انسان سلامتی خود , و عزیزان اش رامهمترین مساله زندگی اش می داند. تامین و حفظ سلامتی را نیز ورای تمهیدات آسمانی ,به طور واقعی در حضور و نقش پزشک تجربه کردهاست. این نیاز رابطه ی ویژه ای میان پزشکو بیمار ,و نزدیکان بیمار بر قرار می کندو از پزشک اتوریته و شخصیتی مورد اعتماد در ذهن آنان می نشاند. هنگامی که انسان بهفرد و یا حرفه ای نیاز داشته باشد آن حرفهو صاحب حرفه اهمیت خاصی برای فرد نیازمند پیدا می کنند, اهمیتی که غالبا” تاهنگام رفع آن نیاز وجود خواهد داشت. در مورد حرفه ی پزشکی این اهمیت داشتن, ابعادو دامنه ی وسیع تری پیدا می کند, و پزشک نه فقط در رابطه با بیمار و خانواده ونزدیکان بیمار , که در سطع جامعه از وجهه و منزلتی خاص ( معنوی و مالی) پایدارتربر خوردار است.

در اینمیانه سوال این بوده و هست که چرا چنینفرد و” شخصیتی” در عرصه سیاست وفرهنگ حضوری کم رنگ و نقشی ضعیف ایفا کردهو می کند؟ , سؤالی که سالیانی نیز دکتر سامی به دنبال یافتن پاسخ اش بود.

در تلاشبرای یافتن پاسخی به این پرسش چند نظر مطرح شده است:

1- برخی به مانند طبیب معروف” علی بن عباس اهوازی”(متوفی به سال 384 هجری) می اندیشند که گفته بود طبیب می باید ” پیوسته بهمطالعه کتب , یعنی خواندن کتب طبی و خواندن آنها مشغول باشد” و صرفا” به حرفه وتخصص خود و درمان بیماراناش بیاندیشد .واقعیت این است که حساسیت این حرفه که با جان آدمیان سر و کار دارددانش و تجربه و تبحر ضرور, و وقت کافی برای با بیمار بودن می طلبد, این ویژگی هابطور واقعی امان نمی دهند پزشک فراتر از حرفه ی خود به دیگرعرصه های فعالیت های اجتماعی قدم بگذارد.

( در شرایط امروزین نیز دیده می شود دانشجویان پزشکی, که در زمره درس خوان ترین ها هستند تنها فرصت دارند به مطالعه کتاب های درسی خود و کار های عملی مربوط به پزشکیبپردازند . به ندرت دیده شده است دانشجویانپزشکی و حتی پزشکان به مطالعه در زمینه های سیاسی و فرهنگی بپردازند و در این عرصه نیز وقت صرف کنند. وجههو منزلت و نیز بی نیازی مالی ( و معنوی) این حرفه, دانشجویان پزشکی و پزشکان را به محافطه کاریبیشتر سوق داده است.)

2- پزشک وظیفه دارد حد اقل درآن حد که به سیاست هایبهداشتی و درمانی و آموزش پزشکی ارتباط می یابد در امر سیاست دخالت کند. آنان کهچنین باوری دارند مقابله با کمبود ها و لغزش های نظام بهداشتی و درمانی , و نیز با شرکت‌هایبیمه، شرکت‌های دارویی, و کمپانی های تولید و توزیع وسایل پزشکی، وسرانجام رودررویی با پشتیبانان چنین شرکت هایی , یعنی دولت ها و حکومت ها را وظیفهپزشکان نیز می دانند.ضمن اینکه بی تفاوت نبودن نسبت به عواملفرهنگی ( و دینی) که بر سلامت جسمانی و روانی افراد و گروه‌هایاجتماعی تاثیر می گذارند نیز در زمره یوظایف پزشک دانسته اند.

3- عده ایبستر مناسبی که رابطه میان پزشک و بیمار وجایگاه اجتماعی پزشک به وجود آورده است را عواملی می دانند که با اتکا به آن هاپزشک می تواند فراتر از تشخیص بیماری و درمان بیمار به عرصه تشخیص و درمان بیماری های جامعه ,یعنی عرصه ی سیاست و فرهنگنیز پا بگذارد, و یا حداقل با برداشت ها و تعاریف امروزین نقش روشنگرانه ی ” روشنفکر خاص” راایفا کند , و شخصیت روشنفکری خود را درموقعیت شغلی اش سامان دهد و در همین محدوده ایفای نقش کند و پیام دار آزادی ودموکراسی و عدالت خواهی باشد. این گروه بر این عقیده اند که پزشکان نمی بایدگریزان از سیاست و فرهنگ به نوعی از روشنفکران برج عاج نشین بدل شوند.

در کنار نظرات مطرح شده زندگی نیز نشان داده استکه از میان پزشکان چهره های تاثیر گذار وشاخصی در عرصه سیاست و فرهنگ در ایران , و سایر نقاط جهان بالیده اند, و به ویژههنگام که پزشکان فراتر از فعالیت های فردی , در قالب تشکل عمل کرده اند, نقشی مؤثربر روند تحولات دموکراتیک در جامعه داشته اند. دکتر کاظم سامی و بسیارانی دیگر کهبه نام برخی از آن ها در این مقاله اشاره کردم , و نیز تشکل نظام پزشکی ایران ودیگر تشکل های پزشکی در برخی مقاطع , نمونه های ارزشمندی هستند.

پزشکان می توانند , و می باید باقدرت بخشیدن به اجتماع پزشکان و تشکل های پزشکی در ایران نقشی مؤثر و پویا دراعمال نظارت و کنترل بیشتر بر سیاست های بهداشتی و درمانی و آموزش پزشکی , و فراتربرتعمیق روند دموکراسی در کل جامعه داشته باشند.چنین نقش و حضوری علاوه بر یاری رساندن به کاهش و زدایش فقر و محروميت های فرهنگي , وکاهش وزدایش عوامل اجتماعي و سیاسی و اقتصادی حضور تبعيض و بي عدالتي در عرصه ی “بهداشتو درمان و آموزش پزشکی” و در کل جامعه , سلامت جامعه را تامین و تضمین خواهدکرد.

*******

زیرنویس:

1- شعر مورد علاقه دکتر سامی که در سومین روز در گذشت آیت الله طالقانی حسنختام سخنرانی اش بود.

2- http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?…

3- http://www.akbaralami.com/Public/ContentBody.aspx?…

4- ” قتل دکتر سامی به روایتمیرعماد- دادستان وقت”

5- http://news.gooya.com/politics/archives/2009/06/08…

6- http://www.drkhazali.net

7- امروز اگر قرار باشد از” پزشکان مردمی “, یعنی پزشکان آزاده و آزادیخواه و انسان دوست بنویسم,و یا کتابی در این رابطه منتشر کنم به نامو زندگی برخی از پزشکانی که آن زمان در لیست داشتم نزدیک نخواهم شد. اینگونه میاندیشم که ویژگی های اصلی ِ یک پزشک ” مردمی” بودن , اخلاقی بودن و تعهد انسانی واجتماعی اوست , و این ویژگی ها در امثال دکتر ” منگله” ها یا دکتر ایمن الظواهری ( جراح و فرددوم گروه تروریستی القاعده,) و یا دکترنیدال مالک حسن روانپزشکی که دست به کشتار عده ای از ارتشیان همکارش در پایگاهنظامی فورت –هود در امریکا زد., و یا دکترخلیل ابو مولال اردنی که به عنوان جاسوس عامل جنایت شد, ویا دکتر علی اکبر ولایتی ها , دکتر شهاب الدینصدرها و….. نداشته و ندارد. چگونه می توان هم سوگند یاد کرد که نجات جان انسان ها , چه دوست و چه دشمن ,وظیفه ای اصلی است, وهم دربرخوردی پاردوکسیکال دست به گرفتن جان دیگران, حتی کودکان زد و عمله ی جنایت شد!

8 – نخستین سمینار”طب ملی و مردمی” در تاریخ 25 و25 خرداد ماه سال 1358 در دانشگاه شیراز برگزار شد.

در این سمینار موضوع هایی چون طبوسیاست (دکترکاظم سامی وزیروقت بهداری ویهزیستی)، طب وآموزش (دکترعلی شربعتمداری وزیروقت فرهنگ وآموزش عالی)، طب واقتصاد(دکترابوالحسنبنی صدرعضو شورای انقلاب)، طب واجتماع(دکتر سید علی اصغرحاج سیدجوادی)، طبواخلاق (دکترجمشید بختیار) وطب سنتی (دکتر ابوتراب نفیسی)مطرح و مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!