زنده آدم خواری در دوران صفویه

این مقاله توسط “محمد” جمع اوری و نگارش شده است که البته اسم کامل خودش را به ملاحظاتی کاملا شخصی اعلام نکرده است تا منهم امانتدار خوبی باشم و شناسنامه مقاله زیر را با توجه به زحمات نویسنده اش به شما انتقال بدهم.ـ اما این وعده را به شما میدهم که در اینده نه چندان دور شما را در جریان 3 فقره ادمخواری در سالهای معاصرقرار دهم که به ترتیب در زمان رضا شاه، محمد رضا شاه و آخری در حکومت جمهوری اسلامی اتفاق افتاده اند.

***

کمتر کسی هست که داستان آدمخواری برخی از قبایل آفریقایی را نشنیده باشد. این شیوهء هولناک البته در همه جای آفریقای سیاه رایج نبود و صرفا” در میان برخی از جنگل نشینان غیرمتمدن نقاط اندکی از آن قاره و از جمله در جایی که امروزه جمهوری کنگو نام دارد وجود داشت. اما سنت آدمخواری اولا” مختص آن قبایل آفریقایی نبود و در دیگر نقاط جهان نیز رایج بود و دیگر آنکه این آدمخواری ها نه یک نوع تغذیه و برای لذت بردن از خوردن گوشت انسان، بلکه متاسفانه عملی مذهبی محسوب میشد. برای مثال، قبایل نیمه وحشی جنگلهای انبوه کنگو وقتی در نبرد با قبیلهء رقیب کسی یا کسانی از آنها را زنده به اسارت می گرفتند، با حضور جادوگر قبیله که رهبر مذهبی شان محسوب میشد، اسیر نگونبخت را می کشتند و طی مراسمی دینی تکه تکه اش می کردند و گوشتش را می خوردند تا قبیله شان را از شر ارواح خبیث راحت کنند. در مقطعی از تاریخ، وایکینگها نیز در شمال اروپا همین سنت را داشتند و برخی از ساکنین شمال جزیرهء بریتانیای کنونی را که در جنگ اسیر می کردند به جزیرهء ایرلند می بردند و در مراسمی مذهبی کباب می کردند و می خوردند. در جزایر جاوه و اندونزی کنونی هم که در قدیم به جزایر ادویه معروف بودند سنت آدمخواری رایج بود. معرفترین انسانی که توسط قبایل آدمخوار کشته شد و هنوز زنده بود که گوشت بدنش تکه تکه شد و در آیینی مذهبی خورده شد، بزرگترین و شریفترین دریانورد کاشف تاریخ یعنی فردیناند ماژلان بود. لومومباردی دی پیگافتا همراه و دستیار ماژلان در کتاب سفرنامه اش شرح می دهد که چگونه بومیان جزایر ادویه بر سر آن ناخدای بزرگ ریختند و با چه شور و شعفی و در چه مراسمی وی را کشتند و خوردند

گرچه جنگیدن و آدم کشتن به دلایل دینی و برای خدمت به مذهب و برای جلب رضایت خداوند تقریبا” در همهء ادیان جهان وجود دارد ومیان همهء مومنین دنیا مشترک است، اما سنت آدمخواری به نیت دینی و از آن مهمتر وجود مومنین آدمخوار صرفا” در برخی از فرقه های ادیان خاصی و آنهم تنها در بخشهای اندکی از جهان وجود داشته است و دامان عموم ادیان الهی به آن آلوده نیست. از همه مهمتر اینکه رسم آدمخواری تنها در میان ملل بسیار عقب مانده و بی تاریخ و بی فرهنگ و نیمه وحشی رایج بوده است.

اما در این میان یک ملت از این قاعده مستثنی بوده است. یعنی در ظاهر و در زمانهء خود مردمی و حکومتی و جامعه ای مترقی و متمدن و با فرهنگ محسوب میشدند اما در همان زمان بنا به سنتی مذهبی که خود اختراع کرده بودند، آدمخواری نیز می کردند و این عمل شنیع و هولناک در کشورشان و آنهم در بالاترین سطوح حکومتی شان به عنوان شیوه ای اعتقادی و دینی و با انگیزه ای مذهبی وجود داشت و توسط جماعتی که خود را مومنین راستین و واقعی می دانستند انجام می گرفت.

متاسفانه و شرمسارانه، آن مردم آدمخوار ما ایرانی ها بودیم و این شیوهء هولناک در کشور ما و در دوران صفویه که جزو باشکوه ترین ایام ترقی ایرانیان بوده است، رایج بود. اینکه گفته شود وجود رسم آدمخواری در دربار صفوی ربطی به عموم مردم ایران نداشت توجیهی عقلانی و منطقی نیست چرا که آدمخواری در دیگر نقاط دنیا نیز که ما خود متهم به آدمخواری شان می کنیم هرگز رسمی عمومی نبود. ضمن آنکه کشتن مخالفین سیاسی پادشاهان صفوی و خوردن آنها در آن دوران وحشتناک افتخاری محسوب میشده که نصیب هر ایرانی نمی گردید وگرنه در جامعهء ایران عصر صفوی نیروهای آماده برای آدمخواری به منظور جلب رضایت خداوند – و البته جلب رضایت حکومت مذهبی صفوی – کم نداشتیم

زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی یکی از معدود نویسندگان و روشنفکران ایرانی بود که در زمینهء قتل ها و آدمکشی ها و آدمخوری هایی که در طول تاریخ کشورمان توسط مردم ایران و سلسله های حکومتی در ایران به دلایل مذهبی و با انگیزه های دینی انجام شده اند، دست به تحقیقات فراوانی زد و حقایق هولناکی را در این زمینه کشف کرد و افاشا نمود. سعیدی سیرجانی شرح داد که چگونه حکومت هایی با نام دین و در لوای دین مخالفین سیاسی خود را می کشتند و به چه سان جماعتی که خود را مومن و مسلمان و بسیار معتقد به اصول دینی و مقید به فرایض مذهبی می دانستند، نقش جلادها و آدمکشان آن حکومتهای ریاکار و جنایت پیشه را ایفا می کردند تا لابد خداوند خود را و لابدتر از آن، حکومت و مقامات عالی آن و خداوندگاران خود را خشنود کنند. سعید سیرجانی از جمله در مقدمهء کتاب شگفت انگیز و بی نظیر وقایع اتفاقیه که تدوینش کرده است، می نویسد

شاه عباس صفوی یک دسته جلاد داشت به نام چیگیین ها یا کسانی که گوشت را خام می خورند. کار چیگیین ها این بود که مقصران را به امر شاه، زنده زنده می خوردند. (یعنی روی سرش می ریختند و هر یک با دندان تکه ای از بدن آن نگون بخت را در حالی که از درد به خود می پیچید، می کندند و می خوردند). به روایت موئلف روضه الصفویه، مورخ رسمی دربار صفوی، آن فرقه (یعنی آدمخوران مذهبی صفوی) آلت سیاست و غضب حکومت بودند، که گناهکاران واجب التغدیر را از یکدیگر می ربودند و انف و اذن ایشان را به دندان قطع نموده و بلع می فرمودند و همچنین بقیهء اعضای بدن ایشان را به دندان افصال داده (یعنی می کندند) و می خوردند.. (زندگانی شاه عباس اول تالیف نصرالله فلسفی، جلد دوم، صفحهء ۱۲۵). برای آنهاییکه فرصت مراجعه به این ماخد را را ندارند، نقل همین چند سطر از همان کتاب شاید تامل برانگیز باشد : شاه اسماعیل اول پس از آنکه بر شیبک خان ازبک غلبه کرد و او را کشت (جنازه اش را به میان مومنین و متدینین صوفی انداخت) و به صوفیان گفت هر که سر مرا دوست دارد از گوشت این دشمن بخورد (تازه این صوفیان جزو علمای دینی دربار بودند ونه آن آدمخوران رسمی که چیگیین ها باشند!). خواجه محمود ساغرچی که در آن معرکه حاضر بوده گفته است که پس از فرمان شاه ازدحام صوفیان برای خوردن جسد شیبک خان به جایی رسید که جمعی تیغ کشیدند و (برای خوردن آن جسد) به جان یکدیگر افتادند و آن مردهء به خاک و خون آغشته را مانند لاشه خواران از دست یکدیگر می ربودند و می خوردند (نقل از روضه الصفویه). پدر بزرگوار شاه عباس کبیر هم جمعی از ریش سفیدان و صوفیان طوایف را در مجلسی جمع نموده بعد از ذکر و ذاکری که در میانهء صوفیان معمول است، به ایشان خطاب کرد : هر کس خلاف اراده و سخن مرشد عمل نماید تنبیه او چیست؟ آن جماعت (مومن و متدین و متعبد) گفتند که : گوشت بدن او او را خام خواهیم خورد.. و بر این نیت الله الله کشیدند (نقل از خلاصه التواریخ) ء

مجازات‌ها و شکنجه‌ها

شکنجه‌های دوران صفوی شامل انواع متفاوتی بود. در بعضی مواقع شکنجه‌های وحشیانه‌ای در مورد مخالفین اعمال می‌شد.[۲] بسیاری از این شکنجه‌ها و مجازات‌ها ریشه در رسوم قبایل چادرنشین ترک آسیای‌میانه‌ای بود که از حامیان شاه اسماعیل صفوی بودند و او را در به قدرت رسانیدن یاری نمودند.[۱] از جمله این رسوم که این حامیان وارد نمودند، زنده‌خواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام بود.[۱] در دوران حکومت صفویان دسته جلاد خام خوار وجودداشته‌است که به فرمان شاه، مقصرین را زنده زنده می‌خوردند.[۳] [۲] گاهی شاهان صفوی آنان را احضار کرده و دستور می‌دادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند. [۲] این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری می‌شدند چیک نام داشتند.[۴] نقل است که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی می‌کردند و قربانیان را می‌خوردند.[۵]

از دیگر شکنجه‌ها و مجازات‌های دوران صفوی زنده زنده کندن پوست مجرمان و مخالفان و پرکندن پوست آنان با کاه و یا آویزان کردن مخالفان و انداختن آنان جلوی سگ‌های آدمخوار بود. همچنین کندن اعضای بدن مخالفین، ریختن سرب داغ در گلوی مجرمین، جوشاندن مجرمین در روغن جوشان، ریختن باروت در لباس مجرم و منفجر کردن آن از دیگر شکنجه‌های رایج در آن دوران بود.[۲][۶] [۲]

شاردن [۷]، جهانگرد فرانسوی، اینطور نقل کرده‌است: روزی چند نفر را در نزد شاه صفی شمشیر می‌زدند. محمدتقی، از اهالی گناباد، که منجم دربار بود حضور داشت و برای این‌که وحشیگری‌ها را نبیند چشمانش را بسته بود. شاه صفی متوجه این موضوع شد و بلافاصله دستور داد تا چشمان محمدتقی را از حدقه درآوردند.[۸]

‎پیر قلی بیگ، فرستاده شاه عباس به روسیه پس از بازگشت به ایران به دستور شاه زبان از حلقش بیرون آورده شد و چشمانش از حدقه بیرون آمد.[۹] نقل شده‌است که به فرمان شاه اسماعیل دوم، بیشتر کسانی که در مراسم مذهبی سب شرکت داشتند به عنوان مجازات قطعه قطعه گردیدند. [۱۰] همچنین با رعیت به مانند بردگان رفتار می‌شد و مطابق سیاست رسمی آنها حق ترک زمین‌های کشاورزی را نداشتند. زمین‌داران بزرگ شامل علما افرادی معمولا برای بازگردان کشاورزان فراری دست به دامان دولت می‌شدند و رعیتی که فرار می‌کردند مجازات می‌شدند.[۱۱]

دوستان قسمتی از متن از ویکی پدیا وبقیه از وبلاگ های دیگران جمع اوری شده وفقط من ان را گرد اوری کرده ام

محمدپنجم اذر ماه 89

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!