سیزده دی، سالگرد درگذشت نیما ی عزیز می باشد


سیزده دی، سالگرد درگذشت نیما ی عزیز می باشد
پس
از درگذشت نیما، هوشنگ ابتهاج (سایه) غزلی را با مطلع «با من بی کس تنها
شده یارا تو بمان»
در رثای دوستش نیما، خطاب به شهریار سرود. شهریار نیز در
پاسخ به سایه غزلی با مطلع «سایه جان رفتنی استیم
بمانیم که چه؟»  سرود.
 


این دو غزل زیبا را بخوانید:

با من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش به فریبی است‌، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه ی عشاق پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان

«سایه‌» در پای تو چون موج دمی زار گریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان

پاسخ شهریار به سایه:

«سایه» جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟

درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه؟

آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه؟

دور سر هلهله و هاله ی شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه؟

کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه؟

بدتر از خواستن این لطمه ی نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟

ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه؟

گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه؟

ما که در خانه ی ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه؟

مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه؟

شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه؟

———————————

شاد باد روح نیما و شهریار و مستدام باد سایه ی سایه
—————————————-

Meet Iranian Singles

Iranian Singles

Recipient Of The Serena Shim Award

Serena Shim Award
Meet your Persian Love Today!
Meet your Persian Love Today!